چون سختى ها به نهايت رسد، گشايش پديد آيد، و آن هنگام كه حلقه هاى بلا تنگ گردد آسايش فرا رسد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( حسین استادولی)  >  توصیه به قضات ( خطبه شماره 17 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم

متن عربی

17.و من كلام ((له (علیه السلام):في صفة من يتصدى للحكم بين الأمة و ليس لذلك بأهل و فيها: أبغض الخلائق إلى اللّه صنفان‏

  1. الصنف الأول‏إنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَى اللَّهِ [تَعَالَى‏] رَجُلَانِ رَجُلٌ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ مَشْغُوفٌ بِكَلَامِ بِدْعَةٍ وَ دُعَاءِ ضَلَالَةٍ .
  2. فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ ضَالٌّ عَنْ هَدْيِ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَى بِهِ فِي حَيَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ حَمَّالٌ خَطَايَا غَيْرِهِ رَهْنٌ بِخَطِيئَتِهِ‏.
  3. الصنف الثاني‏وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلًا مُوضِعٌ فِي جُهَّالِ الْأُمَّةِ عَادٍ فِي أَغْبَاشِ الْفِتْنَةِ عَمٍ بِمَا فِي عَقْدِ الْهُدْنَةِ .
  4. قَدْ سَمَّاهُ أَشْبَاهُ النَّاسِ عَالِماً وَ لَيْسَ بِهِ بَكَّرَ فَاسْتَكْثَرَ مِنْ جَمْعٍ مَا قَلَّ مِنْهُ خَيْرٌ مِمَّا كَثُرَ حَتَّى إِذَا ارْتَوَى مِنْ مَاءٍ آجِنٍ وَ [اكْتَنَزَ] اكْتَثَرَ مِنْ غَيْرِ طَائِلٍ.
  5. جَلَسَ بَيْنَ النَّاسِ قَاضِياً ضَامِناً لِتَخْلِيصِ مَا الْتَبَسَ عَلَى غَيْرِهِ فَإِنْ نَزَلَتْ بِهِ إِحْدَى الْمُبْهَمَاتِ هَيَّأَلَهَا حَشْواً رَثًّا مِنْ رَأْيِهِ ثُمَّ قَطَعَ بِهِ فَهُوَ مِنْ لَبْسِ الشُّبُهَاتِ فِي مِثْلِ نَسْجِ الْعَنْكَبُوتِ لَا يَدْرِي أَصَابَ أَمْ أَخْطَأَفَإِنْ أَصَابَ خَافَ أَنْ يَكُونَ قَدْ أَخْطَأَوَ إِنْ أَخْطَأَرَجَا أَنْ يَكُونَ قَدْ أَصَابَ !
  6. جَاهِلٌ خَبَّاطُ جَهَالاتٍ عَاشٍ رَكَّابُ عَشَوَاتٍ لَمْ يَعَضَّ عَلَى الْعِلْمِ‏ بِضِرْسٍ قَاطِعٍ [يُذْرِي‏] يَذْرُو الرِّوَايَاتِ [إِذْرَاءَ] ذَرْوَ الرِّيحِ الْهَشِيمَ .
  7. لَا مَلِيٌّ وَ اللَّهِ بِإِصْدَارِ مَا وَرَدَ عَلَيْهِ وَ لَا [هُوَ] أَهْلٌ لِمَا [فُوِّضَ‏] قُرِّظَ بِهِ [إِلَيْهِ‏] لَا يَحْسَبُ الْعِلْمَ فِي شَيْ‏ءٍ مِمَّا أَنْكَرَهُ وَ لَا يَرَى أَنَّ مِنْ وَرَاءِ مَا بَلَغَ مَذْهَباً لِغَيْرِهِ .
  8. وَ إِنْ أَظْلَمَ عَلَيْهِ أَمْرٌ اكْتَتَمَ بِهِ لِمَا يَعْلَمُ مِنْ جَهْلِ نَفْسِهِ تَصْرُخُ مِنْ جَوْرِ قَضَائِهِ الدِّمَاءُ وَ تَعَجُّ مِنْهُ الْمَوَارِيثُ .
  9. إِلَى اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ يَعِيشُونَ جُهَّالًا وَ يَمُوتُونَ ضُلَّالًا.
  10. لَيْسَ فِيهِمْ سِلْعَةٌ أَبْوَرُ مِنَ الْكِتَابِ إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَ لَا سِلْعَةٌ أَنْفَقُ بَيْعاً وَ لَا أَغْلَى ثَمَناً مِنَ الْكِتَابِ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ لَا عِنْدَهُمْ أَنْكَرُ مِنَ الْمَعْرُوفِ وَ لَا أَعْرَفُ مِنَ الْمُنْكَرِ.

