(مردمى را در مرگ يكى از خويشاوندانشان چنين تسليت گفت) مْردن از شما آغاز نشده ، و به شما نيز پايان نخواهد يافت. اين دوست شما به سفر مى رفت، اكنون پنداريد كه به يكى از سفرها رفته ؛ اگر او باز نگردد شما به سوى او خواهيد رفت.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عمران علیزاده)  >  دعای باران ( خطبه شماره 114 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

114.و من خطبة له (علیه السلام):في الاستسقاء

 
(1)اللَّهُمَّ قَدِ انْصَاحَتْ جِبَالُنَا وَ اغْبَرَّتْ أَرْضُنَا 
(2)وَ هَامَتْ دَوَابُّنَا وَ تَحَيَّرَتْ فِي مَرَابِضِهَا 
(3)وَ عَجَّتْ عَجِيجَ الثَّكَالَى عَلَى أَوْلَادِهَا 
(4)وَ مَلَّتِ التَّرَدُّدَ فِي مَرَاتِعِهَا وَ الْحَنِينَ إِلَى مَوَارِدِهَا 
(5)اللَّهُمَّ فَارْحَمْ أَنِينَ الْآنَّةِ وَ حَنِينَ الْحَانَّةِ 
(6)اللَّهُمَّ فَارْحَمْ حَيْرَتَهَا فِي مَذَاهِبِهَا وَ أَنِينَهَا فِي مَوَالِجِهَا
(7) اللَّهُمَّ خَرَجْنَا إِلَيْكَ حِينَ اعْتَكَرَتْ عَلَيْنَا حَدَابِيرُ السِّنِينَ 
(8)وَ أَخْلَفَتْنَا مَخَايِلُ الْجُودِ 
(9)فَكُنْتَ‏ الرَّجَاءَ لِلْمُبْتَئِسِ وَ الْبَلَاغَ لِلْمُلْتَمِسِ 
(10)نَدْعُوكَ حِينَ قَنَطَ الْأَنَامُ وَ مُنِعَ الْغَمَامُ وَ هَلَكَ السَّوَامُ 
(11)أَلَّا تُؤَاخِذَنَا بِأَعْمَالِنَا وَ لَا تَأْخُذَنَا بِذُنُوبِنَا 
(12)وَ انْشُرْ عَلَيْنَا رَحْمَتَكَ بِالسَّحَابِ الْمُنْبَعِقِ 
(13)وَ الرَّبِيعِ الْمُغْدِقِ وَ النَّبَاتِ الْمُونِقِ 
(14)سَحّاً وَابِلًا تُحْيِي بِهِ مَا قَدْ مَاتَ وَ تَرُدُّ بِهِ مَا قَدْ فَاتَ 
(15)اللَّهُمَّ سُقْيَا مِنْكَ مُحْيِيَةً مُرْوِيَةً تَامَّةً عَامَّةً 
(16)طَيِّبَةً مُبَارَكَةً هَنِيئَةً [مَريِئَةً] مَرِيعَةً 
(17)زَاكِياً نَبْتُهَا ثَامِراً فَرْعُهَا نَاضِراً وَرَقُهَا 
(18)تُنْعِشُ بِهَا الضَّعِيفَ مِنْ عِبَادِكَ وَ تُحْيِي بِهَا الْمَيِّتَ مِنْ بِلَادِكَ
(19) اللَّهُمَّ سُقْيَا مِنْكَ تُعْشِبُ بِهَا نِجَادُنَا وَ تَجْرِي بِهَا وِهَادُنَا 
(20)وَ يُخْصِبُ بِهَا جَنَابُنَا وَ تُقْبِلُ بِهَا ثِمَارُنَا 
(21)وَ تَعِيشُ بِهَا مَوَاشِينَا وَ تَنْدَى بِهَا أَقَاصِينَا 
(22)وَ تَسْتَعِينُ بِهَا ضَوَاحِينَا
(23) مِنْ بَرَكَاتِكَ الْوَاسِعَةِ وَ عَطَايَاكَ الْجَزِيلَةِ 
(24)عَلَى بَرِيَّتِكَ الْمُرْمِلَةِ وَ وَحْشِكَ الْمُهْمَلَةِ 
(25)وَ أَنْزِلْ عَلَيْنَا سَمَاءً مُخْضِلَةً مِدْرَاراً هَاطِلَةً 
(26)يُدَافِعُ الْوَدْقُ مِنْهَا الْوَدْقَ وَ يَحْفِزُ الْقَطْرُ مِنْهَا  الْقَطْرَ
(27) غَيْرَ خُلَّبٍ بَرْقُهَا وَ لَا جَهَامٍ عَارِضُهَا 
(28)وَ لَا قَزَعٍ رَبَابُهَا وَ لَا شَفَّانٍ ذِهَابُهَا 
(29)حَتَّى يُخْصِبَ لِإِمْرَاعِهَا الْمُجْدِبُونَ وَ يَحْيَا بِبَرَكَتِهَا الْمُسْنِتُونَ 
(30)فَإِنَّكَ تُنْزِلُ‏ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا وَ تَنْشُرُ رَحْمَتَكَ وَ أَنْتَ‏ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ.
تفسير ما في هذه الخطبة من الغريب‏
(31)[قال السيد الشريف رضي الله عنه قوله (علیه السلام)  انصاحت جبالنا أي تشققت من المحول يقال 
(32)انصاح الثوب إذا انشق و يقال أيضا 
(33)انصاح النبت و صاح و صوح إذا جف و يبس كله بمعنى. و قوله (34)و هامت دوابُّنا أي عطشت 
(35)و الهُيام العطش. 
(36)و قوله حدابير السنين جمع حِدْبار و هي الناقة التي أنضاها السير فشبه بها السنة التي فشا فيها الجدب قال 
(37)ذو الرمة
(38)حدابير ما تنفك إلا مناخة على الخسف أو نرمي بها بلدا قفرا
(39)و قوله و لا قزع ربابها القزع القطع الصغار المتفرقة من السحاب. و قوله و لا شَفَّان ذهابها فإن تقديره و لا ذات 
(40)شَفَّان ذهابها 
(41)و الشَفَّان الريح الباردة 
(42)و الذهاب الأمطار اللينة فحذف ذات لعلم السامع به‏]

