چون سختى ها به نهايت رسد، گشايش پديد آيد، و آن هنگام كه حلقه هاى بلا تنگ گردد آسايش فرا رسد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عمران علیزاده)  >   اهل نهروان ( خطبه شماره 37 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

37.و من كلام له  (علیه السلام):يجري مجرى الخطبة و فيه يذكر فضائله عليه السلام قاله بعد وقعة النهروان‏

(1)فَقُمْتُ بِالْأَمْرِ حِينَ فَشِلُوا

(2)وَ تَطَلَّعْتُ حِينَ تَقَبَّعُوا

(3)وَ نَطَقْتُ‏ حِينَ تَعْتَعُوا

(4)وَ مَضَيْتُ بِنُورِ اللَّهِ حِينَ وَقَفُوا

(5)وَ كُنْتُ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً وَ أَعْلَاهُمْ فَوْتاً

(6)فَطِرْتُ بِعِنَانِهَا وَ اسْتَبْدَدْتُ بِرِهَانِهَا

(7)كَالْجَبَلِ لَا تُحَرِّكُهُ الْقَوَاصِفُ وَ لَا تُزِيلُهُ الْعَوَاصِفُ

(8)لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ فِيَّ مَهْمَزٌ وَ لَا لِقَائِلٍ فِيَّ مَغْمَزٌ

(9)الذَّلِيلُ عِنْدِي عَزِيزٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ لَهُ

(10)وَ الْقَوِيُّ عِنْدِي ضَعِيفٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُ

(11)رَضِينَا عَنِ اللَّهِ قَضَاءَهُ وَ سَلَّمْنَا لِلَّهِ أَمْرَهُ

(12)أَ تَرَانِي أَكْذِبُ عَلَى رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)

(13)وَ اللَّهِ لَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ فَلَا أَكُونُ أَوَّلَ مَنْ كَذَبَ عَلَيْهِ

(14)فَنَظَرْتُ فِي أَمْرِي فَإِذَا طَاعَتِي قَدْ سَبَقَتْ بَيْعَتِي

(15)وَ إِذَا الْمِيثَاقُ فِي عُنُقِي لِغَيْرِي‏.


متن فارسی

از سخنان آن حضرت است که مانند خطبه می باشد

(1)(در زمان عثمان) باجرای امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم موقعی که اصحاب رسول خدا سستی و ناتوانی نشان دادند.

(2)و گردن برافراختم و خود را نشان دادم موقعی که آنها سر بلاک خود کشیدند.

(3)و سخن گفتم موقعی دیگران در تردد بودند.

(4)و با نور و بینش خدائی براه دین ادامه دادم موقعی که آنها ایستاده بودند.

(5)از هم هایان صدایم پایین بود و در سبقت بالاتر بودم(بسیار کار و تلاش میکردم و کم سرو صدا براه می انداختم).

(6)پس انجام و افسار آن را(تبلیغ و امر به معروف و نهی از منکر)در دست گرفته و پرواز کردم و تنها برنده جایزه آن شدم.

(7)من در مقام خلافت مانند کوه هستم که بادهای شکننده نمی توانند آنرا حرکت دهد و بادهای تند نمی تواند آنرا از جا کند.

(8)کسی در من جای ایرادی نداشت و هیچ گوینده ای در من جای عیب گیری نداشت.

(9)اشخاص ضعیف و ناتوان نزد من عزیز و قوی است تا اینکه حق او را گرفته و باو برگردانم.

(10)و اشخاص قوی و زورمند نزد من ضعیف و ناتوانند تا حق دیگران را از ایشان بستانم.

(11)به قضای خدا خوشنود هستم و تسلیم و مطیع امر او می باشم.

(12)آیا خیال می کنید به پیغمبر خدا- درود به او و خاندانش باد- دروغ بندم؟!

(13)بخدا سوگند من اولین کسی هستم که اورا صدیق کرده است پس اولین کسی نخواهم بود که به ان حضرت دروغ بسته است.

(14)پس نمن در کار خود نظر و فکر کردم و دیدم اطاعت نمودن من از رسول خدا – دستور داده بود جنگ نکنم و از حق خود جشم بپوشم- از بیعت من پیشی گرفته است.

(15)و دیدم که پسمان تسلیم و جنگ نکردن به نفع دیگری در گردن من است.

قبلی بعدی