علم دو گونه است: علم فطرى و علم اكتسابي؛ اگر هماهنگ با علم فطري نباشد سودمند نخواهد بود.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عبدالمحمد آیتی)  >  اندرز به مؤمنان ( خطبه شماره 28 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم

متن عربی

(28) (و من خطبة له ( عليه السلام  )

  1. أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الدُّنْيَا قَدْ أَدْبَرَتْ
  2. وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ
  3. وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلَاعٍ
  4. أَلَا وَ إِنَّ الْيَوْمَ الْمِضْمَارُ
  5. وَ غَداً السِّبَاقُ
  6. وَ السَّبْقَةُ الْجَنَّةُ
  7. وَ الْغَايَةُ النَّارُ
  8. أَ فَلَا تَائِبٌ مِنْ خَطِيئَتِهِ قَبْلَ مَنِيَّتِهِ
  9. أَ لَا عَامِلٌ لِنَفْسِهِ قَبْلَ يَوْمِ بُؤْسِهِ
  10. أَلَا وَ إِنَّكُمْ فِي أَيَّامِ أَمَلٍ مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ
  11. فَمَنْ عَمِلَ فِي أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ
  12. فَقَدْ نَفَعَهُ عَمَلُهُ
  13. وَ لَمْ يَضْرُرْهُ أَجَلُهُ
  14. وَ مَنْ قَصَّرَ فِي أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ
  15. فَقَدْ خَسِرَ عَمَلُهُ
  16. وَ ضَرَّهُ أَجَلُهُ
  17. أَلَا فَاعْمَلُوا فِي الرَّغْبَةِ
  18. كَمَا تَعْمَلُونَ فِي الرَّهْبَةِ
  19. أَلَا وَ إِنِّي لَمْ أَرَ كَالْجَنَّةِ نَامَ طَالِبُهَا
  20. وَ لَا كَالنَّارِ نَامَ هَارِبُهَا
  21. أَلَا وَ إِنَّهُ مَنْ لَا يَنْفَعُهُ الْحَقُّ يَضُرُّهُ الْبَاطِلُ
  22. وَ مَنْ لَا يَسْتَقِيمُ بِهِ الْهُدَى
  23. يَجُرُّ بِهِ الضَّلَالُ إِلَى الرَّدَى
  24. أَلَا وَ إِنَّكُمْ قَدْ أُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ
  25. وَ دُلِلْتُمْ عَلَى الزَّادِ
  26. وَ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ
  27. اتِّبَاعُ الْهَوَى
  28. وَ طُولُ الْأَمَلِ
  29. فَتَزَوَّدُوا فِي الدُّنْيَا مِنَ الدُّنْيَا مَا تَحْرُزُونَ بِهِ أَنْفُسَكُمْ غَداً
  30. أقول
  31.  إنه لو كان كلام يأخذ بالأعناق إلى الزهد في الدنيا
  32. و يضطر إلى عمل الآخرة
  33. لكان هذا الكلام
  34. و كفى به قاطعا لعلائق الآمال
  35. و قادحا زناد الاتعاظ و الازدجار
  36. و من أعجبه قوله (علیه السلام)
  37. ألا و إن اليوم المضمار و غدا السباق
  38. و السبقة الجنة و الغاية النار
  39. فإن فيه مع فخامة اللفظ
  40. و عظم قدر المعنى
  41. و صادق التمثيل
  42. و واقع التشبيه
  43. سرا عجيبا
  44. و معنى لطيفا
  45. و هو قوله ( عليه السلام  ) و السبقة الجنة و الغاية النار
  46. فخالف بين اللفظين لاختلاف المعنيين
  47. و لم يقل السبقة النار
  48. كما قال السبقة الجنة
  49. لأن الاستباق إنما يكون إلى أمر محبوب
  50. و غرض مطلوب
  51. و هذه صفة الجنة و ليس هذا المعنى موجودا في النار (نعوذ بالله منها) فلم يجز أن يقول و السبقة النار
  52. بل قال و الغاية النار
  53. لأن الغاية قد ينتهي إليها من لا يسره الانتهاء إليها
  54. و من يسره ذلك فصلح أن يعبر بها عن الأمرين معا فهي في هذا الموضع كالمصير و المال قال الله تعالى قُلْ تَمَتَّعُوا
  55. فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النَّارِ
  56. و لا يجوز في هذا الموضع أن يقال فإن سبْقتكم (بسكون الباء) إلى النار
  57. فتأمل ذلك
  58. فباطنه عجيب  و غوره بعيد لطيف
  59. و كذلك أكثر كلامه (علیه السلام)
  60. و في بعض النسخ و قد جاء في رواية أخرى و السُّبْقة الجنة (بضم السين)
  61. و السبقة عندهم اسم لما يجعل للسابق
  62. إذا سبق من مال أو عرض
  63. و المعنيان متقاربان
  64. لأن ذلك لا يكون جزاء على فعل الأمر المذموم
  65. و إنما يكون جزاء على فعل الأمر المحمود