متن فارسی

و از خطبه های آن حضرت است درباره باران خواستن

(1)خدایا کوههای ما از بی آبی پاره شده، و زمین ما غبار آلود گشته است.

(2)و چهار پایان ما در خوابگاه خود حیران و سرگردان شده اند.

(3)و به ناله آمده اند مانند ناله نمودن زن فرزند مرده به اولادش.

(4)و از آمد ورفت نمودن در چراگاه و ناله نمودن در آبشخورها ملول شده اند.

(5)خدایا به ناله ناله کنندگان، و شور و اشتیاق مشتاقان رحم کن.

(6)خدایا رحم کند به سرگردانی آنها در راهها، و به ناله آنها در جایگهای خود.

(7)خدایا بسوی تو آمده ایم موقعی که شترهای لاغر قحط و خشکسالی بما حمله ور شده است، اعتکر: حمله نمود.

(8)و از ما تخلف نموده ابرهایی که از آنها گمان باران می رفت.

(9)تو امید فقیران و پریشان حالان و تکمیل کننده و رساننده حاجت خواهانی.

(10)تو را میخوانیم موقعی که مردم مایوس شده، و ابرها باران خود را دریغ داشته، و رنده ها هلاک شده اند.

(11)این که ما را با عملهای ما مؤاخذه نکنی، و با گناهان ما نگری و گرفتار نکنی.

(12)رحمت خود را بر ما پخش کن با ابرهای بسط شده با باران.

(13)و با بهار پر ثمر،  وگیاهان شگفت آور.

(14)باران فراوان دانه درشت که زنده کنی با آن مرده ها را و برگردانی با آن از دست رفته ها را.

(15)خدایا از تو می خواهیم باران زنده کننده، سیراب کننده کامل، عمومی.

(16)پاکیزه، با برکت، با خیر و گیاه آور.

(17)گیاهش با نموّ ، شاخه هایش پر ثمر برگهایش با طروات باشد.

(18)بندگان نا توان خود را با آن بلند کنی و برهانی، و شهرهای مرده را با آن زنده کنی.

(19)خدایا ما را بارانی عطا کن که با آن زمینهای بلند ما پرگیاه شود، و زمینهای شیب و دره ها جاری شود.

(20)و با آن پر علف شود اطراف ما، و فراوان شود با آن میوه های ما.

(21)و با آن چهارپایان ما خوش گذرانند و مردمان دور از ما از آن بهره مند شوند.

(22)و از آن یاری گیرد و استفاده کند زمینهای آفتاب گیر ما.

(23)از برکتهای وسیع خود، و عطاها و بخششهای فراوانت.

(24)بر مخلوقات خاکسار و محتاج خود،  وبر حیوانات وحشی و رها شده در صحرا.

(25)و نازل فرما بر ما باران آسمانی سیراب کننده و پی در پی و فروان.

(26)بارانی که باران را دفع کند و قطره قطره را به حرکت درآورد.

(27)خلی و دروغین نباشد رعد و برق آن، و بی آب نباشد ابر آن که در آ سمان نمایان می شود.

(28)قطعه قطعه نباشد ابرهای سفید آن، و بادهای وزنده آن مضر نباشد، فزع: قطعه ابرهای متفرق ، رباب: ابرهای سفید.

(29)تا در اثر فروانی گیاهانش قحطی زدگان به فروانی و وسعت برسند، و با برکت آن قحطی زده ها زندده شوند.

(30)چون تو باران می فرستی پس از آنکه مردم نومید شده اند، و رحمت خود را بر بندگان پخش می کنی، و تو سرپرست پسندیده می باشی.

تفسیر غریب این خطبه:

(31)انصحاتت: یعنی آبی پاره پاره شده و شکاف برداشته ، می گویند:

(32)انصاح الثوب: لباس پاره شد،

(33) انصاح النبت: علف خشکیده و شکست.

(34)هامت دوابنا: حیوانات تشنه شده اند،

(35)هیام: بعمنی عطش و تشنگی.

(36)حدابیر السنین: جمع حدبار: ناقه ای که سیر و حرکت آنرا لاغر کرده، سال خشک و بی باران را به آن تشبیه نموده است،

(37)ذو الرمّه: شاعر می گوید

(38)حدابیر ما تنفک الّا مناخة... علی الخسف او ترمی بها بلداً قفراً شتران لاغرند که همیشه بر ذلت خوابانده هستند یا بر شهر خسک و بی علف رانده می شوند.

(39)و لا قزح ربابها: قطعه ابرهای کوچک متغیری در آسمان.

(40)شفان: اصلش

(41)ولا ذات شفّان: شفان: باد سرد،

(42) ذهاب: باران نرم، کلمه « ذات» حذف شده چون برای شنونده معلوم است.

قبلی بعدی