متن عربی
149.و من كلام له (علیه السلام):قبل موته
(1)أَيُّهَا النَّاسُ كُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ مَا يَفِرُّ مِنْهُ فِي فِرَارِهِ
(2)الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْسِ وَ الْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُهُ
(3)كَمْ أَطْرَدْتُ الْأَيَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَكْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ (4)هَيْهَاتَ عِلْمٌ مَخْزُونٌ
(5)أَمَّا وَصِيَّتِي فَاللَّهَ لَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً
(6)وَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله و سلم)فَلَا تُضَيِّعُوا سُنَّتَهُ
(7)أَقِيمُوا هَذَيْنِ الْعَمُودَيْنِ
(8)وَ أَوْقِدُوا هَذَيْنِ الْمِصْبَاحَيْنِ وَ خَلَاكُمْ ذَمٌّ مَا لَمْ تَشْرُدُوا
(9)حُمِّلَ كُلُّ امْرِئٍ مِنْكُمْ مَجْهُودَهُ
(10)وَ خُفِّفَ عَنِ الْجَهَلَةِ رَبٌّ رَحِيمٌ وَ دِينٌ قَوِيمٌ وَ إِمَامٌ عَلِيمٌ
(11)أَنَا بِالْأَمْسِ صَاحِبُكُمْ وَ أَنَا الْيَوْمَ عِبْرَةٌ لَكُمْ
(12)وَ غَداً مُفَارِقُكُمْ غَفَرَ اللَّهُ لِي وَ لَكُمْ
(13)إِنْ تَثْبُتِ الْوَطْأَةُ فِي هَذِهِ الْمَزَلَّةِ فَذَاكَ
(14)وَ إِنْ تَدْحَضِ الْقَدَمُ فَإِنَّا كُنَّا فِي أَفْيَاءِ أَغْصَانٍ
(15)وَ [مَهَبِ] مَهَابِّ رِيَاحٍ وَ تَحْتَ ظِلِّ غَمَامٍ
(16)اضْمَحَلَّ فِي الْجَوِّ مُتَلَفَّقُهَا وَ عَفَا فِي الْأَرْضِ مَخَطُّهَا
(17)وَ إِنَّمَا كُنْتُ جَاراً جَاوَرَكُمْ بَدَنِي أَيَّاماً
(18)وَ سَتُعْقَبُونَ مِنِّي جُثَّةً خَلَاءً سَاكِنَةً بَعْدَ حَرَاكٍ
(19)وَ صَامِتَةً بَعْدَ نُطْقٍ
(20)[لِيَعِظَكُمْ هُدُوئِي] لِيَعِظْكُمْ هُدُوِّي وَ خُفُوتُ إِطْرَاقِي وَ سُكُونُ أَطْرَافِي (21)فَإِنَّهُ أَوْعَظُ لِلْمُعْتَبِرِينَ مِنَ الْمَنْطِقِ الْبَلِيغِ وَ الْقَوْلِ الْمَسْمُوعِ (22)وَدَاعِي لَكُمْ وَدَاعُ امْرِئٍ مُرْصِدٍ لِلتَّلَاقِي
(23)غَداً تَرَوْنَ أَيَّامِي وَ يُكْشَفُ لَكُمْ عَنْ سَرَائِرِي
(24)وَ تَعْرِفُونَنِي بَعْدَ خُلُوِّ مَكَانِي وَ قِيَامِ غَيْرِي مَقَامِي
متن فارسی
از فرمایشات آن حضرت است که پیش از مرگش فرموده درباره وصیت بمراعات دین، و حسرت از دست دادن آن بزرگوار.
(1)ای مردم هر کسی ملاقات خواهد کرد فرار خود- از مرگ- با انچه از آن فرار می کند.
(2)و اجل و مدت عمر می دان راندن نفس است، و فرار کردن از آن روبرو شدن و درک نمودن و درک نمودن آن است.
(3)چه بسا روزهایی که به جلو انداختم و در آن از سرّ پنهان این امر کنجکاوی نمودم پس خدا نخواست جز پناهن نمودن آنرا (روزهای بسیاری درباره راز پنهان مرگ فکر و بحث کردم ولی خدا آنرا بر من کشف نکرد).
(4)بدست آوردن راز مرگ- خیلی دور است، چون این راز- علمی است که خدا آنرا در خزانه غیب خود نگهداشته است.
(5)اما وصیت من این است بخدا چیزی را شریک قرار ندهید.
(6)و حضرت محمد – درود خدا به او و آلش باد- سنت و راه و رسمش را ضایع نکنید.
(7)این دو ستون(شهادت به توحید و رسالت) را برا بدارید.
(8)و این دو چراغ را روشن نگهدارید و بعد از آن – به شما جای مذمت نیست اگر از هم رم نکنید و متفرق نشوید.
(9)هر کس از شما به اندازه طاقت خود بار برداشته (خدا به هر کس به اندازه قدرتش تکلیف نموده است).
(10)و نسبت به اشخاص نادان تخفیف داده است پروردگار مهربان، و دین راست و استوار و رهبر و امام دانا.
(11)من دیروز همراه و امیر شما بودم، و امروز وسیله عبرت شما می باشم(که علی با آن همه علم و فضیلت و شجاعت در بستر مرگ است).
(12)و فردا از شما جدا خواهم شد، خدا من و شما را ببخشد.
(13)اگر پای و قدم دراین لغزشگاه ثابت شود پس این است مطلبو( اگر از این ضربه و مرگ نجات یابم مطلوب شما این است).
(14)و اگر پا بلغزد( اگر مرگ فرا رسد) ما در سایه های شاخه هایی بودیم.
(15)و در محلّ وزش بادها، و زیر سایه ابری بودیم.
(16)که فشرده و جمع شده آن ابر در فضا از بین رفته، و در اثر آن درزمین محو شده است(زیر سایه اتحاد و اتفاق و اسلام خواهی و آخرت طلبی و خود خواهی بر مردم و جامعه حاکم شده است.
(17)و جز این نبود که من همسایه شما بودم، مدتی با بدنم با شما همسایه شدم(ولی روح و فکرم و قلبم با شما نبود).
(18)و بزودی تعقیب میک نید و دریابید از من جثه خالی از روح و ساکن بعد از حرکت را.
(19)و خاموش و ساکت است بعد از نطق کردن و سخن گفتن (بزودی با بدن بی روح و بی حرکت و بی گفتار من روبرو می شوید).
(20)باید که برای شما موعظه و عبرت باشد سکوت من، و برهم افکنده شدن چشمهای من، آرام و بی حرکت شدن اعضای من.
(21)که موعظه آن بیشتر و کاملتر است از گفتار بلیغ و رسا، و سخن شنیده شده.
(22)جدائی و خداحافظی من با شما جدایی و خداحافظی مردی است که منتظر ملاقات می باشد( امروز از شما جدا می شوم و میدانم که بزودی در ان جهان ملاقات می کنیم).
(23)فردا روزهای مرا می بینید( که برای شما روزهای خوب و خوش بوده) و سرپرده و افکار باطنی من بر شما کشف می شود( که من خیر و سعادت و نجات شما را می خواستم).
(24)و مرا میشناسید بعد از خالی شدن جایگاه من از من، و قیام نمودن دیگران در مقام من (وقتی که من از دینا رفتم و دیگران بجای من آمدند آن وقت مرا می شناسید و قدر مرا می دانید).
قبلی بعدی