اگر بندة خدا اجل و پايان كارش را مى ديد، با آرزو و فريب آن دشمنى مى ورزيد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( حسین استادولی)  >  وصف پرهیزگاران ( خطبه شماره 193 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم

متن عربی

193.و من خطبة (له (علیه السلام):يصف فيها المتقين‏

رُوِيَ أَنَّ صَاحِباً لِأمير المؤمنين ‏ (علیه السلام) يُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ كَانَ رَجُلًا عَابِداً فَقَالَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صِفْ لِيَ الْمُتَّقِينَ حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ فَتَثَاقَلَ (علیه السلام)عَنْ جَوَابِهِ ثُمَّ قَالَ

1.      يَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ فَ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ‏ فَلَمْ يَقْنَعْ هَمَّامٌ بِهَذَا الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَيْهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ (صلی الله علیه و آله و سلم)ثُمَّ قَالَ ‏ (علیه السلام):

2.      أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعَايِشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْيَا مَوَاضِعَهُمْ .

3.      فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ .

4.      غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ  نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلَاءِ كَالَّتِي نُزِّلَتْ فِي الرَّخَاءِ وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ [لَهُمْ‏] عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ  .

5.      عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ.

6.      قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِيفَةٌ وَ حَاجَاتُهُمْ‏ خَفِيفَةٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ .

7.      صَبَرُوا أَيَّاماً قَصِيرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِيلَةً تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ يَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ أَرَادَتْهُمُ الدُّنْيَا فَلَمْ يُرِيدُوهَا وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا .

8.      أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلًا يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فَإِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَشْوِيقٌ رَكَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِمْ .

9.      فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَكُفِّهِمْ وَ رُكَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ يَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِي فَكَاكِ رِقَابِهِمْ .

10. وَ أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِيَاءُ قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْيَ الْقِدَاحِ يَنْظُرُ إِلَيْهِمُ النَّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ يَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِيمٌ لَا يَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِيلَ وَ لَا يَسْتَكْثِرُونَ الْكَثِيرَ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ .

11. إِذَا زُكِّيَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا يُقَالُ لَهُ فَيَقُولُ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْ غَيْرِي وَ رَبِّي أَعْلَمُ بِي مِنِّي بِنَفْسِي اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا يَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِي أَفْضَلَ مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لِي مَا لَا يَعْلَمُونَ.

12. فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّكَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِي دِينٍ وَ حَزْماً فِي لِينٍ وَ إِيمَاناً فِي يَقِينٍ وَ حِرْصاً فِي عِلْمٍ وَ عِلْماً فِي حِلْمٍ وَ قَصْداً فِي غِنًى وَ خُشُوعاً فِي عِبَادَةٍ وَ تَجَمُّلًا فِي فَاقَةٍ وَ صَبْراً فِي شِدَّةٍ وَ طَلَباً فِي حَلَالٍ وَ نَشَاطاً فِي هُدًى وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ.

13. يَعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَلٍ يُمْسِي وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ وَ يُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّكْرُ يَبِيتُ حَذِراً وَ يُصْبِحُ فَرِحاً حَذِراً لِمَا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ .

14. إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فِيمَا تَكْرَهُ لَمْ يُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِيمَا تُحِبُّ قُرَّةُ عَيْنِهِ فِيمَا لَا يَزُولُ وَ زَهَادَتُهُ فِيمَا لَا يَبْقَى يَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ.

15. تَرَاهُ قَرِيباً أَمَلُهُ قَلِيلًا زَلَلُهُ خَاشِعاً قَلْبُهُ قَانِعَةً نَفْسُهُ مَنْزُوراً أَكْلُهُ سَهْلًا أَمْرُهُ حَرِيزاً دِينُهُ مَيِّتَةً شَهْوَتُهُ مَكْظُوماً غَيْظُهُ الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ .

