متن عربی
209.و من كلام له (علیه السلام):لما مر بطلحة بن عبد الله و عبد الرحمن بن عتاب بن أسيد و هما قتيلان يوم الجمل
(1)لَقَدْ أَصْبَحَ أَبُو مُحَمَّدٍ بِهَذَا الْمَكَانِ غَرِيباً
(2)أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أَكْرَهُ أَنْ تَكُونَ قُرَيْشٌ قَتْلَى تَحْتَ بُطُونِ الْكَوَاكِبِ
(3)أَدْرَكْتُ وَتْرِي مِنْ بَنِي عَبْدِ مَنَافٍ وَ [أَفْلَتَنِي أَعْيَارُ] أَفْلَتَتْنِي أَعْيَانُ بَنِي [جُمَحٍ] جُمَحَ
(4)لَقَدْ أَتْلَعُوا أَعْنَاقَهُمْ إِلَى أَمْرٍ لَمْ يَكُونُوا أَهْلَهُ فَوُقِصُوا دُونَهُ.
متن فارسی
از سخنان آن حضرت است زمانیکه گذرش به طلحه و عبدالرحمن ابن عتاب اسید افتاد که در جنگ جمل کشته شده بودند.
طلحه از اصحاب معروف و بزرگان یاران رسول خدا بود، و خدمات زیاد در اول اسلام کرده بود که بعداً دنیا و زر و اندودی و طمع ریاست او را منحرف ساخت، منظور حضرت تأسف نمودن است از اینکه چرا همچو مردی اینطور منحرف شود تا هم آخرتش از دست رود، و اعمالش باطل شود و هم جنازهاش روی زمین بماند و الّا طلحه بیعت شکنی و خروج بر امام عادل اهل آتش است.
(1)هر آینه ابومحمد(طلحه) در اینجا غریب واقع شده است.
(2)آگاه باشید به خدا سوگند من کراهت داشتم(مایل نبودم) که طایفه قریش در زیر ستارگان(أر صحراها و بیابانها) کشته باشند.
(3)قصاص خود را از بنی عبدمناف گرفتم(منظور قصاص قتل و غارت در بصره است که به وسیله طلحه و کسان اورخخ داد) و بزرگان بنی جمح از دست من گریختند.
(4)بتحقیق(قریش) به سوی امری که لیاقت آنرا نداشتند(خلافت و حکومت اسلامی) گردن دراز کرده بودند که در راه آن و پیش از رسیدن گردنشان شکسته شد.
قبلی بعدی