متن عربی
219.و من كلام ((له (علیه السلام):لما مر بطلحة بن عبد الله و عبد الرحمن بن عتاب بن أسيد و هما قتيلان يوم الجمل
- لَقَدْ أَصْبَحَ أَبُو مُحَمَّدٍ بِهَذَا الْمَكَانِ غَرِيباً أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أَكْرَهُ أَنْ تَكُونَ قُرَيْشٌ قَتْلَى تَحْتَ بُطُونِ الْكَوَاكِبِ أَدْرَكْتُ وَتْرِي مِنْ بَنِي عَبْدِ مَنَافٍ وَ [أَفْلَتَنِي أَعْيَارُ] أَفْلَتَتْنِي أَعْيَانُ بَنِي [جُمَحٍ] جُمَحَ .
- لَقَدْ أَتْلَعُوا أَعْنَاقَهُمْ إِلَى أَمْرٍ لَمْ يَكُونُوا أَهْلَهُ فَوُقِصُوا دُونَهُ.
متن فارسی
از یک سخن آن حضرت هنگامی که بر جنازه ی طلحة بن عبیدالله [1]و عبدالرحمن بن عتاب بن اسید عبور کرد و آنها در روز جمل کشته شده بودند.
- ابومحمّد (طلحه) در اینجا غریب افتاده است! هان، به خدا سوگند هرگز خوش نداشتم که قریش کشتگانی زیر دل ستارگان نقش بر زمین شده باشند! من انتقام خود را از بنی عبدمناف گرفتم، و سران بنی جمح از چنگم گریختند.
- اینان به سوی کاری که شایستگی آن را نداشتند(خلافت) گردن کشیدند، و گردنشان شکست پیش از آنکه به آن دست یابند.
[1] طلحه و زبیر از نوادگان عبدمناف بودند.