متن عربی
64. و من كتاب له (علیه السلام) إلى معاوية جوابا [عن كتابه]
(1)أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّا كُنَّا نَحْنُ وَ أَنْتُمْ عَلَى مَا ذَكَرْتَ مِنَ الْأُلْفَةِ وَ الْجَمَاعَةِ
(2)فَفَرَّقَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ أَمْسِ أَنَّا آمَنَّا وَ كَفَرْتُمْ
(3)وَ الْيَوْمَ أَنَّا اسْتَقَمْنَا وَ فُتِنْتُمْ
(4)وَ مَا أَسْلَمَ مُسْلِمُكُمْ إِلَّا كَرْهاً وَ بَعْدَ أَنْ كَانَ أَنْفُ الْإِسْلَامِ كُلُّهُ لِرسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)[حَرْباً] حِزْباً
(5)وَ ذَكَرْتَ أَنِّي قَتَلْتُ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرَ وَ شَرَّدْتُ بِعَائِشَةَ وَ نَزَلْتُ بَيْنَ الْمِصْرَيْنِ وَ ذَلِكَ أَمْرٌ غِبْتَ عَنْهُ فَلَا عَلَيْكَ وَ لَا الْعُذْرُ فِيهِ إِلَيْكَ
(6)وَ ذَكَرْتَ أَنَّكَ زَائِرِي فِي [جَمْعِ] الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ قَدِ انْقَطَعَتِ الْهِجْرَةُ يَوْمَ أُسِرَ أَخُوكَ
(7)فَإِنْ كَانَ [فِيكَ] فِيهِ عَجَلٌ فَاسْتَرْفِهْ فَإِنِّي إِنْ أَزُرْكَ
(8)فَذَلِكَ جَدِيرٌ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ إِنَّمَا بَعَثَنِي إِلَيْكَ لِلنِّقْمَةِ مِنْكَ
(9) وَ إِنْ تَزُرْنِي فَكَمَا قَالَ أَخُو بَنِي أَسَدٍ
مُسْتَقْبِلِينَ رِيَاحَ الصَّيْفِ تَضْرِبُهُمْ بِحَاصِبٍ بَيْنَ أَغْوَارٍ وَ جُلْمُودِ
(10)وَ عِنْدِي السَّيْفُ الَّذِي أَعْضَضْتُهُ بِجَدِّكَ وَ خَالِكَ وَ أَخِيكَ فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ
(11)[فَإِنَّكَ] وَ إِنَّكَ وَ اللَّهِ مَا عَلِمْتُ الْأَغْلَفُ الْقَلْبِ الْمُقَارِبُ الْعَقْلِ
(12)وَ الْأَوْلَى أَنْ يُقَالَ لَكَ إِنَّكَ رَقِيتَ سُلَّماً أَطْلَعَكَ مَطْلَعَ سُوءٍ عَلَيْكَ لَا لَكَ
(13)لِأَنَّكَ نَشَدْتَ غَيْرَ ضَالَّتِكَ وَ رَعَيْتَ غَيْرَ سَائِمَتِكَ
(14)وَ طَلَبْتَ أَمْراً لَسْتَ مِنْ أَهْلِهِ وَ لَا فِي مَعْدِنِهِ
(15)فَمَا أَبْعَدَ قَوْلَكَ مِنْ فِعْلِكَ
(16)وَ قَرِيبٌ مَا أَشْبَهْتَ مِنْ أَعْمَامٍ وَ أَخْوَالٍ حَمَلَتْهُمُ الشَّقَاوَةُ وَ تَمَنِّي الْبَاطِلِ عَلَى الْجُحُودِ بِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم)
(17)فَصُرِعُوا مَصَارِعَهُمْ حَيْثُ عَلِمْتَ لَمْ يَدْفَعُوا عَظِيماً وَ لَمْ يَمْنَعُوا حَرِيماً
(18)بِوَقْعِ سُيُوفٍ مَا خَلَا مِنْهَا الْوَغَى وَ لَمْ تُمَاشِهَا الْهُوَيْنَى
(19) وَ قَدْ أَكْثَرْتَ فِي قَتَلَةِ عُثْمَانَ فَادْخُلْ فِيمَا دَخَلَ فِيهِ النَّاسُ ثُمَّ حَاكِمِ الْقَوْمَ إِلَيَّ أَحْمِلْكَ وَ إِيَّاهُمْ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى
(20)وَ أَمَّا تِلْكَ الَّتِي تُرِيدُ فَإِنَّهَا خُدْعَةُ الصَّبِيِّ عَنِ اللَّبَنِ فِي أَوَّلِ الْفِصَالِ وَ السَّلَامُ لِأَهْلِهِ.
