دست نيافتن به گناه نوعى عصمت است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( حسین استادولی)  >  اوصاف دنیا ( حکمت شماره 367 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم

متن عربی

367-قَالَ (علیه السلام):  يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَتَاعُ الدُّنْيَا حُطَامٌ مُوبِئٌ فَتَجَنَّبُوا [مَرْعَاةً] مَرْعَاهُ قُلْعَتُهَا أَحْظَى مِنْ طُمَأْنِينَتِهَا وَ بُلْغَتُهَا أَزْكَى مِنْ ثَرْوَتِهَا حُكِمَ عَلَى [مُكْثِرِيهَا] مُكْثِرٍ مِنْهَا بِالْفَاقَةِ وَ [أُغْنِيَ‏] أُعِينَ مَنْ غَنِيَ عَنْهَا بِالرَّاحَةِ مَنْ رَاقَهُ زِبْرِجُهَا أَعْقَبَتْ نَاظِرَيْهِ كَمَهاً وَ مَنِ اسْتَشْعَرَ الشَّغَفَ بِهَا مَلَأَتْ ضَمِيرَهُ أَشْجَاناً لَهُنَّ رَقْصٌ عَلَى سُوَيْدَاءِ قَلْبِهِ هَمٌّ يَشْغَلُهُ وَ غَمٌّ يَحْزُنُهُ كَذَلِكَ حَتَّى يُؤْخَذَ بِكَظَمِهِ فَيُلْقَى بِالْفَضَاءِ مُنْقَطِعاً أَبْهَرَاهُ هَيِّناً عَلَى اللَّهِ فَنَاؤُهُ وَ عَلَى الْإِخْوَانِ إِلْقَاؤُهُ وَ إِنَّمَا يَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَى الدُّنْيَا بِعَيْنِ الِاعْتِبَارِ وَ يَقْتَاتُ مِنْهَا بِبَطْنِ الِاضْطِرَارِ وَ يَسْمَعُ فِيهَا بِأُذُنِ الْمَقْتِ وَ الْإِبْغَاضِ إِنْ قِيلَ أَثْرَى قِيلَ أَكْدَى وَ إِنْ فُرِحَ لَهُ بِالْبَقَاءِ حُزِنَ لَهُ بِالْفَنَاءِ هَذَا وَ لَمْ يَأْتِهِمْ يَوْمٌ [هُمْ‏] فِيهِ [مُبْلِسُونَ‏] يُبْلِسُونَ‏.


متن فارسی

و درود خدا بر او ، فرمود : ای مردم، کالای این جهان گیاهی خشک و بیماری زاست، از چراگاه آن دوری کنید، که کوچیدن از آن خوشتر از ماندن در آن، و برداشت اندک از آن پاکیزه تر از ثروت آن است. آن که از دنیا مال فراوان اندوخت محکوم به فقر گردد، و آن که از آن بی نیازی جست به راحت و آسایش یاری شود. برای کسی که زیورها و آرآیه های آن در چشمش جلوه کند کوری دو چشم در پی آرد، و هر که دلدادهٔ آن شود دلش را پر از غصه کند، و همواره این غصه ها در سویدای دلش پایکوبی کنند، اندوهی سرگرمش کند و غمی دلگیرش نماید، و این ادامه یابد تا مرگ گلویش را بفشرد و در فضای گورش افکنند، در حالی که شاهرگ های حیاتش بریده و نابودیش در نظر خدا و افتادن و در گور شدنش بر برادران او ناچیز و بی اهمیت باشد. مؤمن دنیا را به دیدهٔ عبرت می نگرد و از روی ناچاری شکمی از آن سیر می کند، و با گوش کین و دشمنی در آن میشنود. اگر گویند توانگر شد بیدرنگ گویند: تهیدست گشت! و اگر به بقایش شادمانند بیدرنگ به فنایش اندو هگین شوند! چنین است حال آدمی در این جهان، در حالی که هنوز فرانرسیده است روزی که در آن نومید از رحمت حق کردند.

قبلی بعدی