در فتنه ها چونان شتر دو ساله باش، نه پشتى دارد كه سوارى دهد و نه پستانى تا او را بدوشند.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( حسین استادولی)  >  خطاب به عثمان ( خطبه شماره 164 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم

متن عربی

164 .و من كلام له (علیه السلام):لما اجتمع الناس إليه و شكوا ما نقموه على عثمان و سألوه مخاطبته لهم و استعتابه لهم فدخل عليه فقال‏

  1. إِنَّ النَّاسَ وَرَائِي وَ قَدِ اسْتَسْفَرُونِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ وَ وَ اللَّهِ مَا أَدْرِي مَا أَقُولُ لَكَ مَا أَعْرِفُ شَيْئاً تَجْهَلُهُ وَ لَا أَدُلُّكَ عَلَى أَمْرٍ لَا تَعْرِفُهُ .
  2. إِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نَعْلَمُ مَا سَبَقْنَاكَ إِلَى شَيْ‏ءٍ فَنُخْبِرَكَ عَنْهُ وَ لَا خَلَوْنَا بِشَيْ‏ءٍ فَنُبَلِّغَكَهُ وَ قَدْ رَأَيْتَ كَمَا رَأَيْنَا وَ سَمِعْتَ كَمَا سَمِعْنَا وَ صَحِبْتَ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)كَمَا صَحِبْنَا.
  3. وَ مَا ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ وَ لَا ابْنُ الْخَطَّابِ بِأَوْلَى بِعَمَلِ [الْخَيْرِ] الْحَقِّ مِنْكَ وَ أَنْتَ أَقْرَبُ إِلَى أَبِي رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)وَشِيجَةَ رَحِمٍ مِنْهُمَا وَ قَدْ نِلْتَ مِنْ صِهْرِهِ مَا لَمْ يَنَالا .
  4. فَاللَّهَ اللَّهَ فِي نَفْسِكَ فَإِنَّكَ وَ اللَّهِ مَا تُبَصَّرُ مِنْ عَمًى وَ لَا تُعَلَّمُ مِنْ جَهْلٍ وَ إِنَّ الطُّرُقَ لَوَاضِحَةٌ وَ إِنَّ أَعْلَامَ الدِّينِ لَقَائِمَةٌ.
  5. فَاعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ عِبَادِ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ عَادِلٌ‏ هُدِيَ وَ هَدَى فَأَقَامَ سُنَّةً مَعْلُومَةً وَ أَمَاتَ بِدْعَةً مَجْهُولَةً وَ إِنَّ السُّنَنَ لَنَيِّرَةٌ لَهَا أَعْلَامٌ وَ إِنَّ الْبِدَعَ لَظَاهِرَةٌ لَهَا أَعْلَامٌ .
  6. وَ إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً وَ أَحْيَا بِدْعَةً مَتْرُوكَةً .
  7. وَ إِنِّي سَمِعْتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)يَقُولُ يُؤْتَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِالْإِمَامِ الْجَائِرِ وَ لَيْسَ مَعَهُ نَصِيرٌ وَ لَا عَاذِرٌ فَيُلْقَى فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَيَدُورُ فِيهَا كَمَا تَدُورُ الرَّحَى ثُمَّ يَرْتَبِطُ فِي قَعْرِهَا  .
  8. وَ إِنِّي أَنْشُدُكَ اللَّهَ [أَنْ‏] أَلَّا تَكُونَ إِمَامَ هَذِهِ الْأُمَّةِ الْمَقْتُولَ فَإِنَّهُ كَانَ يُقَالُ يُقْتَلُ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ إِمَامٌ يَفْتَحُ عَلَيْهَا الْقَتْلَ وَ الْقِتَالَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ يَلْبِسُ أُمُورَهَا عَلَيْهَا وَ يَبُثُّ الْفِتَنَ فِيهَا فَلَا يُبْصِرُونَ الْحَقَّ مِنَ الْبَاطِلِ يَمُوجُونَ فِيهَا مَوْجاً وَ يَمْرُجُونَ فِيهَا مَرْجاً .
  9. فَلَا تَكُونَنَّ لِمَرْوَانَ سَيِّقَةً يَسُوقُكَ حَيْثُ شَاءَ بَعْدَ جَلَالِ السِّنِّ وَ تَقَضِّي الْعُمُرِ فَقَالَ لَهُ عُثْمَانُ عَنْهُ كَلِّمِ النَّاسَ فِي أَنْ يُؤَجِّلُونِي حَتَّى أَخْرُجَ إِلَيْهِمْ مِنْ مَظَالِمِهِمْ فَقَالَ ‏ (علیه السلام):
  10. مَا كَانَ بِالْمَدِينَةِ فَلَا أَجَلَ فِيهِ وَ مَا غَابَ فَأَجَلُهُ وُصُولُ أَمْرِكَ إِلَيْهِ‏.

