مردم ستمكار را سه نشان است: با سركشى به مافوق خود ستم روا دارد، و به زير دستان خود با زور و چيرگى ستم مى كند، و ستمكاران را يارى مى دهد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عمران علیزاده)  >  پس از کشته شدن طلحه و زبیر ( خطبه شماره 4 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

4.و من خطبة له (علیه السلام):[و هي من أفصح كلامه عليه السلام و فيها يعظ الناس و يهديهم من ضلالتهم و يقال: إنه خطبها بعد قتل طلحة و الزبير!]

(1)بِنَا اهْتَدَيْتُمْ فِي الظَّلْمَاءِ

(2)وَ [تَسَنَّمْتُمُ‏] تَسَنَّمْتُمْ ذُرْوَةَ [الْعَلْيَاءَ] الْعَلْيَاءِ

(3)وَ بِنَا [انْفَجَرْتُمْ‏] أَفْجَرْتُمْ عَنِ السِّرَارِ

(4) وُقِرَ سَمْعٌ لَمْ يَفْقَهِ الْوَاعِيَةَ

(5)وَ كَيْفَ يُرَاعِي النَّبْأَةَ مَنْ أَصَمَّتْهُ الصَّيْحَةُ

(6)رُبِطَ جَنَانٌ لَمْ يُفَارِقْهُ الْخَفَقَانُ

(7)مَا زِلْتُ أَنْتَظِرُ بِكُمْ عَوَاقِبَ الْغَدْرِ

(8)وَ أَتَوَسَّمُكُمْ بِحِلْيَةِ الْمُغْتَرِّينَ حَتَّى

(9)سَتَرَنِي عَنْكُمْ جِلْبَابُ الدِّينِ

(10)وَ بَصَّرَنِيكُمْ صِدْقُ النِّيَّةِ

(11)أَقَمْتُ لَكُمْ عَلَى سَنَنِ الْحَقِّ فِي جَوَادِّ الْمَضَلَّةِ

(12)حَيْثُ تَلْتَقُونَ وَ لَا دَلِيلَ وَ تَحْتَفِرُونَ وَ لَا تُمِيهُونَ

(13)الْيَوْمَ أُنْطِقُ لَكُمُ الْعَجْمَاءَ ذَاتَ الْبَيَانِ

(14)عَزَبَ رَأْيُ امْرِئٍ تَخَلَّفَ عَنِّي

(15)مَا شَكَكْتُ فِي الْحَقِّ مُذْ أُرِيتُهُ

(16)لَمْ يُوجِسْ مُوسَى (علیه السلام)خِيفَةً عَلَى نَفْسِهِ

(17) بَلْ أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَ دُوَلِ الضَّلَالِ

(18)الْيَوْمَ تَوَاقَفْنَا عَلَى سَبِيلِ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ

(19)مَنْ وَثِقَ بِمَاءٍ لَمْ يَظْمَأْ.


متن فارسی

از خطبه های آن حضرت است که پس از کشته شدن طلحه و زبیر به عنوان خطاب به آنها ایراد شده است:

  1. بوسیله ما هدایت یافتند  در تاریکی ها (تاریکی های فکری و عقیدتی).
  2. و به آخرین درجه بالائی و آقائی رسیدید( از ماده سنام: کوهان شتر).
  3. بوسیله ما از شبهای تاریک ماه به صبح روشن رسیدید، سرار: شبهای آخر ماه که تاریک می باشد.
  4. سنگین و کرباد گوشی که فریادها و ناله ها را نشنیده است(منظور فریادهای نصیحت آن حضرت است با فریادهای قرآنی).
  5. چگونه مراعات می کند و اهمیت می دهد به صدای مخفی کسی که صیحه و صداهای بلند او را کر کرده است(کسی که نسبت به فریادهای قرآن کر و ناشنوایت چگونه به نصیحت های من اهمیت می دهد).
  6. محکم و مطمئن باد قلبی که ترس و اضطراب الهی هیچ وقت از آن جدا نیست.
  7. همواره از شما عاقبت پیمان شکنی و بی وفائی را انتظار داشتم(میدانستم که شما (7)روزی بی وفائی می کنید).
  8. و بافراست خود شما را در زیور فریب خوردگان میدیدم (و با فراست درک می کنم که شما فریب خورده اید).
  9. پوشانده مرا از شما پوشش دین(دین به من اجازه خودنمائی نداده لذا مرا بطور کامل نشناخته اید، و یا پوشش دینی به من اجازه نداده پرده از عیبهای شما بردارم).
  10. و مرا به شما بینا و مطلع ساخته است درستی نیت من( در اثر درستی نیت خودم ا مکر و بی وفایی آگاه شده ام).
  11. شما را اقامه نمودم راهنمایی کردم به راههای حق در بین جاده های گمراه کننده(شما که در بین جاده های گمراه کننده مانده بودید من براههای حق هدایت کردم).
  12. موقعی که با هم لاقات می کردید و جمع می شدید ولی راهنما نداشتید، و چاه می کندید ولی به آب نمی رسیدید(نقشه می کشیدید و اقدام می کردید ولی به نتیجه نمی رسیدید).
  13. امروز برای شما به سخن می آورم بی زبانهای صاحب بیان را(مواعظ و نصایح قرآن را که بی زیانند امروز برای شما گویا و روشن بیان می کنم). عجماء: بی زبان، آنچه سخن روشن نمی گوید.
  14. غائب شده رأی مردمی که از بیعت و یاری من تخلف کرده است(کسی که از بیعت و اطاعت من تخلف کرده راه عقل را نرفته است).
  15. در حق و اسلام شک و تردید نکردم از زمانی که آنرا به من ارائه نمودند، این جمله منافات دارد با نقلی که می گوید: رسول خدا علی را دعوت به اسلام کرد، علی گفت باید با پدرم مشورت کنم...
  16. قرآن می گوید: چون ساحران سحرهای خود را انداختند فاَوجَسَ فی نفسه خیفةً موسی: موسی در نفس خود احساس ترس نمود، حضتر می فرماید: موسی بر جان خود احساس ترس نکرد. اوجس: چیزی را در دل احساس نمود.
  17. بلکه از غلبه جاهلان و دولت و حکمرانی گمراهی ترسید(موسی ترسید که جهالت بر مردم غلبه نموده معجزه را با سحر فرق ندهند؛ و گمراهی قدمیی و مورروثی بر آنها حاکم شود).
    شاید رماد حضرت این باشد که من بر خود بیم و هراس ندارم بلکه از غلبه اشخاص فاس و حکومن ضلالت بر جامعه اسلامی می ترسم.
  18. امروز در راه حق و باطل روبروی هم ایستاده ایم.
  19. هر کس به آبی اطمینان داشته باشد تشنه نمی ماند(کسی که به معارف و حقایق دین اعتقد و یقین داشته باشد و قبول نماید در عطش جهل و نادانی نمی ماند).
قبلی بعدی