خانه > ترجمه ( حسین استادولی) > حوادث ناگوار آینده ( خطبه شماره 101 )
خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
متن عربی
101.و من خطبة له (علیه السلام):و هي إحدى الخطب المشتملة على الملاحم
- الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ قَبْلَ كُلِّ أَوَّلٍ وَ الْآخِرِ بَعْدَ كُلِّ آخِرٍ وَ بِأَوَّلِيَّتِهِ وَجَبَ أَنْ لَا أَوَّلَ لَهُ وَ بِآخِرِيَّتِهِ وَجَبَ أَنْ لَا آخِرَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ شَهَادَةً يُوَافِقُ فِيهَا السِّرُّ الْإِعْلَانَ وَ الْقَلْبُ اللِّسَانَ.
- أَيُّهَا النَّاسُ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي وَ لَا يَسْتَهْوِيَنَّكُمْ عِصْيَانِي وَ لَا تَتَرَامَوْا بِالْأَبْصَارِ عِنْدَ مَا تَسْمَعُونَهُ مِنِّي فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَالنَّسَمَةَ إِنَّ الَّذِي أُنَبِّئُكُمْ بِهِ عَنِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ (صلی الله علیه و آله و سلم)[وَ اللَّهِ] مَا كَذَبَ الْمُبَلِّغُ وَ لَا جَهِلَ السَّامِعُ.
- لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى ضِلِّيلٍ قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ وَ فَحَصَ بِرَايَاتِهِ فِي ضَوَاحِي كُوفَانَ فَإِذَا فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ وَ اشْتَدَّتْ شَكِيمَتُهُ وَ ثَقُلَتْ فِي الْأَرْضِ وَطْأَتُهُ عَضَّتِ الْفِتْنَةُ أَبْنَاءَهَا بِأَنْيَابِهَا وَ مَاجَتِ الْحَرْبُ بِأَمْوَاجِهَا وَ بَدَا مِنَ الْأَيَّامِ كُلُوحُهَا وَ مِنَ اللَّيَالِي كُدُوحُهَا
- فَإِذَا أَيْنَعَ زَرْعُهُ وَ قَامَ عَلَى يَنْعِهِ وَ هَدَرَتْ شَقَاشِقُهُ وَ بَرَقَتْ بَوَارِقُهُ عُقِدَتْ رَايَاتُ الْفِتَنِ الْمُعْضِلَةِ وَ أَقْبَلْنَ كَاللَّيْلِ الْمُظْلِمِ وَ الْبَحْرِ الْمُلْتَطِمِ .
- هَذَا وَ كَمْ يَخْرِقُ الْكُوفَةَ مِنْ قَاصِفٍ وَ يَمُرُّ عَلَيْهَا مِنْ عَاصِفٍ وَ عَنْ قَلِيلٍ تَلْتَفُّ الْقُرُونُ بِالْقُرُونِ وَ يُحْصَدُ الْقَائِمُ وَ يُحْطَمُ الْمَحْصُودُ.
متن فارسی
از یک خطبه ی آن حضرت
و آن از خطبه هایی است که از حوادث ناگوار آینده خبر می دهد.
- سپاس و ستایش خدای اولی را که پیش از هر اولی بوده ، و آخری که پس از هر آخری خواهد بود. با اول بودنش لازم آید که اولی نداشته، و با آخر بودنش لازم آید که آخری نخواهد داشت. و گواهی دهم که خدایی جز خدای یکتا نیست، گواهیی که در آن نهان با آشکار، و دل با زبان هماهنگ است.
- ای مردم، مبادا دشمنی با من شما را به سرکشی و ادارد، و نافرمانی من شما را به پرتگاه هلاکت کشاند! و چون خبری از من میشنوید (از روی ناباوری) به یکدیگر چشمک نزنید! سوگند به خدایی که دانه را شکافت و هر جاندار را آفرید آنچه به شما خبر می دهم از پیامبر امی زیبایی فراگرفته ام، نه آن ابلاغ کننده دروغ فرموده، و نه این شنونده غلط شنوده.
- گویی به فتنه گرگمراه کننده ای می نگرم که در شام نعره کشیده، و پرچم هایش را در نواحی کوفه بر زمین کوبیده. پس همین که دهانش بگشاید، و دهنه اش محکم گردد، و گامش در زمین استوار ماند، فتنه فرزندان خود را به دندان گاز گیرد، و امواج جنگ بخروشد، و چهره ی عبوس روزها و زخم های چرکین شب ها پدیدار گردد.
- و همین که کشته اش سبز شود، و میوه اش برسد، و فریاد هیجانش بلند شود، و برق تیغهایش بدرخشد، پرچم فتنه های کور افراشته شده و چون شب تار و دریای خروشان روی آورند.
- اوضاع همینگونه باشد، و چه صداهای وحشتناکی که گوش کوفه را بخراشد، و توفان های سخت آشوبی که بر آن بوزدا و به همین زودی سران فتنه با یکدیگر سرشاخ شوند؛ آن که ایستاده در و شود، و درو شده پایمال گردد!
قبلی بعدی