(عبدالله بن عباس در مسئله اى نظر داد كه امام آن را قبول نداشت و فرمود) بر تو است كه رأى خود را به من بگويى، و من باى پيرامون آن بينديشم ، آنگاه اگر خلاقى نظر تو فرمان دادم بايد اطاعت كني!
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عمران علیزاده)  >   نیز به معاویه ( نامه شماره 10 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

10. و من كتاب له (علیه السلام)  [إلى معاوية] إليه أيضا

(1)وَ كَيْفَ أَنْتَ صَانِعٌ إِذَا تَكَشَّفَتْ عَنْكَ جَلَابِيبُ مَا أَنْتَ فِيهِ

(2)مِنْ دُنْيَا قَدْ تَبَهَّجَتْ بِزِينَتِهَا وَ خَدَعَتْ بِلَذَّتِهَا

(3)دَعَتْكَ فَأَجَبْتَهَا وَ قَادَتْكَ فَاتَّبَعْتَهَا وَ أَمَرَتْكَ فَأَطَعْتَهَا

(4) وَ إِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَقِفَكَ وَاقِفٌ عَلَى مَا* لَا يُنْجِيكَ مِنْهُ [مُنْجٍ‏] مِجَنٌّ

 (5)فَاقْعَسْ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ وَ خُذْ أُهْبَةَ الْحِسَابِ

(6)وَ شَمِّرْ لِمَا قَدْ نَزَلَ بِكَ وَ لَا تُمَكِّنِ الْغُوَاةَ مِنْ سَمْعِكَ

(7)وَ إِلَّا تَفْعَلْ أُعْلِمْكَ مَا أَغْفَلْتَ مِنْ نَفْسِكَ

(8)فَإِنَّكَ مُتْرَفٌ قَدْ أَخَذَ الشَّيْطَانُ مِنْكَ مَأْخَذَهُ

(9)وَ بَلَغَ فِيكَ أَمَلَهُ

(10)وَ جَرَى مِنْكَ مَجْرَى الرُّوحِ وَ الدَّمِ

(11)وَ مَتَى كُنْتُمْ يَا مُعَاوِيَةُ سَاسَةَ الرَّعِيَّةِ وَ وُلَاةَ أَمْرِ الْأُمَّةِ

(12)بِغَيْرِ قَدَمٍ سَابِقٍ وَ لَا شَرَفٍ بَاسِقٍ

(13)وَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ لُزُومِ سَوَابِقِ الشَّقَاءِ

(14)وَ أُحَذِّرُكَ أَنْ تَكُونَ مُتَمَادِياً فِي غِرَّةِ الْأُمْنِيِّةِ

(15)مُخْتَلِفَ الْعَلَانِيَةِ وَ السَّرِيرَةِ

(16)وَ قَدْ دَعَوْتَ إِلَى الْحَرْبِ فَدَعِ النَّاسَ جَانِباً وَ اخْرُجْ إِلَيَّ

(17)وَ أَعْفِ الْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْقِتَالِ لِتَعْلَمَ أَيُّنَا الْمَرِينُ عَلَى قَلْبِهِ وَ الْمُغَطَّى عَلَى بَصَرِهِ

(18)فَأَنَا أَبُو حَسَنٍ قَاتِلُ جَدِّكَ وَ أَخِيكَ وَ خَالِكَ شَدْخاً يَوْمَ بَدْرٍ

(19) وَ ذَلِكَ السَّيْفُ مَعِي وَ بِذَلِكَ الْقَلْبِ أَلْقَى عَدُوِّي

(20)مَا اسْتَبْدَلْتُ دِيناً وَ لَا اسْتَحْدَثْتُ نَبِيّاً

(21)وَ إِنِّي لَعَلَى الْمِنْهَاجِ الَّذِي تَرَكْتُمُوهُ طَائِعِينَ وَ دَخَلْتُمْ فِيهِ مُكْرَهِينَ

(22)وَ زَعَمْتَ أَنَّكَ جِئْتَ ثَائِراً بِدَمِ عُثْمَانَ وَ لَقَدْ عَلِمْتَ حَيْثُ‏ وَقَعَ دَمُ عُثْمَانَ

(23)فَاطْلُبْهُ  مِنْ هُنَاكَ إِنْ كُنْتَ طَالِباً

(24)فَكَأَنِّي قَدْ رَأَيْتُكَ تَضِجُّ مِنَ الْحَرْبِ إِذَا عَضَّتْكَ ضَجِيجَ الْجِمَالِ بِالْأَثْقَالِ

(25)وَ كَأَنِّي بِجَمَاعَتِكَ تَدْعُونِي جَزَعاً مِنَ الضَّرْبِ الْمُتَتَابِعِ وَ الْقَضَاءِ الْوَاقِعِ

(26)وَ مَصَارِعَ بَعْدَ مَصَارِعَ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ

(27)وَ هِيَ كَافِرَةٌ جَاحِدَةٌ أَوْ مُبَايِعَةٌ حَائِدَةٌ.


