پيروز نشد آن كس كه گناه بر او چيرگى يافت، و آن كس كه با بدى پيروز شد شكست خورده است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عبدالمحمد آیتی)  >  خیانت در ولایت ( نامه شماره 71 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم

متن عربی

 (71) (و من كتاب له ( عليه السلام  )) إلى المنذر ابن الجارود العبدي و قد كان استعمله على بعض النواحي فخان الأمانة في بعض ما ولاه من أعماله

  1. أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ صَلَاحَ أَبِيكَ غَرَّنِي مِنْكَ وَ ظَنَنْتُ أَنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ وَ تَسْلُكُ سَبِيلَهُ
  2. فَإِذَا أَنْتَ فِيمَا رُقِيَ إِلَيَّ عَنْكَ لَا تَدَعُ لِهَوَاكَ انْقِيَاداً وَ لَا تُبْقِي لِآخِرَتِكَ عَتَاداً تَعْمُرُ دُنْيَاكَ بِخَرَابِ آخِرَتِكَ وَ تَصِلُ عَشِيرَتَكَ بِقَطِيعَةِ دِينِكَ
  3. وَ لَئِنْ كَانَ مَا بَلَغَنِي عَنْكَ حَقّاً لَجَمَلُ أَهْلِكَ وَ شِسْعُ نَعْلِكَ خَيْرٌ مِنْكَ
  4. وَ مَنْ كَانَ بِصِفَتِكَ فَلَيْسَ بِأَهْلٍ أَنْ يُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ أَوْ يُنْفَذَ بِهِ أَمْرٌ أَوْ يُعْلَى لَهُ قَدْرٌ أَوْ يُشْرَكَ فِي أَمَانَةٍ أَوْ يُؤْمَنَ عَلَى خِيَانَةٍ فَأَقْبِلْ  إِلَيَّ حِينَ يَصِلُ إِلَيْكَ كِتَابِي هَذَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ
    و المنذر هذا هو الذي قال فيه أمير المؤمنين ( عليه السلام  ) إنه لنظار في عطفيه مختال في برديه تفال في شراكيه 

متن فارسی

از نامه آن حضرت (علیه السلام) به منذر بن الجارود العبدی که در پاره ای از آنچه او را بر آن ولايت داده بود، خيانت کرد.

  1. اما بعد، درستکاری پدرت مرا در انتصاب تو بفريفت و پنداشتم که تو از روش او پيروی می کنی و به راه او می روی.
  2. ولی، آنسان، که به من خبر رسيده تو فرمانبرداری از نفس خود را فرو نمی هلی و برای آخرتت اندوخته ای نمی نهی و با ويران ساختن آخرتت می خواهی دنيايت را آبادان سازی و به بهای بريدن از دينت به عشيره خود می پيوندی.
  3. اگر آنچه مرا خبر داده اند، درست باشد، پس اشتر قبيله ات و بند کفشت از تو بهتر توانند بود.
  4. کسانی همانند تو هيچ مرزی را استوار نتوانند داشت و لايق آن نيستند که بر رتبه و مقامشان افزوده شود يا در امانتی شريکشان سازند يا از خيانتشان در امان تواند بود. اين نامه من که به تو رسيد بر فور به نزد من در حرکت آی. ان شاء الله.
    اين منذر همان است که امير المؤمنين در باره او فرمود: از روی خودپسندی پيوسته به چپ و راست خود می نگرد و در دو برد گرانبهای خود می خرامد و کفشهای خود را فوت می کند که گرد از آنها بزدايد.
قبلی بعدی