متن عربی
[142] .قَالَ (علیه السلام) لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أَنْ يَعِظَهُ :(1) لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ وَ [يَرْجُو] يُرَجِّي التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ يَقُولُ فِي الدُّنْيَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ
(2)إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يَقْنَعْ
(3)يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ
(4)يَنْهَى وَ لَا يَنْتَهِي وَ يَأْمُرُ [النَّاسَ بِمَا لَمْ يَأْتِ] بِمَا لَا يَأْتِي
(5)يُحِبُّ الصَّالِحِينَ وَ لَا يَعْمَلُ عَمَلَهُمْ وَ يُبْغِضُ الْمُذْنِبِينَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ (6)يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ وَ يُقِيمُ عَلَى مَا يَكْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ
(7)إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لَاهِياً
(8)يُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِيَ وَ يَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِيَ-
(9)[وَ] إِنْ أَصَابَهُ بَلَاءٌ دَعَا مُضْطَرّاً وَ إِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً
(10)تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا يَظُنُّ وَ لَا يَغْلِبُهَا عَلَى مَا يَسْتَيْقِنُ
(11)يَخَافُ عَلَى غَيْرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ وَ يَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَكْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ
(12)إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَ فُتِنَ وَ إِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ
(13)يُقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ وَ يُبَالِغُ إِذَا سَأَلَ
(14)إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِيَةَ وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ
(15)وَ إِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ
(16)يَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لَا يَعْتَبِرُ وَ يُبَالِغُ فِي الْمَوْعِظَةِ وَ لَا يَتَّعِظُ
(17) فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ
(18)يُنَافِسُ فِيمَا يَفْنَى وَ يُسَامِحُ فِيمَا يَبْقَى
(19)يَرَى الْغُنْمَ مَغْرَماً وَ الْغُرْمَ مَغْنَماً
(20)يَخْشَى الْمَوْتَ وَ لَا يُبَادِرُ الْفَوْتَ
(21)يَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِيَةِ غَيْرِهِ مَا يَسْتَقِلُّ أَكْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ
(22) وَ يَسْتَكْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا يَحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَيْرِهِ
(23)فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ-
(24)[اللَّغْوُ] اللَّهْوُ مَعَ الْأَغْنِيَاءِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الذِّكْرِ مَعَ الْفُقَرَاءِ
(25)يَحْكُمُ عَلَى غَيْرِهِ لِنَفْسِهِ وَ لَا يَحْكُمُ عَلَيْهَا لِغَيْرِهِ- [يُرْشِدُ نَفْسَهُ وَ يُغْوِي غَيْرَهُ] يُرْشِدُ غَيْرَهُ وَ يُغْوِي نَفْسَهُ
(26)فَهُوَ يُطَاعُ وَ يَعْصِي وَ يَسْتَوْفِي وَ لَا يُوفِي
(27)وَ يَخْشَى الْخَلْقَ فِي غَيْرِ رَبِّهِ وَ لَا يَخْشَى رَبَّهُ فِي خَلْقِهِ.
(28)[قال الرضي [رحمه الله تعالى] و لو لم يكن في هذا الكتاب إلا هذا الكلام لكفى به موعظة ناجعة و حكمة بالغة و بصيرة لمبصر و عبرة لناظر مفكر]
متن فارسی
به مردی که از آن حضرت موعظه خواسته بود فرمود:(1) از کسانی مباش که بدون عمل به آخرت امیدوار می شوند، و با آرزوی طولانیی توبه را بتأخیر میاندازند، دربار هدنیا سخن زاهدان می-گوید، ولی در آن کار راغبان و علاقمندان را بجا می آورند.
(2)اگر به او داده شود سیر نمی شود، و اگر داده شود و محروم داشته شود قناعت نمی کند.
(3)از شکر آنچه به او داده شده عاجز و ناتوان می شود، و در بقیه و آنچه نرسیده طالب فزونی است.