متن فارسی
و از نامه های آن حضرت است به معاویه در جواب نامه او.
(1)پس از حمد و درود ، ما و شما همچنان که تو یادآوری نمودی دارای الفت و اجتماع بودیم.
(2)پس دیروز میان ما و شما جدایی انداخت اینکه ما ایمان آوردیم و شما کافر ماندید.
(3)و امروز ما مستقیم ماندیم و شما در فتنه افتادید.
(4)و مسلمان شونده شما مسلمان نشد مگر از روی اکراه و اجبار، و پس از آنکه تمام مسلمانان اول و بزرگان اسلام دار و دسته رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودند.
(5)ویادن مودی که من طلحه و زیبر را کشتم، و شتر عایشه را رم دادم، و میان دو شهر(بصره و گوفه) نزول نمودم، اینها کاری است که تو از آن غایب بودی، پس به تو زبانی ندارد، ،و در آن از تو عذرخواهی جای ندارد.
(6)و یاد کردی که مرا همراه لشگری از مهاجران و انصار زیارت خواهی کرد، درحالی که هجرت روزی که برادرت اسیر شد پایان یافت(در فتح مکه برادر معاویه اسیر شد،منظور امام این است که تو و سپاهیان تو مهاجر نیستند).
(7)اگر برای جنگ و شتاب داری پس آشوده خاطر باش که به زیارت تو خواهم آمد.
(8)پس شایسته این است که خدا مرا برای کیفر و عذاب بسوی تو برانگیخته است.
(9)و اگر تو بسوی من آیی و مرا زیارت کنی آنچنان خواهد بود که برادر دینی بنی اسد گفته است:یعنی با بادهای تابستانی روبرو می شوند که آنها را با سنگریزه ها میزند در میان زمینهای گود و شیب دار و سنگهای بزرگ(تخته سنگها).
(10)و نزد من است شمشیری که با آن جواندم(خرد کردم) نیای تو_جد مادری او:عقبة بن ربیعه) و داییت(ولید بن عتبه) و برادرت(خنظلة بن ابی سفیان) را در یک مقام(جنگ بدر).
(11)و بخدا سوگند تو از زمانی که من ترا می شناسم دل بسته(قلبت در پوشش غفلت) و سست عقل می باشی.
(12)شایسته درباره تو این است که گفته شود: تو به نردبانی بالا رفتی که ترا به منظره بدی که به ضرر تو است نه به نفع تو مطلع ساخته است.
(13)زیرا که تو غیر گمشده خود را میطلبی، و غیر چرنده خود را میچرانی.
(14)و طلب می کنی کاری(خلافت) را که اهل آن نیستی(لیاقت آن را نداری) و در معدن آن نمی باشی(خانواده ات آنرا نداشت)
(15)چقدر دو راست گفتارت از کردارت.
(16)صای الله علیه و آله وسلم: چقدر نزدیک است شباهت تو به عموها و داییهایی که شقاوت و آروزهای باطل آنها را واداشت به انکار نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم.
(17)پس در جایگاه قتل خود کشته شدند آنجا که میدانی، پیشامد بزرگی را دفع نکردند، و از حریم و محترمات خود حمایت ننمودند.
(18)با فرود آمدن شمشیرهایی-کشته شدند- که میدان کارزار از آنها خالی نیست، و سستی به آنها راه نیافته است.
(19)درباره قاتلان عثمان زیاد سخن گفتی، پس داخل شود در آنچه مرد مداخل شده اند(بیعت مرا قبول کن)سپس محاکمه آن قوم را پیش من بیار تا ترا و ایشان را به کتاب خدای متعال وادارم(طبق قرآن میان شما حکم کنم).
(20)و اما آنچه تو می خواهی(در مقابل خون عثمان شام را بتو واگذارم) آن فریب دادن بچه است از شیر موقعی که می خواهند او را از شیر بازگیرند- وسلام باد بر اهل آن.
قبلی بعدی