متن عربی
71 .و من كتاب له (علیه السلام) إلى المنذر بن الجارود العبدي، و خان في بعض ما ولاه من أعماله
(1)أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ صَلَاحَ أَبِيكَ غَرَّنِي مِنْكَ وَ ظَنَنْتُ أَنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ وَ تَسْلُكُ سَبِيلَهُ
(2)فَإِذَا أَنْتَ فِيمَا رُقِّيَ إِلَيَّ عَنْكَ لَا تَدَعُ لِهَوَاكَ انْقِيَاداً وَ لَا تُبْقِي لِآخِرَتِكَ عَتَاداً
(3)تَعْمُرُ دُنْيَاكَ بِخَرَابِ آخِرَتِكَ وَ تَصِلُ عَشِيرَتَكَ بِقَطِيعَةِ دِينِكَ
(4)وَ لَئِنْ كَانَ مَا بَلَغَنِي عَنْكَ حَقّاً لَجَمَلُ أَهْلِكَ وَ شِسْعُ نَعْلِكَ خَيْرٌ مِنْكَ (5)وَ مَنْ كَانَ بِصِفَتِكَ فَلَيْسَ بِأَهْلٍ أَنْ يُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ
(6)أَوْ يُنْفَذَ بِهِ أَمْرٌ أَوْ يُعْلَى لَهُ قَدْرٌ أَوْ يُشْرَكَ فِي أَمَانَةٍ أَوْ يُؤْمَنَ عَلَى جِبَايَةٍ
(7)فَأَقْبِلْ إِلَيَّ حِينَ يَصِلُ إِلَيْكَ كِتَابِي هَذَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ.
(8)قال الرضي [رضي الله عنه:] و المنذر بن الجارود هذا هو الذي قال فيه أمير المؤمنين (علیه السلام) إنه لنظار في عطفيه مختال في برديه تفال في شراكيه]
متن فارسی
از نامه های آن حضرت است به منذربن جارود عبدی که امام او را به بعض نواحی فرماندار نموده بود، او به قمستی از آنچه در اختیارش بود خیانت کرد(چهار هزار درهم از بیت المال ربود).
(1)پس از حمد الهی و درود بر پیغمبر و ال او، نیکی و صالح بودن پدر و مرا درباره تو فریب داد، و گمان کردم که پیرو او می شوی، و راه او را می پیمایی.
(2)بناگاه از خبرهایی که از تو به من رسید-دیدم که- تو اطاعت از هوای نفس را ترک نمی کنی، و برای آخرت خود توشه ای باقی نمیگذاری.
(3)دنیای خود را آباد می کنی با خراب نمودن آخرت خود، و با خویشاوندانت صله و احسان می کنی با بریدن از دین خود.
(4)و اگر آنچه از تو به من رسیده(جریان خیانت) حق باشد شتر خانواده ات و بند کفشت از تو بهتراست.
(5)و هرکسی که در صفت تو باشد اهلیت ندارد که بوسیله او رخنه ای بسته شود.
(6)یا بوسیله او کاری اجرا شود، و یا با وا مقامی بالا رود، و یا در امانتی شرکت داده شود، و یا بر خیانتی اطمینان شود.
(7)موقعی که این نامه من بتو رسید پیش من بیا إن شاء الله.
(8)و این منذر همان کس است امیرمؤمنان علیه السلام در حق او فرموده: او بسیار به شانه های خود نگاه می-کند(سر به هوا است) ودر دو برد(لباس یمنی)خود می بالد و می نازد، وتف کننده بر کفش خود است.
قبلی بعدی