16. إِنْ كَانَ فِي الْغَافِلِينَ كُتِبَ فِي الذَّاكِرِينَ وَ إِنْ كَانَ فِي الذَّاكِرِينَ لَمْ يُكْتَبْ مِنَ الْغَافِلِينَ   يَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ يُعْطِي مَنْ حَرَمَهُ وَ يَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ بَعِيداً فُحْشُهُ لَيِّناً قَوْلُهُ غَائِباً مُنْكَرُهُ حَاضِراً مَعْرُوفُهُ مُقْبِلًا خَيْرُهُ مُدْبِراً شَرُّهُ .

17. فِي الزَّلَازِلِ وَقُورٌ وَ فِي الْمَكَارِهِ صَبُورٌ وَ فِي الرَّخَاءِ شَكُورٌ لَا يَحِيفُ عَلَى مَنْ يُبْغِضُ وَ لَا يَأْثَمُ فِيمَنْ يُحِبُّ يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ يُشْهَدَ عَلَيْهِ لَا يُضِيعُ مَا اسْتُحْفِظَ وَ لَا يَنْسَى مَا ذُكِّرَ وَ لَا يُنَابِزُ بِالْأَلْقَابِ وَ لَا يُضَارُّ بِالْجَارِ وَ لَا يَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ .

18. وَ لَا يَدْخُلُ فِي الْبَاطِلِ وَ لَا يَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ إِنْ صَمَتَ لَمْ يَغُمَّهُ صَمْتُهُ وَ إِنْ ضَحِكَ لَمْ يَعْلُ صَوْتُهُ وَ إِنْ بُغِيَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتَّى يَكُونَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي يَنْتَقِمُ لَهُ نَفْسُهُ مِنْهُ فِي عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ أَتْعَبَ نَفْسَهُ لِآخِرَتِهِ وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ.

19. بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِينٌ وَ رَحْمَةٌ لَيْسَ تَبَاعُدُهُ بِكِبْرٍ وَ عَظَمَةٍ وَ لَا دُنُوُّهُ بِمَكْرٍ وَ خَدِيعَةٍ  

20. قَالَ فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً كَانَتْ نَفْسُهُ فِيهَا فَقَالَ أمير المؤمنين ‏ (علیه السلام) .

21. أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أَخَافُهَا عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَهَكَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ فَمَا بَالُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ ‏ (علیه السلام):

22. وَيْحَكَ إِنَّ لِكُلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لَا يَعْدُوهُ وَ سَبَباً لَا يَتَجَاوَزُهُ فَمَهْلًا لَا تَعُدْ لِمِثْلِهَا فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّيْطَانُ عَلَى لِسَانِكَ‏.


متن فارسی

از یک خطبه ی  آن حضرت در وصف پرهیزگاران

روایت است که یکی از یاران امیرمؤمنان علیه به نام همام (بن شزیح) که مردی پارسا بود، به حضرتش عرضه داشت: ای امیرمؤمنان، پرهیزگاران را چنان برایم وصف کن که گویی آنها را می بینم. امام از پاسخ او طفره رفت و فرمود:

