متن عربی
120.و من خطبة له (علیه السلام):بعد ليلة الهرير و قد قام إليه رجل من أصحابه فقال نهيتنا عن الحكومة ثم
(1)أمرتنا بها [فما ندري] فلم ندر أي الأمرين أرشد
(2)فصفق (علیه السلام) إحدى يديه على الأخرى ثم قال
(3)هَذَا جَزَاءُ مَنْ تَرَكَ الْعُقْدَةَ
(4)أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ أَنِّي حِينَ أَمَرْتُكُمْ [بِمَا أَمَرْتُكُمْ] بِهِ حَمَلْتُكُمْ عَلَى الْمَكْرُوهِ الَّذِي يَجْعَلُ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً
(5)فَإِنِ اسْتَقَمْتُمْ هَدَيْتُكُمْ وَ إِنِ اعْوَجَجْتُمْ قَوَّمْتُكُمْ
(6)وَ إِنْ أَبَيْتُمْ تَدَارَكْتُكُمْ لَكَانَتِ الْوُثْقَى
(7)وَ لَكِنْ بِمَنْ وَ إِلَى مَنْ
(8)أُرِيدُ أَنْ أُدَاوِيَ بِكُمْ وَ أَنْتُمْ دَائِي
(9)كَنَاقِشِ الشَّوْكَةِ بِالشَّوْكَةِ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّ ضَلْعَهَا مَعَهَا
(10)اللَّهُمَّ قَدْ مَلَّتْ أَطِبَّاءُ هَذَا الدَّاءِ الدَّوِيِّ وَ كَلَّتِ [النَّزَعَةُ] النَّزْعَةُ بِأَشْطَانِ الرَّكِيِّ
(11)أَيْنَ الْقَوْمُ الَّذِينَ دُعُوا إِلَى الْإِسْلَامِ فَقَبِلُوهُ
(12)وَ قَرَءُوا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ
(13)وَ هِيجُوا إِلَى الْجِهَادِ فَوَلِهُوا وَلَهَ اللِّقَاحِ إِلَى أَوْلَادِهَا
(14)وَ سَلَبُوا السُّيُوفَ أَغْمَادَهَا
(15)وَ أَخَذُوا بِأَطْرَافِ الْأَرْضِ زَحْفاً زَحْفاً وَ صَفّاً صَفّاً
(16)بَعْضٌ هَلَكَ وَ بَعْضٌ نَجَا
(17)لَا يُبَشَّرُونَ بِالْأَحْيَاءِ وَ لَا يُعَزَّوْنَ عَنِ الْمَوْتَى
(18) مُرْهُ الْعُيُونِ مِنَ الْبُكَاءِ خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّيَامِ
(19)ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ صُفْرُ الْأَلْوَانِ مِنَ السَّهَرِ
(20)عَلَى وُجُوهِهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِينَ
(21)أُولَئِكَ إِخْوَانِي الذَّاهِبُونَ
(22)فَحَقَّ لَنَا أَنْ نَظْمَأَ إِلَيْهِمْ وَ نَعَضَّ الْأَيْدِي عَلَى فِرَاقِهِمْ
(23)إِنَّ الشَّيْطَانَ يُسَنِّي لَكُمْ طُرُقَهُ وَ يُرِيدُ أَنْ يَحُلَّ دِينَكُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً
(24)وَ يُعْطِيَكُمْ بِالْجَمَاعَةِ الْفُرْقَةَ وَ بِالْفُرْقَةِ الْفِتْنَةَ
(25)فَاصْدِفُوا عَنْ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ
(26)وَ اقْبَلُوا النَّصِيحَةَ مِمَّنْ أَهْدَاهَا إِلَيْكُمْ
(27)وَ اعْقِلُوهَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ.