متن فارسی

از یک سخن آن حضرت  در باره ی کسانی که در میان مردم عهده دار منصب قضاوت می شوند و شایستگی آن را ندارند

  1. منفور ترین مردم نزد خداوند دو کس اند:مردی که خداوند او را به حال خود وا نهاده،در نتیجه از راه راست منحرف شده ،شیفته ی سخن بدعت آمیز و دعوت به گمراهی است.
  2. او مایه ی گمراهی کسانی است که فریب او را خورند. از راه وروش گذشتگان گمراه شده وگمراه کننده ی کسانی است که در حال حیات و پس از مرگش از او پیروی کنند. هم بار گناهان دیگران را به دوش کشد و هم در گرو خطاهای خود باشد.
  3. ودیگر مردی است که انبوهی از نادانی را از این سو وآن سو گرد آورده ،در میان جاهلان امت به فریب آنها می تازد، در تاریکی های فتنه سر در گم است،وبه مصالحی که در پیمان صلح نهفته نابیناست.
  4. انسان نماها او را دانشمند نامند حال آنکه دانشمند نیست .  از آغاز ، وقتش را صرف انباشتن چیز هایی کرده که کم آن از انبوهش بهتر است، تا همین که از آب گندیده سیراب شد و امور بیهوده را روی هم انباشت .
  5. به ناحق میان مردم بر کرسی قضاوت می نشیند ، با این تعهد که حقیقت آنچه را بر مردم مشتبه شده آفتابی نماید ! پس چون با مسأله ی مبهمی رو به رو شود مشتی آراء پوسیده اش را فراهم کرده ،قاطعانه به آنها حکم می کند . از این رو در برابر شبهات مانند مگسی است که گرفتار تار عنکبوت شده ، نمی  داند درست رأی داده یا به خطا رفته؟ اگر حکمی درست دهد باز می ترسد که بر خطا باشد، و اگر به خطا حکم دهد امیدوار است که درست حکم داده  باشد!
  6. نادانی است که چشم بسته در وادی تاریک  جهالات می رود ،و کور کورانه در گمراهی می دود  . هیچ مسأله ای رابا ضرس قاطع نمی  داند . روایات را مانند بادی که کاه را می پراکند  پراکنده می سازد .
  7. به خدا قسم نه دانش و توانی دارد که در باره ی مسائلی که بر او وارد می شود حکم قطعی  صادر کند ، ونه شایسته  ی مسندی است که به او واگذار شده است. نپندارد که بر خلاف آنچه انکار نموده دانشی وجود داشته باشد ، ورأیی بالاتر از رأی خود برای دیگری نمی  بیند.
  8. و اگر امری بر او پوشیده ماند بر آن سرپوش می نهد ، زیرا به نادانی خود واقف است. از داوری های ظالمانه اش خون های ریخته شده در فغان است، و میراث های به غارت رفته در فریاد .
  9. به خدای  شکایت می برم از از گروهی که نادان زندگی می کنند وگمراه می میرند .
  10. به نزد آنان کالایی کاسد و بی بها تر ازقرآن نیست  آن گاه که به شیوه ی درست  خوانده  ومعنی شود ، و کالایی رواج تر و گرانبهاتر از قرآن نیست آنگاه که از معانی حقیقی خود تحریف گردد . ودر نظر آنان چیزی زشت تر از معروف ، و زیبا تر از منکر نیست.[1]
 


[1]  سوره ی  انعام، آیه ی  ۳۸. ۲. ۳.

قبلی بعدی