وقتى يكى از كارگزارانِ امام، خانة با شكوهى ساخت به او فرمود) سكه هاى طلا و نقره سر بر آورده خود را آشكار ساختند، همانا ساختن مجلل بى نيازى و ثروتمندى تو را مى رساند.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عمران علیزاده)  >  حرکت دادن مردم به سوی شام ( خطبه شماره 34 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

34.و من خطبة له (علیه السلام):في استنفار الناس إلى أهل الشام بعد فراغه من أمر الخوارج‏ و فيها يتأفف بالناس، و ينصح لهم بطريق السداد

(1)أُفٍّ لَكُمْ لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَكُمْ

(2)أَ رَضِيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ عِوَضاً

(3)وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفاً

(4)إِذَا دَعَوْتُكُمْ إِلَى جِهَادِ عَدُوِّكُمْ دَارَتْ أَعْيُنُكُمْ

(5)كَأَنَّكُمْ مِنَ الْمَوْتِ فِي غَمْرَةٍ وَ مِنَ الذُّهُولِ فِي سَكْرَةٍ

(6)يُرْتَجُ عَلَيْكُمْ حَوَارِي فَتَعْمَهُونَ

(7)[فَكَأَنَ‏] وَ كَأَنَّ قُلُوبَكُمْ مَأْلُوسَةٌ فَأَنْتُمْ لَا تَعْقِلُونَ

(8)مَا أَنْتُمْ لِي بِثِقَةٍ سَجِيسَ اللَّيَالِي

(9)وَ مَا أَنْتُمْ بِرُكْنٍ يُمَالُ بِكُمْ

(10)وَ لَا زَوَافِرُ عِزٍّ يُفْتَقَرُ إِلَيْكُمْ

(11)مَا أَنْتُمْ إِلَّا كَإِبِلٍ ضَلَّ رُعَاتُهَا

(12) فَكُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ انْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ

(13)لَبِئْسَ لَعَمْرُ اللَّهِ سُعْرُ نَارِ الْحَرْبِ أَنْتُمْ

(14)تُكَادُونَ وَ لَا تَكِيدُونَ

(15)وَ تُنْتَقَصُ أَطْرَافُكُمْ فَلَا تَمْتَعِضُونَ

(16)لَا يُنَامُ عَنْكُمْ وَ أَنْتُمْ فِي غَفْلَةٍ سَاهُونَ

(17)غُلِبَ وَ اللَّهِ الْمُتَخَاذِلُونَ

(18)وَ ايْمُ اللَّهِ إِنِّي لَأَظُنُّ بِكُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغَى

(19)وَ اسْتَحَرَّ الْمَوْتُ

(20)قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ انْفِرَاجَ الرَّأْسِ

(21)وَ اللَّهِ إِنَّ امْرَأً يُمَكِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ

(22)يَعْرُقُ لَحْمَهُ

(23)وَ يَهْشِمُ عَظْمَهُ

(24)وَ يَفْرِي جِلْدَهُ

(25)لَعَظِيمٌ عَجْزُهُ

(26)ضَعِيفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَيْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ

(27)أَنْتَ فَكُنْ ذَاكَ إِنْ شِئْتَ

(28)فَأَمَّا أَنَا فَوَاللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِيَ ذَلِكَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِيَّةِ

(29)تَطِيرُ مِنْهُ فَرَاشُ‏ الْهَامِ

(30)وَ تَطِيحُ السَّوَاعِدُ وَ الْأَقْدَامُ

(31)وَ يَفْعَلُ اللَّهُ‏ بَعْدَ ذَلِكَ‏ ما يَشاءُ.

طريق السداد

(32)أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقٌّ

(33)فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ  لَكُمْ

(34)وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ

(35)وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلَا تَجْهَلُوا

(36)وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا

(37)وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ

(38)وَ النَّصِيحَةُ فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ

(39)وَ الْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ

(40) وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُمْ‏.


متن فارسی

از خطبه های آن حضرت است درباره حرکت دادن مردم به سوی اهل شام

(1)نفرت و نفرین بر شما باد که از سرزنش و ملامت نمودن شما خسته و ناراحت شدم.