  1. ای همام، پروا پیشه کن و کار نیک به جای آر، که «خداوند با کسانی است که پروا پیشه دارند و نیکوکارند»[1]. همام بدین اندک قانع نشد و بیشتر اصرار ورزید و حضرتش را سوگند داد. آن گاه امام حمد و ثنای الهی نمود، و بر پیامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)  درود فرستاد، سپس فرمود:
  2. اما بعد، خدای پاک و بزرگ هنگامی که آفریدگان را آفرید از طاعت آنان بی نیاز و از نافرمانی آنها ایمن بود، زیرا نافرمانی هر که از فرمانش سرپیچد زیانی برایش ندارد، و طاعت هر که او را فرمان برد سودی به او نمی  رساند. پس به هر یک اسباب زندگی درخور او را داد، و هر یک را در جایگاه خود از دنیا نهاد.
  3. پرهیزگاران در دنیا ارباب فضائلند، گفتارشان درست، و پوشاکشان ساده، و رفتارشان فروتنی است.
  4.  چشمهای خود را از چیزهایی که خداوند بر آنان حرام کرده میپوشند، و گوشهای خود را بر دانشی که برایشان سودمند است می دوزند. جانشان در سختی و گرفتاری همان حال خوش را دارد که در لحظات آسایش، و اگر اجلی که خداوند بر آنان نوشته نباشد هر آینه جانشان در تنشان یک لحظه آرام نمی گیرد از شوقی که به ثواب، و ترسی که از عقاب دارند.
  5. آفریدگار در چشم دلشان بزرگ است، و از این رو هر چه جز اوست در نظرشان کوچک است. ایمانشان به بهشت چون کسانی است که گویی آن را دیده و از نعمت هایش بهرهمندند، و یقینشان به دوزخ چون کسانی است که گویی آن را دیده و در عذابش گرفتارند.
  6.  دلهاشان اندوهگین است، و دیگران از شرشان در امانند. پیکرشان لاغر و نحیف، و نیازشان اندک و خفیف، و جانشان پاک و عفیف است.
  7.  چند روزی کوتاه دندان بر جگر می نهند تا آسایشی دراز را برایشان در پی آورد. این سودای سودمندی است که پروردگار شان در دسترسی آنان نهاده است. دنیا آنها  خواست اما آنها او  نخواستند، دنیا اسیرشان کرد اما جانشان را از چنگ او رهانیدند.
  8. شبها بر پا می ایستند و بخشهای قرآن را آرام آرام و شمرده می خوانند و با خواندن قرآن دل های خود را با اندوه، صفا می بخشند و دوای دردشان را از لابه لای آن بیرون می کشند. هرگاه به آیه ای می رسند که در آن تشویق و امیدواری است به طمع و عدهای که در ان داده شده بدان دل میبندند و با دیده ی  جان مشتاقانه بدان می نگرند، و چنان پندارند که پاداش موعود را در برابر دیدگانشان می بینند. و چون به آیه ای می رسند که از آن بیم و تهدید بر می آید گوش دل بدان می سپارند، و چنان پندارند که انگار صدای نفس زدن و زوزه ی  دوزخ را در بیخ گوش خود می شنوند.
  9. به هنگام نماز و نیایش پشت ها را خم می نمایند، سپس پیشانی ها و کف دست ها و زانوها و پنجه ی  پاها را بر خاک می سایند، و در آن حال آزادی خویش را از خدای بزرگ می خواهند.
  10.  اما روزها بردبارانی دانشمند و نیکانی پرهیزگارند. ترس از خدا اندامشان را مانند تیرهای تراشیده لاغر نموده است. هرکس به ایشان بنگرد پندارد که بیمارند، در حالی که هیچ گونه بیماری ندارند؛ و گوید: «اینها خال و شوریدهاند» در صورتی که چنان نیستند بلکه ترسی بزرگ با جان آنان درآمیخته و آنان را شوریده ساخته   است.
  11. از اعمال اندک خود راضی نیستند، و به نظرشان هر چه کنند کم کرده اند. پیوسته خود را متهم می دانند، و از کردار خود بیمنا کند.
  12. اگر کسی زبان به تعریف یکی از آنان بگشاید . از گفته ی  او می هراسد و می گوید: «من خود را بهتر از دیگران می شناسم، و پروردگارم مرا بهتر از خودم می شناسد خدایا، مرامگیر به آنچه آنان می گویند، و مرا برتر از آن قرار ده که درباره ام می پندارند، و ببخشای آن گناهانم را که آنان نمی دانند.»
