متن عربی
4. و [منه] في حديثه (علیه السلام):(1)إِذَا بَلَغَ النِّسَاءُ نَصَّ الْحِقَاقِ فَالْعَصَبَةُ أَوْلَى.
(2)[قال و يروى نص الحقائق و النص منتهى الأشياء و مبلغ أقصاها كالنص في السير لأنه أقصى ما تقدر عليه الدابة و [يقال] تقول نصصت الرجل عن الأمر إذا استقصيت مسألته عنه لتستخرج ما عنده فيه-
(3)[و نص] فنص الحقاق يريد به الإدراك لأنه منتهى الصغر و الوقت الذي يخرج منه الصغير إلى حد [الكبر] الكبير و هو من أفصح الكنايات عن هذا الأمر و أغربها
(4)يقول فإذا بلغ النساء ذلك فالعصبة أولى بالمرأة من أمها إذا كانوا محرما مثل الإخوة و الأعمام و بتزويجها إن أرادوا ذلك.
(5)و الحقاق محاقة الأم للعصبة في المرأة و هو الجدال و الخصومة و قول كل واحد منهما للآخر أنا أحق منك بهذا يقال منه حاققته حقاقا مثل جادلته جدالا-
(6)[قال] و قد قيل إن نص الحقاق بلوغ العقل و هو الإدراك لأنه (علیه السلام)إنما أراد منتهى الأمر الذي تجب فيه الحقوق و الأحكام. [قال] و من رواه نص الحقائق فإنما أراد جمع حقيقة هذا معنى ما ذكره أبو عبيد القاسم بن سلام.
(7)[قال] و الذي عندي أن المراد بنص الحقاق هاهنا بلوغ المرأة إلى الحد الذي يجوز فيه تزويجها و تصرفها في حقوقها تشبيها بالحقاق من الإبل و هي جمع حقة و حق و هو الذي استكمل ثلاث سنين و دخل في الرابعة و عند ذلك يبلغ إلى الحد الذي [يمكن] يتمكن فيه من ركوب ظهره و نصه في [سيره] السير
(8)و الحقائق أيضا جمع حقة- فالروايتان جميعا ترجعان إلى [مسمى] معنى واحد و هذا أشبه بطريقة العرب من المعنى المذكور أولا]
متن فارسی
امام (عليه السّلام) فرمود:زمانی که زن(دختر) به حد روشن شدن حقایق(حد بلوغ) رسید خویشاوندان پدری به او بهتر و مقدم ترند.
(2و در بعض جاها«نص الحقاق» نقل شده، نص: انتهای اشیاء و آخرین حدّ آنها، مثل نص در سیر که به آخرین حدی که مرکب قادر به آنست گفته می شود، و می گویند: نصصت الرچل عن الامر: یعنی در سوال و بازپرسی از مرد درباره کاری به آخرین حد تلاش کردن تا هر آنچه را که در نظر دارد بیرون بیارد.
(3)پس منظور از نص الحقایق: رسیدن به حد ادراک که انتهای صغیر بودن، و وقتی است که در آن صغیر به حدّ کبیری می رسد، و این از فصیح ترین و غریب ترین کانایات است دراین باره.
(4)می فرماید: چون زنان(دختران) به این حدّ برسند خویشاوندان پدری از مادر مقدم هستند اگر محرم باشند مانند برادران و عموهای دختر، و در شوهر دادن اولویت دارند.
(5)حقاق: یعنی اعدای حق نمودن مادر در مقابل خویشاوندان پدری درباره دختر، یعنی جدال و خصومت نمودن، و گفتن هر یکی به دیگری: من دراین باره از تو سزاوارترم، و گفته اند که از این کلمه است«حاققته حقاقا مثل جادلته جدالا».
(6)و گفته شده که نص الحقاق رسیدن به کمال عقل است که آنرا ادراک گویند، زیراکه نظر امام علیه السلام انتهای زمانی است که در آن خقوق و احکام واجب می شود، وکی که «نص الحقایق» خوانده منظورش جمعحقیقت است و این است معنای انچه ابوعبید قاسم بن سلام ذکر نموده است.
(7)و آنچه به نظرم می رسد این است که منظور از «نص الحقاق» در اینجا رسیدن زن است به حدی که ازدواج و تصرفش در حقوق خود جایز باشد، تشبیه شده به شتر حقاق که جمع حق و حقه است، و آن شتری است که سه ساال خود را تکمیل نموده وارد سال چهارم شده باشد که در این موقع بحدی می رسد که قابل سواری و سرعت در حرکت می شود.
(8) کلمه حقائق نیز جمع حقّه است،پس هر دو نقل (حقاق حقائق)هر دو به یک معنی برمی گردد، و این معنی به شیوه عرب نزدیکتر است از معنائی که در اول ذکر شد.
قبلی بعدی