(2)آیا به زندگی دنیا در عوض آخرت راضی شده اید.

(3)و ذلت و خواری راجانشین عزت و سربلندی کرده اید.

(4)زمانی که شما را به جهاد به دشمنان دعوت می کنم چشمهای شما بدوران می افتد.

(5)گویا که شما از مرگ در سختی و پوشش هستید(موجهای مرگ عقل و فهم شما را احاطه کرده) و از غفلت در مستی  و بی حس می باشید.

(6)سخنان و سر و صدای من به شما بسته و مشکل می شود در نتیجه حیران و سرگردان می شوید.

(7)گویا که دلهای شما مخلوط به جنون است در نتیجه درک و تعقل نمی کنید.

(8)شما برای من مورد اطمینان نیستید هیچ وقت.

(9)شما ستون و تکیه گاهی نیستید که به آن تکیه و توجه شود.

(10)و خویش و یاور عزت نیستید که به شما اظهار احتیاج شود.

(11)نیستید شما مگر مانند شترهایی که چوپان آنها دور و غائب شده است.

(12)هر موقعی که از طرفی جمع نموده شود از طرف دیگر متفرق می شود.

(13)بخدا سوگند چه بد شعله ور کننده آتش جنگ هستید.

(14)به شما حیله می کنند ولی شما به دشمن حیله نمی کنید.

(15)و دهات و شهرهای اطراف مملکت شما با هجوم و غارت لشکریان معاویه ناقص می شود و از بین می رود و شما ناراحت و خشمگین نمی شوید.

(16)دشمن درباره شما به خواب نمی رود(ّلکه همیشه بیدار است و نقشه می کشد) ولی شما در غفلت و بی توجهی هستید.

(17)بخدا سوگند اشخاصی که یکدیگر را یاری نکنند مغلوب هستند.

(18)بخدا سوگند درباره شما گمان می کنم که اگر جنگ شدت یابد.

(19)و بازار مرگ و میر داغ شود.

(20)از فرزند ابوطلب جدا شده و فاصله گرفته اید مانند جدا شدن سر از بدن.

(21)بخا سوگند کسی که دشمن خود را از وجود و جان خود تمکین و مهلت دهد.

(22)که گوشتش را از استخوان جدا کند.

(23)و استخوانش را می کشند و خورد می کنند.

(24)و پوست او را میدرد و پاره می کند.

(25)همچو شخصی- بسیار عاجز و ناتوان است.

(26)ضعیف است آن عضوش که دنده های سینه اش به آن منضم شده است(دل و قلب ضعیف دارد).

(27)تو ای شنونده همچو شخص باش اگر دلت می خواهد.

(28)اما من بخدا سوگند پیش از آنکه به من این حالت داده شود حمله ور شده با شمشیر مشرفیه می زنم(مشارف از شهرهای کوچک شام بود که در آن شمشیرهای تیز و خوب درست می کردند که در نسبت به آن مشرفیه گویند).

(29)که در اثر آن استخوانهای خرد شده سر در هوا پرواز می کنند.

(30)و بازوها و قدمها از بدن جدا شده و به زمین میافتد.

(31)و خدا پس از آن هر چه را صلاح دید انجام میدهد.

(32)ای مرد مرا در ذمه و نزد شما حقی هست و شما را در ذمه من حقی است.

(33)اما حق شما در نزد من این است که خیرخواه شما باشم.

(34)غنیمتها و عایدات و منافع شما را بر شما زیاد کنم.

(35)و شما را تعلیم کنم و وسائل علم و دانش آموزی شما را فراهم کنم تا جاهل و نادان نمانید.

(36)و شما را تأدیب و تنبیه کنم تا تحصیل دانش نمایید.

(37)حق من در نزد شما این است که به بیعت من وفادار باشید.

(38)و خیرخواه بودنست در حضور من و پشت سر من.

(39)و پذیرفتن و بلی گفتن موقعی که شما را برای جنگی یا کار مهمی دعوت می کنم.

(40)و اطات و فرمان بری نمودنست موقعی که امر می کنم.

قبلی بعدی