متن فارسی

از یک سخن آن حضرت هنگامی که مردم نزد او گرد آمدند و از ایرادهایی که بر عثمان داشتند به او گلایه کردند و خواستند که از سوی آنان با وی سخن گوید و او را به عذرخواهی وادارد. امام علیه بر عثمان وارد شد و فرمود:

  1. مردم پشت سر من ایستاده اند و مرا به نمایندگی میان خود و تو فرستاده اند. به خدا سوگند نمی دانم به تو چه بگویم! چیزی را نمی  دانم که تو ندانی، و تو را به کاری ره نمی  نمایم که نشناسی.
  2. تو نیک میدانی آنچه ما میدانی . پیش از تو به چیزی دست نیافتهایم که تو را از آن آگاه سازیم، و در خلوت به نتیجه ای نرسیدهایم که آن را به تو برسانیم تو هم مانند ما دیده ای، و به سان ما شنیده ای، و مانند ما با پیامبر : همراه و همنشین بوده  ای.
  3. پسر ابوقحافه و پسر خطاب در عمل به حق از تو شایسته تر نیستند[1]، و تو از نظر پیوند خویشاوندی با پدر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)  از آن دو تن نزدیکتری[2] "، و از دامادی آن حضرت به جایی رسیدی که آنان نرسیدند .[3]
  4. پس خدا را خدا را درباره ی  خویش در نظرگیر، زیرا تو - به خدا سوگند - نابینا نیستی که بینایت کنند، و نادان نیستی که آگاهت سازند؛ راه ها روشن و نشانه های دین برجاست.
  5. بدان که برترین بندگان خدا نزد خداوند پیشوای داد گری است که رهيافته ور رهنما باشد، سنت شناخته شده ای را به پا دارد، و بدعت ناشناخته ای را بمیراند. خوشبختانه سنت ها درخشانند و نشانه هایی دارند، و بدعتها نیز آشکارند و نشانه هایی دارند.
  6. و بدترین مردم نزد خداوند پیشوای ستمکاری است که گمراه است و مایه ی  گمراهی ؛ سنت مورد عملی را بمیراند، و بلا تعیست وانهادهای را از نو زنده کند.
  7. من از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)  شنیدم که می فرمود: «روز قیامت پیشوای ستمکار را می آورند در حالی که یار و عذر پذیری ندارد، او در آتش دوزخ سرنگون کنند، مانند میله ی  آسیاب در دوزخ بگردد،آن گاه در قعر آن به بندش کشند».
  8. و من تو را به خدا سوگند می دهم مبادا پیشوای مقتول این امت باشی، زیرا پیش از این می گفتند: «در این امت پیشوایی کشته می گردد که در کشت و کشتار را تا روز قیامت بر این امت می گشاید، و کارهایشان را بر آنان مشتبه می سازد، و فتنه ها را در میان آنان می پراکند، و دیگر حق را از باطل تمیز نمی  دهند، در فتنه ها موج می زنند، و به یکدیگر در می آمی زند و درهم و برهم میشوند».
  9. پس در این سنین بالای پیری و سپری شدن عمر بازیچه ی  دست مروان مشو که تو را به سان چهار پای غارت شده به هر سو که خواهد براند.عثمان گفت: «با مردم سخن بگو تا مرا مهلت دهند تا ستم هایی را که به آنان شده جبران کنم». امام فرمود:
  10. آنچه در مدینه است به مهلت نیاز ندارد، و آنچه مربوط به بیرون مدینه است مهلتش تا زمانی است که فرمانت به آنجا برسد (بنابر این درنگ جایز نیست و هر چه زودتر باید اقدام کرد).[4]
 


[1] . یعنی با اینکه خلافت را غصب کردند ولی این گونه تاخت و تاز نمی  کردند و ظواهر را رعایت می نمودند.

[2] . زیرا عثمان از نسل عبدمناف حذ چهارم پیامبر (صلى الله عليه  و آله و سلم)بوده  است و ابوبکر در جد هفتم و عمر در - تا جد هشتم با پیامبر (صلى الله عليه  و آله و سلم)مشترک بوده  اند.

[3] . عثمان نخست با رقیه ازدواج کرد و پس از فوت او ام کلثوم را به همسری خود دراورد. در این که آیا

آنها دختران پیامبر (صلى الله عليه  و آله و سلم)بوده  اند یا ربیبه های آن حضرت ، اختلاف است. در این زمینه رجوع کنید به رساله بنات النبی (صلى الله عليه و آله وسلم )اُم ربائبه؟ از علامه جعفر مرتضی عاملی۔

[4] . اما متأسفانه عثمان در اثر فریبکاری های اطرافیان به ویژه مروان، سخنان امام طایفه را به گوش نگرفت و بیش از پیش دست عمال خود را باز گذاشت، تا آنکه گروهی از مصریان با همدستی تنی چند از اهل عراق و حجاز به خانه  اش ریختند و او را کشتند.

قبلی بعدی