متن فارسی

از نامه های آن حضرت است که نیز به معاویه نوشته است.

(1)و تو چه و چگونه خواهی کرد روزی که پرده های آنچه تو در ان هستی برداشته شود.

(2)دنیایی که خود را با زینت آراسته و با لذتهایش تو را فریفته است.

(3)ترا خواند پس اجابت کردی، ترا رهبری نمود تو هم تابعش شدی، و تو را امر نمود تو هم از او اطاعت کردی.

(4)و نزدیگ است نگهدارنده ای تو را نگهدارد(مأمور اجل ترا بکشد) بسوی چیزی که هیچ نجات دهنده ای ترا از آن نجات نمی دهد(منظور مرگ است).

(5)از این کار(مخالفت و ادعای امارت) بایست و دست بردار، و آمادگی حساب برگیر(خود را برای حساب آماده کن).

(6)و برای انچه بر تو نازل شده(منظور مرگ است یا جنگ) دامن به کمر بزن(آماده باش) و گمراهان را به گوش خود راه نده (ّه سخن آنها گوش نکن).

(7)و اگر به گفته هایم عمل نکنی ترا آگاه می کنم از چیزهایی که درباره خودت غفلت کرده ای.

(8)که تو مغرور و فریب خورده ناز و نعمتی که شیطان جایگاه خود را از تو فراگرفته است.

(9)و درباره تو به آرزویش رسیده است.

(10)و در تو مانند روح و خون جاری شده یعنی در تمامی اعضای تو تصرف کرده است.

(11)ای معاویه شما(ّنی امیه) کسی سیاست گردانان رعیت و متصدیان کار امت بودند.

(12)بدون داشتن قدم پیشین(پایگاه و کار نیک قبلی) و نه شرافت ارجمدن و والا.

(13)و بخدا پناه می برم از دامنگیر و برقرار شدن سوابق بدبختی.

(14)و ترا حذر و هشدار میدهم از اینکه همیشه در فریب آرزوها باشی.

(15)و آشکر تو با باطنت اختلاف داشته باشد.

(16)و مرا به جنگ دعوت کردی پس مردم را به یک سو و کتار بگذار و به سوی من بیا.

(17)و هر دو سپاه را از جنگیدن بازدار تا دانسته شود کدام از ما به قبلش جرک گناه بسته و برچشم بصیرتش پرده غفلت کشیده شده است.

(18)من ابوالحسن می باشم کشنده جدّ  مادری تو: عتبة بن ربیعه- دائی تو(ولید بن عتبه) و برادر تو(حنظلة ابن ابی سفیان) که در جنگ بدر آنها را سرکوب کردم.

(19)و آن شمشیر با من است، و با ان قلب با دشمنم روبرو میشوم.

(20)دین عوض نکرده ام، و پیغمبر تازه اختیار و انتخاب نکرده ام.

(21)و من در آن راه روشنی هستم که شما با اختیار خود آنرا ترک نمودید و از روی اجبار و ناخوشنودی داخل آن شد.

(22)و به خیال خود به خونخواهی عثمان آمده ای و خود میدانی که خون عثمان در کجا واقع شده است( او را چه کسانی کشته اند).

(23)آنرا از آنجا بخواه اگر واقعاً خونخواه هستی(سبب قتل عثمان طلحه و زبیر و عایشه، و متصدی آن جمعی از مسلمانان شورشی هستند).

(24)پس گویا که تو را می بینم که از جنگی که ترا جویده و خورده کرده به ناله و فریاد در آمده ای مانند فریاد کردن شترها در اثر بارهای گران.

(25)و گویا ترا می بینم که با جماعت و سپاهیانت مرا می خوانید-در اثر و ترس ضربه های پی در پی و پیشامدهای سخت که اتفاق میافتد.

 (26)وکشتارهایی بعد از کشتارها- دعوت میکنید- بسوی کتاب خدا و حکومت قرآن.

در یکی از روزهای جنگ صفین که نزدیک بود سپاهیان از جان گذشته امام بر عمر نا میمون و فرمانروایی منحوس معاویه پایان دهند بدستور عمروبن عاص لشکر معاویه قرآنهایی بر سر نیزه ها بلند نموده و لشکر عراق را سست نموده و معاویه را از شکست نجات دادند.

(27)و در صورتی که جماعت تو کافر انکار کننده هستند و یا بیعت کننده دوری گزین هستند.

قبلی بعدی