(4)دیگران را از بدیها نهی می کند ولی خود دست باز نمی دارد، و مردم را به چیزهایی امر می کند که خود بجا نمی آورد.
(5)اشخاص خوب را دوست میدارد ولی کارهای آنها را بجا نمی آورد، و گناهکاران را دشمن میدارد در حالی که خود یکی از آنها است.
(6)از مرگ کراهت دارد(خوشش نمی آید) به جهت بسیاری گناهانش و پایداری و ایستادگی می کند به کارهایی که مرگ را به او ناپسند می کند.
(7)اگر مریض شود مرتبا پشیمان و نادم می باشد، اگر بهبودی یابد با اینی سرگرم لهو و کارهای باطل می گردد.
(8)خودش را می پسندند(مغرور می شود) چون عافیت و سلامتی یابد، و مأیوس می گردد چون گرفتار شود.
(9)اگر بلایی به او رسد با حالت ناچاری دعا می کند، واگر براحتی و فراوانی برسد از خواندن خدا مثل اشخاص مغرور اعراض می کند.
(10)نفس او در چیزهایی که گمان دارد به او غلبه می کند، ولی در چیزهایی(امور اخروی) که یقین و قطعی است غلبه و نمی کند.
(11)به دیگران با کمتر از گناه خود می ترسد و نگران می شود، وبه خودش زیاده از عملش امیدوار می شود.
(12)اگر بی نیاز شود زیاده شاد شده و در فتنه افتد، و اگر نیازمند شود مأیوس و سست می گردد.
(13)موقع عمل قصور و تنبلی می کند، و در سؤال و درخواست مبالغه و زیاده روی می کند.
(14)اگر شهوتی او را پیش آید معضیت و نافرمانی را پیش اندازد و توبه را به تأخیر میدارد.
(15)و اگر او را محنت و گرفتاری عارض شود از شرط و آداب دین دوری گزیند.
(16)عبرت گرفتن را تعریف و سفارش کند خود عبرت نمی گیرد، و در موعظه نمودن مبالغه می کند وخود پند و موعظه نمی گیرد.
(17)پس او با گفتار دلیل و راهنما است، ودر عمل و کردار اندک است.
(18)در چیزهای فانی شونده رغبت و تلاش می کند، ودر چیزهای ماندنی مسامحه و سستی می کند.
(19)غنیمت دینی را غرامت و جریمه، و غارامت را منفعت و غنیمت پندارد.
(20)از مرگ می ترسد و ازفوت فرصت پیشدستی نمی کند.
(21)از گناه دیگران بزرگ می شمارد آنچه را که را که زیاده از آنرا از خود اندک می شمارد.
(22)از طاعات و عبادات خود زیاد می شمارد آنچه را که از عبادات دیگران حقیر می شمارد.
(23)پس او بر مردم عیب گیر و طعنه زننده است و بر نفس خود نوازش کننده و سهل گیر ست.
(24)کارهای بیهوده به همراهی توانگران نزد از ذکر و دعا بهمرامی فقراء پسندیده تر است.
(25)به سود خود بر علیه دیگران حکم می کند، ولی به سود دیگران بر علیه خود حکم نمی کند، و دیگران را ارشاد می کند و خود را به ضلالت و بدبختی می اندازد.
(26)پس او را طاعت می شود و خود نافرمانی می کند، حقوق خود را از مردم و جامعه به طور کامل می گیرد ولی حقوق مردم جامه را نمی پردازد.
(27)از مردم درباره غیر پروردگارش می ترسد، و از پروردگارش درباره مخلوقات الهی نمی ترسد.
(28)سید رضی می گوید: اگر در این کتاب نهج البلاغه غیر از این سخن 142 نبود کافی بود از لحاظ موعظه سودمند، و حکمت کامله، و بصیرت برای بصیرت جویان، و عبرت برای ناظر فکر کننده.
قبلی بعدی