آبروى تو چون يخى جامد است كه در خواست آن را قطره قطره آب مى كند، پس بنگر كه آن را نزد چه كسى فرو مى ريزي؟.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت
خداشناسی
نمایش مطالب 1 تا 10 از 17
راه‌هاي اثبات وجود خدا دو نوع است: راه آفاق آن است كه از راه مشاهده مخلوقات و تدبر در حدوث و امكان و نظم پديده‌ها به وجود خالق و مدبري دانا و توانا، پي برده شود و راه انفس كه هنگامي كه انسان در خود تأمل مي‌كند، مي‌يابد كه شناخت قبلي بي‌ واسطه نسبت به خدا دارد.
نهج البلاغه را با آن الفاظ و كلمات اعجاز آميز و مطالب و مضامين بلند، و حقايق متعالى در رشته هاى مختلف علمى و دينى، و عميق ترين مباحث فلسفى و الهى، برنامه ها، و هدايتهاى بى نظير اجتماعى، سياسى، حكومتى، اخلاقى، صلح و جنگ كه پس از كلام خدا و گفتار رسول خدا- صلى الله عليه و آله- مافوق گفتار تمام فلاسفه، و هر گوينده اى است در عرش اعلى مى ديدم
در این گفتار، بحث صفات خدا را براساس قرآن (سوره اعراف، آیه 180) مطرح و پیرامون دو محور اساسی آن، گفت و گو می کند: معنای اسماء حسنی و الحاد در اسماء خدا. پس از آن به توقیفیت اسماء حسنی می پردازد و نظرات زمخشری و احمدبن منیر اسکندری را می آورد. سپس به تفصیل، کلام علامه سید محمد حسین طباطبایی را نقل و نقد و بررسی می کند. آنگاه چهار جمله از نهج البلاغه می آورد که توقیفیت اسماء را نشان می دهد.
نگارنده در اين گفتار، بر مبناى خطبه 49 نهج البلاغه، «شناخته بودن خداى تعالى براى بشر، در عين عدم احاطه بشر بر او» را به عنوان يكى از مهمترين اركان توحيدِ قرآن و نهج البلاغه برمی شمارد. پس از آن ديدگاه دو گروه از فلاسفه را نقد و بررسى می كند،و در بحث «نفى تعطيل»، به تفصيل، سخن قاضى سعيد قمى درباره اشتراك لفظى و نقد علامه مجلسى بر آن را مي آورد. در پايان با اشاره به چند آيه از قرآن و چند سخن از نهج البلاغه، بار ديگر همان اصل مهم توحيدى را يادآور میشود.
نگارنده در اين گفتار، با تأكيد بر سه اصل توحيد (عدم مشابهت خدا با خلق، مبرّا بودن خداوند از نقائص، توقيفيت اسماء و صفات الهى)، اين اصول را در برخى از آيات و پاره اى از جملات خطبه اوّل نهج البلاغه پى مى گيرد. در خلال مباحث، بعضى از ديدگاه هاى فلاسفه و عرفا نيز نقد و بررسى مى شود.
مراد از توحید چیست؟ این پرسش از آن رو اهمیت می یابد كه شناخت درست توحید، شرط لازم برای اسلام و ایمان آدمی محسوب می شود. در حقیقت، ارزش و آثار توحید نیز بر درك درست از توحید استوار است كه برگرفته از اصول مسلم عقلی و قطعیات كتاب و سنت است. معنای توحید در میان گروه های فكری اسلامی - اعم از متكلمان، عارفان و فیلسوفان - به گونه های بس گوناگون بیان شده است
اهمیت و ضرورت بحث از سنن الهی به عنوان قوانین اجتماعی در تدبیر جوامع بشری که بیانگر راه و رسم مستمر حاکم بر انسان‌هاست، این است که موجب پیدایش نگاه و بینش توحیدی به جهان و تحولات شکل گیرنده‌ی آن خواهد بود و در ایجاد بصیرت دینی و اعتدال بخشی در انتظارات و توقّعات انسان در برابر ابتلائات و مصائب پیش آمده و همچنین در اتخاذ مواضع متناسب با دیدگاه‌های قرآنی موثر است. و از طرف دیگر بیانات قرآنی حضرت امیرمومنان علی (علیه السلام) در نهج‌البلاغه که الگویی مجسم و قابل تبعیت در اسلام است می‌تواند بیانگر و بازگو کننده‌ی نمونه‌ها و مصادیق بارزی از سنن الهی باشد که در هدایت انسان مسلمان نقش مهمی ایفا کند.
خداوند از راه عقل، استدلال و کشف و شهود، شناخته شدنی است، نه با چشم سر و از راه دیدن که ویژه‌ی شناخت اجسام و اشیای مادی است. بنابراین علت اینکه چشم‌ها خدا را نمی‌بیند، نقص و محدودیت حواس است. مانند دوربینی که مثلاً تا هزار متر را می‌تواند نشان دهد. ولی بیش از آن را عاجز است. این محدودیت دوربین است که فضای بی‌نهایت را نمی‌تواند منعکس کند. گو اینکه در مورد خداوند عظمت او به معنای برتری‌اش از حدود مکانی، زمانی و حجمی است و به طور کلی ابزار مادی مانند چشم با درک ذات باری نسبتی ندارد. اما در عین حال نادیدنی بودن پروردگار، دست‌مایه‌ی ناشناخت بودن او نمی‌شود.
تا بدین جا تبیین شد که اولاً متعلَّق توحید، خداست و ثانیاً توحید خدا به معنای واحد دانستن اوست، نه واحد ساختن او و ثالثاً توحید، فعل بندگان است و نه صفت خداوند. پس از تبیین این نکات نوبت به واکاوی معنای «واحد» و این که «واحد» دانستن خدا به چه معناست می‌رسد. به عنوان مقدمه‌ای بر این مطلب شایسته است که به رابطه و نسبت معرفت خدا با توحید او اشاره کنیم. در این زمینه می‌توان به دو رویکرد اشاره کرد که عبارتند از رویکرد احتجاجی و اثباتی و رویکرد معرفتی و تذکاری.
البته این‏گونه نیست که خداوند با وجود امکان اشراف انسان بر صفاتش او را بازداشته، بلکه روشن است که شناخت جامع موجود نامحدود از سوى یک موجودِ محدود محال است. قدرت او بر اشراف‏بخشیدن به‏انسان در شناخت خود، به این امرِ محال تعلق نمى‏گیرد؛ زیرا غیرخدا همه‏چیز محدودیت دارد و نامحدودکردن محدود ذاتاً محال است.

Pages