متن عربی
11.و من كلام له (علیه السلام):لابنه محمد ابن الحنفية لما أعطاه الراية يوم الجمل
(1)تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ
(2)عَضَّ عَلَى نَاجِذِكَ
(3)أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَكَ
(4)تِدْ فِي الْأَرْضِ قَدَمَكَ
(5)ارْمِ بِبَصَرِكَ أَقْصَى الْقَوْمِ
(6)وَ غُضَّ بَصَرَكَ
(7)وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ.
متن فارسی
از سخنان آن بزرگوار است که به پسرش محمد بن حنیفه فرمود موقعی که در جنگ جمل پرچم را بدست او داد.
محمد سومین پسر حضرت علی علیه السلام است، مادرش خوله دختر جعفر بن قیس بود، وی مردی شجاع و محترم بود، امام او را در جنگ ها به میدان میفرست.
جنگ جمل در کنار بصره اتفاق افتاد باعث جنگ عایشه و طلحه و زبیر بودند که به آن حضرت خروج کرده بودند، در این جنگ عایشه را سوار شتر سرخ مو نموده بودند که بمنزله پرچم و علامت ثبات لشگر بود، لذا جنگ جمل گفتند، این جنگ در دهم جمادی الاوی سال سی وششم هجری اتفاق افتاد، در این جنگ هشتهزار نفر از یاران عایشه و حدود هزار نفر از یاران امام کشته می شوند.
(1)کوهها از جا کنده می شوند ولی از جایت کنده نشو(استوارتر از کوهها باش).
(2)دندان روی دندان بگذار( چون این عمل باعث شدت یافتن اعصاب و استخوان سر می شود عضّ: بد دندان گرفتن چیزی.
(3)استخوان و کاسه سرت را بخدا عاریه بده( در راه خدا بگذار) شاید با لفظ عاریه فرموده چون می دانست کشته نخواهد شد، عاریه برگردانی است.
(4)قمدت را در زمین میخکوب کن(ثابت باش و قرار نکن) تد،، امر است از ماده وتد، بمعنی میخ و مسمار.
(5)نگاهت را به آخر دشمن بیانداز - به تجهیزات و برق شمشیر دشمن نگاه نکن که واهمه می اورد،
(6)چشم بپایین لنداخته حمله کن) غضّ: چشم پایین انداختن.
(7)پس از رعایت هم هاینها بدانکه یاری و غلبه از جانب خدای سبحان است(لذا خدا را هم فراموش نکن).
قبلی بعدی