متن عربی
162 .و من كلام له (علیه السلام):لبعض أصحابه و قد سأله: كيف دفعكم قومكم عن هذا المقام و أنتم أحق به فقال:
1.يَا أَخَا بَنِي أَسَدٍ إِنَّكَ لَقَلِقُ الْوَضِينِ تُرْسِلُ فِي غَيْرِ سَدَدٍ وَ لَكَ بَعْدُ ذِمَامَةُ الصِّهْرِ وَ حَقُّ الْمَسْأَلَةِ وَ قَدِ اسْتَعْلَمْتَ فَاعْلَمْ.
2.أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ (صلی الله علیه و آله و سلم)نَوْطاً فَإِنَّهَا كَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِينَ وَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ الْمَعْوَدُ إِلَيْهِ يَوْمُ الْقِيَامَةِ [الْقِيَامَةُ]وَ دَعْ عَنْكَ نَهْباً صِيحَ فِي حَجَرَاتِهِ وَ لَكِنْ حَدِيثاً مَا حَدِيثُ الرَّوَاحِلِ.
3.وَ هَلُمَّ الْخَطْبَ فِي ابْنِ أَبِي سُفْيَانَ فَلَقَدْ أَضْحَكَنِي الدَّهْرُ بَعْدَ إِبْكَائِهِ وَ لَا غَرْوَ وَ اللَّهِ فَيَا لَهُ خَطْباً يَسْتَفْرِغُ الْعَجَبَ وَ يُكْثِرُ الْأَوَدَ .
4.حَاوَلَ الْقَوْمُ إِطْفَاءَ نُورِ اللَّهِ مِنْ مِصْبَاحِهِ وَ سَدَّ فَوَّارِهِ مِنْ يَنْبُوعِهِ وَ جَدَحُوا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ شِرْباً وَبِيئاً
5.فَإِنْ تَرْتَفِعْ عَنَّا وَ عَنْهُمْ مِحَنُ الْبَلْوَى أَحْمِلْهُمْ مِنَ الْحَقِّ عَلَى مَحْضِهِ وَ إِنْ تَكُنِ الْأُخْرَى فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ
متن فارسی
از یک سخن آن حضرت به یکی از یاران خود که پرسیده بود: چگونه قومتان شما را از این مقام کنار زدند با آنکه شما سزاوارتر به آن بودید؟ در پاسخ فرمود:
- ای برادر اسدی، تنگ زین اسبت باز است (بیهوده دلواپس و نگرانی) و سخن بی جا و نا استوار می گویی، با این حال حق خویشاوندی و حق سؤال تو محفوظ است[1] . اینک که خواستی دانسته باشی.
- پس بدان که ربودن سررشته ی این کار از دست ما - با آنکه نسب ما از آنان والاتر و خویشاوندی و بستگی ما به پیامبر یقینی استوارتر است - روی چپاول و انحصارگری بود که گروهی سخت بر آن بخل چشم پوشی نمودند.به هر حال داور خداست، و جایگاه بازگشت به سوی او قیامت است.
- سخن از چپاولی که در جای خود صورت گرفت رها کن ،و از سرگذشت ربوده شدن شترها که ازآن شنیدنی تر است بگو آری ماجرای شگفت انگیز پسر ابی سفیان را پیش آر. راستی که روزگار پس از آنکه اشکم را در آورد اینک مرا به خنده آورده است! به خدا سوگند تعجب ندارد. وره چه ماجرایی که دیگر جایی برای تعجب نمی نهد، و کجی و انحراف را می افزاید!
- این گروه کوشیدند تا نور خدا را از چراغش خاموش کنند، و شکافی را که آب از چشمه اش میجوشد ببندند.میان من و خود آب را گل آلود و و باخیز کردند.
- چنان چه - اندوه و گرفتاری این بلوا از ما و آنان برطرف کردد آنان را بر راه محض و خالص حق خواهم برد؛ و اگر پیشامد دیگری شد (حسرت نخواهم خورد، چراکه خداوند فرموده) «بیهوده بر ایشان غم و حسرت مخور، زیرا خداوند به ساز و کار آنان داناست».[2]
[1] منظور آن است که در شرایط فعلی که ما با معاویه در جنگیم سخن از حوادث در اسلام حق کشی هایی که در حق من شده نابجاست و ما را از کار اصلی بازمی دارد. البته این بدان معنی نیست که نباید از آن حوادث سخن گفت. بلکه از هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
[2] سوه ی فاطر، آیه ی ۸.