نامه ای از آن حضرت (علیه السلام) به يکی از کارگزاران خود هنگامی که او را برای گردآوری زکات فرستاد.
او را به ترس از خدا فرمان می دهم، چه در امور نهانی و چه اعمال پوشيده از نظرها. جايی که جز خدای ناظر اعمال او نيست و جز خدای کارسازی نبود.
فرمانش می دهم که به آشکارا اطاعت خداوند نکند و در نهان کاری به خلاف آن. زيرا کسی که نهان و آشکارش و گفتار و کردارش يکی باشد، امانت خدا را ادا کرده و در عبادتش اخلاص ورزيده.
او را فرمان می دهم که مردم را نرنجاند و دروغگويشان نخواند و تهمت ننهد. و به اين دستاويز که بر آنان امارت دارد، روی از ايشان برمتابد. زيرا آنها برادران دينی او و در گرفتن حقوق خداوند ياران او هستند.
تو را در اين صدقه نصيبی است ثابت و حقی است معلوم و نيز مسکينان و ناتوانان و بينوايان با تو شريک اند. من حق تو را بتمامی می پردازم، تو نيز، حق آنان را بتمامی بپرداز. که اگر چنين نکنی در روز جزا مدعيان تو از همه بيش است
و بدا به حال کسی که مدعيانش، در پيشگاه عدل الهی، فقيران و مسکينان و سائلان و رانده شدگان و وامداران و در راه ماندگان باشند.
هر که امانت را بی ارج شمارد و در مزرع خيانت چرد و خود و دين خود را از لوث آن پاکيزه نسازد، خود را در دنيا گرفتار خواری و رسوايی ساخته و در آخرت خوارتر و رسواتر است.
بزرگترين خيانت، خيانت به مسلمانان است و بزرگترين دغلکاری، دغلکاری با پيشوايان. والسلام.