همانا خداى سبحان روزى فقراء را در اموال سرمايه داران قرار داده است، پس فقيرى گرسنه نمى ماند جز به كاميابى توانگران ، و خداوند از آنان دربارة گرسنگى گرسنگان خواهد پرسيد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عمران علیزاده)  >  به معاویة ابن ابی سفیان ( نامه شماره 6 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

6. و من كتاب له (علیه السلام)  إلى معاوية

(1)إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ‏ عَلَيْهِ

(2)فَلَمْ يَكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ يَرُدَّ

(3)وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ

(4)فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا

(5)فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ (6)فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ

(7)وَ وَلَّاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّى

(8)وَ لَعَمْرِي يَا مُعَاوِيَةُ لَئِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِكَ دُونَ هَوَاكَ لَتَجِدَنِّي أَبْرَأَ النَّاسِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ

(9)وَ لَتَعْلَمَنَّ أَنِّي كُنْتُ فِي عُزْلَةٍ عَنْهُ

(10)إِلَّا أَنْ تَتَجَنَّى فَتَجَنَّ مَا بَدَا لَكَ وَ السَّلَامُ‏.


متن فارسی

از نامه های آن حضرت است که به معاویة ابن ابی سفیان نوشته و او را دعوت به بیعت خود کرده است.

(1)مطلب این است که به من بیعت کرده اند جماتی به ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کرده بودند به همان طریقی که به ایشان بیعت کرده بودند.

توضیح: ریاست و رهبری صحیح ملت اسلامی از دو راه و دو نوع می باشد:

یکی از راه تعیین الهی و تلیغ رسول اکرم چنانکه شیعه بدان معتقدند، و دیگری از راه انتخاب عقلا و بزرگان قوم، شبیه انتخاب رئیس جمهور در عصر ما، حضرت علی علیه السلام در زمان حکومتش دارای هر دو نوع بود و چون معاویه نوع اول را قبول نداشت ولی نوع دوم را در حق ابوبکر و عمرو عثمان قبول کرده بود لذا حضرت از آن راه که مورد قبول معاویه بو صحبت کرده و دلیل می آورد، و این دلیل نیست که حضرت این راه را و خلافت اشخاص سابق خود را قبول دارد.

(2) موقعی که بزرگان قوم کی را انتخاب کردند- کسی از حاضران حق ندارد دیگری را انتخاب و اختیار کند(باید از رأی اکثریت پیروی کند) و اشخاص غائب ازمرکز حق ردّ رأی بزرگان را ندارد.

(3)همانا حق مشورت و انتخاب مخصوص مهاجران(مسلمانانی که از مکه به مدینه هجرت کرده بودند) و انصار(مسلمانان صدر اول مدینه) می باشد(معاویه از هیچ یک آنها نبود).

(4)اگر مهاجران و انصار به مردی انفاق نموده و او را پیشوا و رهبر نامیدند این کار مورد رضایت پروردگار می باشد(چون جامعه ا از اختلاف و خونریزی باز داشته).

(5)پس اگر کسی از روی طعن و عیب گیری و یا از راه بدعت از راه و رسم ایشان خارج شود او را با نصیحت و ارشاد براهی که از آن خارج شده برمی گردانند.

(6)اگر از بازگشتن خودداری نمود با او می جنگند بجهت پیروی نمودنش از غیر راه مؤمنان.

(7)و خدا او را وامیگذارد به آنچه به آن روی نموده است.

(8)و بجانم سوگند ای معاویه اگر با عقلت نگاه کنی نه با هوا و هوس مرا دورترین و بیزارترین مردم دریابی از خون عثمان(می بینی که من هیچ گونه دخالتی در قتل عثمان ندارم).

(9)و حتما خواهی دانست که من از آن کناره گیر و دوری گزین بودم.

(10)مگر اینکه به ناحق ادعای جنایت از روی دروغ و بهتان کنی، پس هرچه دلت میخواهد ادعای جنایت و بهتان کن، والسلام.

قبلی بعدی