سينه خردمند صندوق راز اوست و خوشرويى وسيله دوست يابى ، و شكيبايى ، گورستان پوشاننده عيب هاست . و يا فرمود : پرسش كردن وسيله پوشاندن عيب هاست ، و انسان از خود راضى ، دشمنان او فراوانند.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( حسین استادولی)  >  حوادث خونبار بصره ( خطبه شماره 128 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

128. و من كلام له (علیه السلام):فيما يخبر به عن الملاحم بالبصرة

  1. يَا أَحْنَفُ كَأَنِّي بِهِ وَ قَدْ سَارَ بِالْجَيْشِ الَّذِي لَا يَكُونُ لَهُ غُبَارٌ وَ لَا لَجَبٌ وَ لَا قَعْقَعَةُ لُجُمٍ وَ لَا حَمْحَمَةُ خَيْلٍ يُثِيرُونَ الْأَرْضَ بِأَقْدَامِهِمْ كَأَنَّهَا أَقْدَامُ النَّعَامِ‏.
  2. ثُمَّ قَالَ ‏ (علیه السلام):وَيْلٌ لِسِكَكِكُمُ الْعَامِرَةِ وَ الدُّورِ الْمُزَخْرَفَةِ الَّتِي لَهَا أَجْنِحَةٌ كَأَجْنِحَةِ النُّسُورِ وَ خَرَاطِيمُ كَخَرَاطِيمِ‏ الْفِيَلَةِ مِنْ أُولَئِكَ الَّذِينَ لَا يُنْدَبُ قَتِيلُهُمْ وَ لَا يُفْقَدُ غَائِبُهُمْ.
  3. أَنَا كَابُّ الدُّنْيَا لِوَجْهِهَا وَ قَادِرُهَا بِقَدْرِهَا وَ نَاظِرُهَا بِعَيْنِهَا.
    [منها] منه في وصف الأتراك‏
  4. كَأَنِّي أَرَاهُمْ قَوْماً كَأَنَّ وُجُوهَهُمُ الْمَجَانُّ [الْمُطْرَقَةُ] الْمُطَرَّقَةُ يَلْبَسُونَ السَّرَقَ وَ الدِّيبَاجَ وَ يَعْتَقِبُونَ الْخَيْلَ الْعِتَاقَ .
  5. وَ يَكُونُ هُنَاكَ اسْتِحْرَارُ قَتْلٍ حَتَّى يَمْشِيَ الْمَجْرُوحُ عَلَى الْمَقْتُولِ وَ يَكُونَ الْمُفْلِتُ أَقَلَّ مِنَ الْمَأْسُورِ! فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ فَضَحِكَ (علیه السلام)وَ قَالَ لِلرَّجُلِ وَ كَانَ كَلْبِيّاً .
  6. يَا أَخَا كَلْبٍ لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْمٍ .
  7. وَ إِنَّمَا عِلْمُ الْغَيْبِ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ مَا عَدَّدَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِقَوْلِهِ  إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ‏ الْآيَةَ .
  8. فَيَعْلَمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مَا فِي الْأَرْحَامِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ قَبِيحٍ أَوْ جَمِيلٍ وَ سَخِيٍّ أَوْ بَخِيلٍ وَ شَقِيٍّ أَوْ سَعِيدٍ وَ مَنْ يَكُونُ [لِلنَّارِ] فِي النَّارِ حَطَباً أَوْ فِي الْجِنَانِ لِلنَّبِيِّينَ مُرَافِقاً .
  9. فَهَذَا عِلْمُ الْغَيْبِ الَّذِي لَا يَعْلَمُهُ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ وَ مَا سِوَى ذَلِكَ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ نَبِيَّهُ (صلی الله علیه و آله و سلم)فَعَلَّمَنِيهِ وَ دَعَا لِي بِأَنْ يَعِيَهُ صَدْرِي وَ تَضْطَمَّ عَلَيْهِ جَوَانِحِي‏.

[قال الشريف يومئ بذلك إلى صاحب الزنج‏]


متن فارسی

از یک سخن آن حضرت در خبر از حوادث خونبار بصره

  1. ای احنف، گویا او را می بینم که با ارتشی راه افتاده که نه گرد و غبار سم اسبان و هیاهو دارند و نه صدای حرکت لگام ها و شیهه ی  اسبان؛ بلکه با پاهایی مانند پاهای شترمرغ خود از زمین غبار می انگیزند.
  2. سپس فرمود: وای بر کوچه های آباد و خانه  های آراسته ی  شما با آن بالکن های چون بال کرکسان، و ناودانهای چون خرطوم پیلان، از ارتشی که بر کسی بر کشتگان نگرید و سراغ گمشدگانش را تگیرد.
  3. من دنیا را به رو بر زمین افکنده ام و به قدر ارزشش آن معامله کرده و با دیده ای که باید به آن بنگرم بدان نگریسته ام.
    حمله ی  مغول
  4. گویا آنان را مردمی می بینم که چهره هاشان به سان سپرهایی است پهن و پتک خورده که گویی پوستی صاف روی آن کشیده اند، جامه های حریر و دیبا پوشند، و اسبان اصیل یدک میکشند.
  5. در آن زمان کشتاری عظیم روی دهد تا آنجا که زخمیان بر روی کشتگان راه می روند، و فراریان کمتر از اسیران خواهند بود!یکی از یاران گفت: ای امیرمؤمنان، راستی که علم غیب به شما عطا شده! حضرت تبشمی کرد و به آن مرد که از قبیله ی  کلب بود فرمود:
  6. ای برادر کلبی، این علم غیب نیست، بلکه آموزشی است که از دانشمندی بزرگ (پیامبر صلى الله عليه  و آله و سلم) فراگرفته  ام.
  7. علم غیب علم به روز قیامت است و چیزهای دیگری که خداوند در این آیه برشمرده: «خداوند است که علم به روز قیامت نزد اوست، و اوست که باران را فرو میفرستد، و آنچه را در رحم مادران است می داند، و هیچ کس نداند که فردا چه می کند، و هیچ کس نداند که در کدام سرزمین خواهد مرد.»[1].
  8. پس خدای سبحان است که می داند در رحم مادران چیست: پسر است یا دختر، زشت است یا زیبا، بخشنده است یا بخیل، بدبخت است یا خوشبخت، هیمه ی  دوزخ است یا همنشین پیامبران در بهشت.
  9. این است علم غیب که کسی جز خداوند از آن آگاه نیست[2]،و جز اینها علمی است که خداوند به پیامبرش آموخته و آن حضرت نیز به من آموخت و برایم دعا کرد که سینه ام آن را فراگیرد، و قفسه ی  سینه ام آن را در خود جای دهد .[3]

مؤلف: این سخن اشاره به صاحب زنج است (علی بن محمّد که خود را علوی میدانست و در سال ۲۵۵ به همراهی زنگیان در بصره شورش کرد و تا توانست مردم را کشت و خانه  ها را آتش زد و فتنه ی  عظیمی به پا نمود).


[1] سوره ی  لقمان، آیه ی  ۳۴.

[2] اختصاص علم این پنج چیز به خداوند به معنای استقلالی آن است، والاً دیگران هم به عنایت الهی از این گونه امور باخبرند.

[3] آموزش این امور به آن حضرت به صورت شرح تک تک ماجراها نبوده ، بلکه آن حضرت در اثر تعالیم پیامبر صلى الله عليه و آله وسلم دارای روحی پاک و نفس قدسیهای شده بود که آینه ی  تمام حوادث آینده گشته  و هر حادثه به نوبه ی  خود در نفس حضرتش نقش بسته بود.

قبلی بعدی