همانا خداى سبحان روزى فقراء را در اموال سرمايه داران قرار داده است، پس فقيرى گرسنه نمى ماند جز به كاميابى توانگران ، و خداوند از آنان دربارة گرسنگى گرسنگان خواهد پرسيد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عمران علیزاده)  >  جنگ فارس و ایران ( خطبه شماره 146 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

146 .و من كلام له  (علیه السلام):و قد استشاره عمر بن الخطاب في الشخوص لقتال الفرس بنفسه‏

(1)إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَمْ يَكُنْ نَصْرُهُ وَ لَا خِذْلَانُهُ بِكَثْرَةٍ وَ لَا بِقِلَّةٍ

(2)وَ هُوَ دِينُ اللَّهِ الَّذِي أَظْهَرَهُ وَ جُنْدُهُ الَّذِي أَعَدَّهُ وَ أَمَدَّهُ

(3)حَتَّى بَلَغَ مَا بَلَغَ وَ طَلَعَ حَيْثُ طَلَعَ
(4)وَ نَحْنُ عَلَى مَوْعُودٍ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ مُنْجِزٌ وَعْدَهُ وَ نَاصِرٌ جُنْدَهُ

(5)وَ مَكَانُ الْقَيِّمِ بِالْأَمْرِ مَكَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ يَجْمَعُهُ وَ يَضُمُّهُ

(6)فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ الْخَرَزُ وَ ذَهَبَ ثُمَّ لَمْ يَجْتَمِعْ بِحَذَافِيرِهِ أَبَداً

(7)وَ الْعَرَبُ الْيَوْمَ وَ إِنْ كَانُوا قَلِيلًا فَهُمْ كَثِيرُونَ بِالْإِسْلَامِ
(8)عَزِيزُونَ بِالاجْتِمَاعِ

(9)فَكُنْ قُطْباً وَ اسْتَدِرِ الرَّحَى بِالْعَرَبِ وَ أَصْلِهِمْ دُونَكَ نَارَ الْحَرْبِ

(10)فَإِنَّكَ إِنْ شَخَصْتَ مِنْ هَذِهِ الْأَرْضِ انْتَقَضَتْ عَلَيْكَ الْعَرَبُ مِنْ أَطْرَافِهَا وَ أَقْطَارِهَا
(11)حَتَّى يَكُونَ مَا تَدَعُ وَرَاءَكَ مِنَ الْعَوْرَاتِ أَهَمَّ إِلَيْكَ مِمَّا بَيْنَ يَدَيْكَ

(12)إِنَّ الْأَعَاجِمَ إِنْ يَنْظُرُوا إِلَيْكَ غَداً يَقُولُوا هَذَا أَصْلُ الْعَرَبِ

(13)فَإِذَا اقْتَطَعْتُمُوهُ اسْتَرَحْتُمْ

(14)فَيَكُونُ ذَلِكَ أَشَدَّ لِكَلَبِهِمْ عَلَيْكَ وَ طَمَعِهِمْ فِيكَ

(15)فَأَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنْ مَسِيرِ الْقَوْمِ إِلَى قِتَالِ الْمُسْلِمِينَ

(16)فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ هُوَ أَكْرَهُ لِمَسِيرِهِمْ مِنْكَ وَ هُوَ أَقْدَرُ عَلَى تَغْيِيرِ مَا يَكْرَهُ‏

(17)وَ أَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنْ عَدَدِهِمْ فَإِنَّا لَمْ نَكُنْ نُقَاتِلُ فِيمَا مَضَى بِالْكَثْرَةِ وَ إِنَّمَا كُنَّا نُقَاتِلُ بِالنَّصْرِ وَ الْمَعُونَةِ.


متن فارسی

از سخنان آن بزرگوار است به عمربن خطاب موقعی که با ان حضرت مشورت کرد درباره اینکه خودش به جنگ فارس و ایران برود.

(1)این امر (امر دین و اسلام) یاری و غلبه آن و نه خواری و شکست آن با انبوهی جمعیت و کمی آن نبوده است.

(2)و آن دین و آئین الهی است که آنرا ظاهر و غالب نموده ، و لشگر خدائی است که آنرا آماده نموده و یاری کرده است.

(3)تا رسیده است، و طلوع نموده و آشکار شده به جاهائی که طلوع نموده و تابش کرده است.

(4)و ما منتظر وعده خدا هستیم( که در قرآن با آیه های بسیار وعده نصرت داده) و خدا به وعده خود عمل نموده و قطعی خواهد کرد، و به لشگرش یاری خواهد نمود.

(5)و جایگاه و موقعیت زمامدار و مدیر امور مملکت مانند مکان و موقعیت رشته مهره ها است که آنها را جمع کرده و بهم پیوند میدهد.

(6)چون رشته قطع و بریده شود مهره ها متفرق شد از بین می رود، و از آن همه اش هرگز جمع نمی شود.

(7)و عرب با اینکه امروز تعدادشان اندک است ولی به برکت اسلام بسیار است.

(8)و در اثر اجتماع و اتفاق عزیز و محترم هستند.

(9)پس تو مانند قطب( میله وسط آسیاب) باش، و آسیاب را به وسیله عرب به گردش در آور، و آنها را وارد آتش جنگ کن نه خود را.

(10)چو اگر تو از این محل و سرزمین حرکت کنی عربها از اطراف و نواحی عهد شکسته و بر تو خروج می کنند.

(11)به طوری که آنچه در پشت سر گذاشته ای از چیزهایی حفظ کردنی مهم تر می شود از آنچه پیش رو داری (حفظ مرکز و آثار دین از جنگ با ایرایان برایت مهم تر می گردد).

(12)اگر فردا عجمها تو را ببینند می گویند این اصل و مرکز و پیشوای عرب است.

(13)اگر او ا ببرید و قطع کنید راحت می شوید.

(14)پس این باعث شدت حمله انهاا بر تو، و حرص و طمع ایشان نسبت به تو می شود.

(15)و اما انچه گفتی : که قوم عجم اتفاق کرده و حرکت نموده بر جنگ مسلمانان و من از این خوشم نمی آید و کراهت دارم.

(16)خداوند سبحان زیاده از تو در حرکت ایشان کراهت دارد، و او بر تغییر دادن آنچه کراهت دارد تواناتر است.

(17)و اما اینکه گفتی : عدد نفرات آنها زیاد است، ما در گذشته در سایه عدد زیاد نفرات مان با دشمنان نمی جنگیدیم، بلکه با یاری و حمایت خدا می جنگیدیم.

قبلی بعدی