  13.  از نشانه های هر یک از آنان این است که می بینی در دینداری نیرومند، و در عین نرمی هوشمند، و مؤمنی باورمند، و در دانش آزمند، و در کنار بردباری دانشمند است. در هنگام بی نیازی می آنه رو، و در عبادت فروتن، و در ناداری و پریشانی آراسته، و در سختی شکیبا، و در پی روزی حلال کوشا، و در راه رستگاری پویا، و از حرص و طمع به دور است.
  14.  با اینکه اعمال شایسته می کند پیوسته نگران است. شب که می شود همه ی  همَش شکر خداست و روز که می شود همه ی  همش یاد اوست. شب با ترس و بیم سر به بالین می نهد، و صبح شادمان سر از بالین برمی دارد، ترسان از غفلتی که او را از آن برحذر داشته اند، و شادان به فضل و رحمتی که بدان دست یافته است.
  15. اگر جانش در کاری که خوش نداردگرانی کند خواسته ی  آن را در چیزی که دوست دارد به او نمی بخشد. دلخوشی و روشنی چشم او در امور پایدار است، و پارسایی اش در امور ناپایدار، بردباری را با دانش درآمیخته، و گفتار را با کردار قرین ساخته  .
  16. او را چنان بینی که آرزویش کوتاه، لغزشش اندک، دلش فروتن، جانش خرسند، خوراکشی کم، کارش آسان، دینش محفوظ، شهوتش مرده، و خشمش فرونشسته است. مردم به خیر او دلبسته، و از شر او رسته اند.
  17.  اگر در میان غافلان باشد نامش در زمره ی  ذاکران نوشته شود، و اگر در میان ذاگران باشد از غافلان شمرده نشود. از کسی که به او ستم کرده در میگذرد، و به کسی که او را محروم نموده بخشش می کند، و به کسی که از او بریده می پیوندد. فحش و ناسزا از زبانش دور، و گفتارش نرم است. کار زشت از او سر نمی زند، و نیکی اش به همه کس می رسد.خیرش به پیش می تازد، و شزش به پشت می گریزد.
  18.  در پیشامدهای ناگوار خونسرد و باوقار، و در ناخوشی ها شکیبا و خویشتن دار، و در خوشی و آسایش شاگر و سپاسگزار. بر کسی که از او بدش می آید ستم روا نمی  دارد، و به خاطر کسی که دوستش دارد دست به گناه نمی  آلاید. پیش از آنکه بر ضد او گواهی دهند خود به حقیقت اعتراف می کند. آنچه را به او بسپارند تلف نمی سازد، و آنچه را به او یادآور شوند به فراموشی نمی سپارد. با لقب های زشت دیگران را نمی خواند، و به همسایگان آزار و زیانی نمی  رساند، و گرفتاران را سرزنش نمی  کند.
  19.  و در راه باطل در نمی آید، و از راه حق بیرون نمی رود. اگر خاموش نشیند خاموشی اندوهگینش نمی سازد، و اگر به خنده آید صدایش بلند نمی گردد، و چنانچه ستمی به او شود شکیبایی می ورزد تا خداوند انتقامش را بگیرد. تن و جانشی از او رنجور و فرسوده اند، و مردم از او ایمن و آسوده. خود را در کار آخرت به رنج می آفکند، و مردم را از سوی خود راحت می گذارد.
  20.  دوریش از کسانی که دوری میجوید از سر پارسایی و پاکدامنی است، و نزدیکیش به آنان که نزدیکك می شود از در نرمی و مهربانی است. نه دوریش از روی خودپسندی و بزرگ منشی است، و نه نزدیکیش به خاطر نیرنگ و فریب. راوی گوید: همام از شنیدن این سخنان بیهوش بر زمین افتاد و در دم جان سپرد. آنگاه امیرمؤمنان (علیه السلام)فرمود:
  21. هان، به خدا سوگند که بیم آن داشتم که چنین پیشامدی برای او رخ دهد. آری، پند و اندرزهایی که از دل برآید این گونه در شنوندگان خود تأثیر میگذارد.

 در آن میان شخصی (از خوارج) گفت: پس چرا در خودت اثر نگذارد ای امیرمؤمنان؟! امام فرمود:

  1. بیچاره ! هر اجلی را مدتی است که از آن فراتر نمی  گذرد، و آن را سببی است که از آن  درنمی  رد و بی آن انجام نمی پذیرد. آرام باش! دیگر چنین سخنی بر زبان مران، که این سخنی بود که شیطان بر زبانت نهاد!
 


[1] سوره ی  نحل ، آیه ی  ۱۲۸.

قبلی بعدی