متن عربی
196.و من كلام له (علیه السلام):كلم به طلحة و الزبير بعد بيعته بالخلافة
(1)و قد عتبا عليه من ترك مشورتهما، و الاستعانة في الأمور بهما
(2)لَقَدْ نَقَمْتُمَا يَسِيراً وَ أَرْجَأْتُمَا كَثِيراً
(3)أَ لَا تُخْبِرَانِي أَيُّ شَيْءٍ كَانَ لَكُمَا فِيهِ حَقٌّ دَفَعْتُكُمَا عَنْهُ
(4) أَمْ أَيُّ قَسْمٍ اسْتَأْثَرْتُ عَلَيْكُمَا بِهِ
(5)أَمْ [أَوْ] أَيُّ حَقٍّ رَفَعَهُ إِلَيَّ أَحَدٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ضَعُفْتُ عَنْهُ أَمْ جَهِلْتُهُ أَمْ أَخْطَأْتُ بَابَهُ.
(6)وَ اللَّهِ مَا كَانَتْ لِي فِي الْخِلَافَةِ رَغْبَةٌ وَ لَا فِي الْوِلَايَةِ إِرْبَةٌ
(7) وَ لَكِنَّكُمْ دَعَوْتُمُونِي إِلَيْهَا وَ حَمَلْتُمُونِي عَلَيْهَا
(8)فَلَمَّا أَفْضَتْ إِلَيَّ نَظَرْتُ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ مَا وَضَعَ لَنَا وَ أَمَرَنَا بِالْحُكْمِ بِهِ فَاتَّبَعْتُهُ
(9)وَ مَا اسْتَنَّ النَّبِيُّ (صلی الله علیه و آله و سلم)فَاقْتَدَيْتُهُ
(10)فَلَمْ أَحْتَجْ فِي ذَلِكَ إِلَى رَأْيِكُمَا وَ لَا رَأْيِ غَيْرِكُمَا
(11)وَ لَا وَقَعَ حُكْمٌ جَهِلْتُهُ فَأَسْتَشِيرَكُمَا وَ إِخْوَانِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ
(12) وَ لَوْ كَانَ ذَلِكَ لَمْ أَرْغَبْ عَنْكُمَا وَ لَا عَنْ غَيْرِكُمَا.
(13)وَ أَمَّا مَا ذَكَرْتُمَا مِنْ أَمْرِ الْأُسْوَةِ فَإِنَّ ذَلِكَ أَمْرٌ لَمْ أَحْكُمْ أَنَا فِيهِ بِرَأْيِي
(14)وَ لَا وَلِيتُهُ هَوًى مِنِّي بَلْ وَجَدْتُ أَنَا وَ أَنْتُمَا مَا جَاءَ بِهِ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)قَدْ فُرِغَ مِنْهُ
(15)فَلَمْ أَحْتَجْ إِلَيْكُمَا فِيمَا قَدْ فَرَغَ اللَّهُ مِنْ قَسْمِهِ وَ أَمْضَى فِيهِ حُكْمَهُ
(16)فَلَيْسَ لَكُمَا وَ اللَّهِ عِنْدِي وَ لَا لِغَيْرِكُمَا فِي هَذَا عُتْبَى.
(17)أَخَذَ اللَّهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِكُمْ إِلَى الْحَقِّ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِيَّاكُمُ الصَّبْرَ.
(18)ثم قال علیه السلام
(19)رَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا رَأَى حَقّاً فَأَعَانَ عَلَيْهِ
(20)أَوْ رَأَى جَوْراً فَرَدَّهُ وَ كَانَ عَوْناً بِالْحَقِّ عَلَى صَاحِبِهِ.
متن فارسی
از سخنان آن حضرت است آنرا به طلحه و زبیر فرموده بعد از آنکه به آن بزرگوار به عنوان خلیفه بیعت کرده بودند.
(1)درحالیکه به آن حضرت گلایه و انتقاد کرده بودند از اینکه در کارها با آنها مشورت نمیکند و از آنها کمک و یاری نمیجوید.
(2)مقدار اندکی عیب گرفته و گلایه کردید و بسیاری را پشت سر انداختید(کمی از آنچه را که در دل داشتید گفتید، و بسیاری را نگهداشتید).
(3)چرا نمیگویید شما در چه چیزی حقی داشتید که من شما را از آن دفع و منع کرده ام.
(4)یا در کدام تقسیم خودم یا دیگران را بر شما مقدم داشته ام.
(5)یا کدام حق و ادعایی را یکی از مسلمانان پیش من آورده و من از حل آن ناتوان شده ویا به راه حل آن جاهل شده و یا راه حل آنرا اشتباه کرده ام.
(6)بخدا سوگند مرا در خلافت میل و رغبت نبود، و بر ولایت و حکومت حاجت نداشتم.
(7)ولی شما مسلمانان مرا بسوی آن دعوت کردید، و مرا وادار بر قبول آن نمودید.
(8)چون خلافت به من رسید کتاب خدا را و آنچه را برای ما مقرر نموده که از روی آن حکم کنیم در نظر گرفته از آن پیروی کردم.
(9)و به آنچه سنت و رویه پیغمبر بود به او اقتدا کردم.
(10)پس دراین باره به رای شما و رای غیر شما احتیاج پیدا نکردم.
(11)و حکمی پیش نیامده که ندانم تا با شما و با برادران مسلمانم مشورت کنم.
(12)و اگر همچو چیزی اتفاق افتد از شما ودیگران صرف نظر نمیکنم.
(13)و اما آنچه دراره مساوی تقسیم کردن ذکر نمودید این چیزیست که من در آن مطابق رای خود حکم نکرده ام.
(14)و با هوی و دلخواه خود کاری انجام نداده ام، بلکه من و شما یافته ایم که آنچه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آورده از حکم اینها فارغ شده ، وحکم خود را درباره آن اجرا کرده است.
(15)پس به شما محتاج نیستم در آنچه خدا از تقسیم آن فارغ شده ،و حکم خود را درباره آن اجرا کرده است.
(16)بخدا سوگند شما و غیر شما را در این باره نزد من هیچ جای ملامت و عذرخواهی نیست.
(17)خدا دلهای ما و شما را بسوی حق مایل گرداند، ما و شما را صبر و استقامت عطا کند.
(18)سپس امام علیه السلام فرمود:
(19)خدا رحمت کندشخصی را که چون حقی را می بیند به ان کمک میکند.
(20)یا ستمی را ببیند پس آنرا ردّ کند و یاور حق باشد به ضرر صاحب ستم.
قبلی بعدی