متن فارسی
120-از سخنان آن حضرت است که مردی از اصحابش بپا خاست و گفت: اول ما را از قبول حکمیت نهی کردی( دو نفر راحکم قرار دهند که آنها در قرآن و سیره پیغمبر مطالعه نموده و بگویند کدام یک از علی علیه لسلام و معایوه حق و لایق حکومت است)
(1)سپس ما را به پذیرش آن امر نمودی، و پس ندانستیم کدام یک از این دو صحیح تر و سودمندتر است[1].
(2)پس امام علیه السلام دست بر دست زد و فرمود:
(3)این سرگردانی پاداش کسی است که تصمیم و رای قاطع را ترک کند( کسی که تصمیم و رأی خدرست رهبر را قبول نکند).
(4)آکاه باشید به خدا سوگند اگر آن موقعی که شما را امر می کردم، به آنچه امر می کردم، شما را بکاری که میل نداشتید و خدا در آن خیر زیاد قرارداده حمل و وادار می کردم.
(5)پس اگر در آن راه استقامت می کردید شما را هدایت می کردم، و اگر کج و منحرف می شدید شما را راست و درست می کردم.
(6)و اگر امتناع و خودداری می کردید شما را مجبور می کردم، که در آن صورت عقده و پیمانی محکم میشد.
(7)ولی با یاری که این کارها را بکنم و بسوی چه کسی توجه کنم؟
(8)می خواهم دردهایم را با شما مداوا کنم در حالی که شماا درد من می باشید.
(9)مانند کسی که می خوهاد خار را از بدنش به وسیله خار بیرون آورد و او می داند میل خار به سوی خار است.
(10)خدایا ملول و خسته شدده اند طبیبان این درد، و خسته شدند آنهایکه با ریسمان از چاه آب می کشند (آنهایی که رای و نظریه اظهار می کنند و راههای صلاح را نشان می دهند خسته شدند).
11))کجایند آن گروهی که به اسلام دعوت شدند پس ان را پذیرفتند.
(12)و قرآن را خواندند پس آنرا قبول احکام و عمل به آن محکم و استوار کردند.
(13)و بر جهاد تشویق و تحریک شدند پس به آن عشق و اشتیاق نشان دادن مانند اشتیاق شتر شیرد ده به بچه اش.
(14)شمشمیرها ر از غلافها بیرون کشیدند.
(15)و اطراف زمین را به حمله های پی در پی و صف بصف در گرفتند.
(16)عده ای از اینها هلاک شدند(مانند حمزه، جعفر، عبیده، عمار و دیگران) و عده ای نجات یافتند و سالم ماندند.
(17)با زنده ها مژده داده نمی شوند، و با مرده ها تسلیت داده نمی شوند(به زنده ماندن و مردن اعتنا ندارند که زندگی را وسیله شادی و بشارت، و مرگ را باعث تسلیت و ناراحتی پندارند).
(18)از کثرت گریه چشمشان سفید و کم نور و از بسیاری روزه شکمشان لاغر شده است.
(19)خشکیده اند از کثرت دعا و زرد رنگند از شب بیداری.
(20)بر رخسار آنها آثار غبار از خدا ترسان و فروتنان هست.
(21)آنان برادران در گذشته من می باشند.
(22)پس ما را سزد که بر ملاقات آنها اظهار تشنگی کنیم، و در جدائی ایشان دستها به دندان بگزیم.
(23)شیطان راههی خود ا به شما عالی و آشان نشان می دهد، و می خواهد دین شما را گرهی پس از گرهی بگشاید.
(24)و به جای انفاق و اجتماع تفرقه و جدائی، و در اثر تفرقه و جدائی گرفتاری و عذاب را بدهد.
(25)پس از تحریکها و وسوسه های او اعراض و دوری کنید.
(26)و پند و نصیحت بپذیرید از کسی که آنرا به شما هدیه می دهد.
(27) وآنرا بر خود ببندید (مثل گردن بند بر خود بیاویزید).
[1] . این کلام در کتابهای: العقد الفرید ج2، مطالب السؤول، ارشاد مفید ، الحتجاج طبرسی، و ربیع الابرار آمده است.