(عبدالله بن عباس در مسئله اى نظر داد كه امام آن را قبول نداشت و فرمود) بر تو است كه رأى خود را به من بگويى، و من باى پيرامون آن بينديشم ، آنگاه اگر خلاقى نظر تو فرمان دادم بايد اطاعت كني!
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت
جنگ ها
نمایش مطالب 1 تا 10 از 21
نام يك نوع سلاح جنگي است كه در صدر اسلام از آن استفاده مي‌كردند و اگر حرف اول و دوم آن را حذف كنيم به معناي يك نوع حيوان قوي و مايع خوردني است و اگر سه حرف آخر آن را حذف نمائيم به معناي«بويايي» است
پس از آنكه على عليه السلام در اواخر صفر سال 38 از صفين بكوفه مراجعت فرمود تا روز شهادت آنحضرت مدت دو سال و چند ماه فاصله بود ولى اين مدت كوتاه بقدرى در آزردگى خاطر مبارك على عليه السلام مؤثر واقع شد كه شرح آن قابل تقرير نميباشد،شكست هاى پى در پى از همه طرف روح آن بزرگوار را آزرده و قلبش را رنجه كرد.
طبرى در تاريخ خود روايت كرده است:هنگامى كه على (ع) مى‏ خواست،ابو موسى را براى حكميت روانه كند،دو تن از خوارج به نامهاى زرعة بن برج طايى و حرقوص بن زهير سعدى نزد وى آمدند و گفتند حكميت تنها از آن خداست.على (ع) گفت:حكميت مخصوص خداوند است.حرقوص به آن حضرت گفت:از گناه خود توبه كن و از حكميت دست بردار و ما را به طرف دشمن بر تا با آنها بجنگيم .على (ع) فرمود:اين را به شما گفته بودم اما شما از سخن من سرتافتيد.
پیامبر (ص) باشنیدن سخنان سعد نشاط خاصی پیدا کردند و بلافاصله دستور حرکت را صادر کرده و فرمودند: حرکت کنید و بشارت باد بر شما که یا با کاروان روبرو خواهید شد و اموال آن را مصادره خواهید کرد و یا با نیروهای امدادی که برای نجات کاروان آمده­اند نبرد خواهید نمود.
محل درگیری، منطقه صفین بوده که با فرات فاصله کمی داشت. زمانی كه سپاه عراق، به سپاه شام رسیدند، متوجه شدند كه آنان در منطقه مستقر شده و تنها راه سنگفرش به رود را نیز كه از میان باتلاق عبور می‌كرد در اختیار خود گرفته‌اند و تیراندازان و سوارانی را برای جلوگیری از رفت و آمد عراقیان به شریعه در آنجا مستقر كرده‌اند.
علل و انگيزه‌هاي غزوه تبوك:به سال نهم ق. بازرگانان نبَطي كه با مدينه روابط تجاري داشتند، از تصميم هراكليوس/هرقل، امپراتور روم شرقي، براي حمله به مسلمانان گزارش دادند.
در مدينه هم قادر باجراى نقشه خود نبودند، از اينرو مكه را براى انجام مقاصد خود انتخاب كرده و در صدد شدند كه عازم آن شهر شوند لذا خدمت امام علی عليه السّلام آمده و اجازه خواستند كه براى بجا آوردن مراسم عمره بمكه روند!
عایشه گفت: إنّا لله وإنّا إلیه راجعون. مرا بازگردانید! مرا بازگردانید! این، همان آبى است که پیامبر خدا به من فرمود: «تو آن کس مباش که سگ هاى حَوْأب به رویش پارس مى کنند» و من را از این مکان نهی کرده بود
در این کتاب، همچنین آمده که امام حسن(علیه السلام) همراه با ده هزار مرد جنگى به خدمت امام على(علیه السلام) رسیدند و نامى از مالک اشتر در بین نمایندگان امام(علیه السلام) نیست
دیدم مردى بر [فکر و کار] تو مسلّط شده است که یقین داشتم با او مخالفت نمى کنى (مقصودش عبد اللَّه بن زبیر بود). عایشه گفت : بدان که اگر تو مرا باز مى داشتى، دست به شورش نمى زدم.

Pages