متن فارسی

خطبه اى از آن حضرت (علیه السلام)

  1. اما بعد. دنيا روى در رفتن دارد
  2. و بانگ وداع برداشته
  3. و آخرت روى در آمدن دارد و بناگاه، رخ مى نمايد.
  4. بدانيد، كه امروز، روز به تن و توش آوردن اسبان است
  5. و فردا روز مسابقه.
  6. هر كه پيش افتد، بهشت جايزه اوست
  7. و هر كه واپس ماند، آتش جايگاه او.
  8. آيا كسى نيست، كه پيش از آنكه مرگش در رسد، از خطاى خود توبه كند
  9. آيا كسى نيست، كه پيش از بدحالى و شوربختى، براى خويش كارى كند
  10. بدانيد كه شما در اين روزهاى عمر غرق اميدها و آرزوهاييد و، حال آنكه، مرگ پشت سر شما كمين كرده است.
  11. هر كس در اين روزها، پيش از رسيدن مرگش براى خود كارى كند،
  12. كارش بدو سود رساند
  13. و مرگش زيان نرساند
  14. و هر كه، در اين روزها، قصور ورزد و براى خود كارى نكند،
  15. كارش سود ندهد
  16. و مرگش زيان رساند.
  17. به هنگام امن و آسايش چنان به كار خدا پردازيد
  18. كه در روزگاران بيم و وحشت مى پردازيد.
  19. بدانيد كه من مانند بهشت چيزى را نديده ام كه جوينده آن به غفلت خفته باشد
  20. و مانند دوزخ چيزى را نديده ام كه گريزنده از آن، به جاى گريختن و رهانيدن خويش به خواب راحت فرو رفته باشد.
  21. بدانيد، هركس كه از حق سود نجويد، باطل به او زيان رساند
  22. و كسى كه به هدايت، استقامت نپذيرد،
  23. ضلالت به هلاكتش كشاند.
  24. بدانيد، كه بايد بار سفر بنديد
  25. و شما را گفته اند كه ره توشه تان چيست و در كجاست.
  26. بر شما از دو چيز مى ترسم، كه مبادا به دام آنها افتيد.
  27. يكى در پى خواهش دل رفتن
  28. و ديگر آرزوى دراز باطل در سر پختن.
  29. در اين جهان، از همين جهان توشه برگيريد، تا فردا در آن سراى خويشتن از عقوبت برهانيد.
  30. من مى گويم:
  31. اگر سخنى توان يافت كه مردم را به زهد و پرهيز در دنيا بكشد
  32. و آنان را به عمل براى آخرت وادارد
  33. همين سخن است و بس.
  34. اين سخن پيوند مردم را با آمال و آرزوهايشان مى برد
  35. و در آنها چراغ موعظت و خوددارى از معاصى را مى افروزد.
  36. شگفت ترين جمله هاى آن آن جاست كه آن حضرت (علیه السلام) مى گويد:
  37. الا و ان اليوم المضمار و غدا السباق
  38. و السبقة الجنة و الغاية النار.
  39. در اين عبارت با وجود فخامت در لفظ
  40. و عظمت قدر در معنى
  41. و صدق تمثيل
  42. و تشبيه حقيقى،
  43. رازى شگرف نهفته است
  44. و معنيى لطيف.
  45. بويژه، اين عبارت: «السبقة الجنة و الغاية النّار».
  46. در اينجا، ميان دو لفظ «السبقة و الغاية» هم در معنى اختلاف است و هم در لفظ.
  47. نگفت: «السبقة النار»
  48. و گفت: «السبقة الجنة».
  49. زيرا مسابقت و پيشى گرفتن بر يكديگر براى امور محبوب
  50. و هدفهاى مطلوب است
  51. و اين محبوبيت و مطلوبيت، صفت بهشت است و اين گونه معانى در دوزخ، كه از آن به خدا پناه مى بريم وجود ندارد.
  52. و گفت: «الغاية النّار».
  53. زيرا غايت گاه باشد براى كسى، كه سيرش بدان منتهى مى شود، مسرور كننده نباشد
  54. گاه مسرور كننده باشد، در اين گونه مواقع، «مصير» و «مآل» به كار مى برند.
  55. خداى تعالى مى فرمايد: «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلُّوا»
  56. در اينجا نمى توان گفت: «سبقكم (به سكون باء) الى النار».
  57. در اين بينديش،
  58. كه سخنى است با معنى عجيب و ژرف.
  59. بيشتر كلام على (علیه السلام) از اين قبيل است.
  60. در بعضى روايات آمده است: «السبقة الجنة» به ضم سين.
  61. سبقه، در نزد ايشان چيزى است كه به برنده مسابقه مى دهند.
  62. مانند مال يا چيزى ديگر.
  63. اين دو معنى به هم نزديك اند،
  64. زيرا جايزه را به كسى نمى دهند كه مرتكب كار نكوهيده اى شده باشد
  65. بلكه به كسى مى دهند كه كار پسنديده اى كرده باشد.
قبلی بعدی