خانه > ترجمه ( عبدالمحمد آیتی) > اندرز به اصحابش ( خطبه شماره 115 )
خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
متن عربی
(115) (و من خطبة له ( عليه السلام )
- أَرْسَلَهُ دَاعِياً إِلَى الْحَقِّ وَ شَاهِداً عَلَى الْخَلْقِ
- فَبَلَّغَ رِسَالَاتِ رَبِّهِ غَيْرَ وَانٍ وَ لَا مُقَصِّرٍ
- وَ جَاهَدَ فِي اللَّهِ أَعْدَاءَهُ غَيْرَ وَاهِنٍ وَ لَا مُعَذِّرٍ
- إِمَامُ مَنِ اتَّقَى
- وَ بَصَرُ مَنِ اهْتَدَى
- (مِنْهَا)
- وَ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ مِمَّا طُوِيَ عَنْكُمْ غَيْبُهُ
- إِذاً لَخَرَجْتُمْ إِلَى الصُّعُدَاتِ
- تَبْكُونَ عَلَى أَعْمَالِكُمْ
- وَ تَلْتَدِمُونَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ
- وَ لَتَرَكْتُمْ أَمْوَالَكُمْ لَا حَارِسَ لَهَا وَ لَا خَالِفَ عَلَيْهَا
- وَ لَهَمَّتْ كُلَّ امْرِئٍ مِنْكُمْ نَفْسُهُ لَا يَلْتَفِتُ إِلَى غَيْرِهَا
- وَ لَكِنَّكُمْ نَسِيتُمْ مَا ذُكِّرْتُمْ
- وَ أَمِنْتُمْ مَا حُذِّرْتُمْ
- فَتَاهَ عَنْكُمْ رَأْيُكُمْ
- وَ تَشَتَّتَ عَلَيْكُمْ أَمْرُكُمْ
- وَ لَوَدِدْتُ أَنَّ اللَّهَ فَرَّقَ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ
- وَ أَلْحَقَنِي بِمَنْ هُوَ أَحَقُّ بِي مِنْكُمْ
- قَوْمٌ وَ اللَّهِ مَيَامِينُ الرَّأْيِ
- مَرَاجِيحُ الْحِلْمِ
- مَقَاوِيلُ بِالْحَقِّ
- مَتَارِيكُ لِلْبَغْيِ
- مَضَوْا قُدُماً عَلَى الطَّرِيقَةِ
- وَ أَوْجَفُوا عَلَى الْمَحَجَّةِ
- فَظَفِرُوا بِالْعُقْبَى الدَّائِمَةِ
- وَ الْكَرَامَةِ الْبَارِدَةِ
- أَمَا وَ اللَّهِ لَيُسَلَّطَنَّ عَلَيْكُمْ غُلَامُ ثَقِيفٍ الذَّيَّالُ الْمَيَّالُ
- يَأْكُلُ خَضِرَتَكُمْ
- وَ يُذِيبُ شَحْمَتَكُمْ
- إِيهٍ أَبَا وَذَحَةَ
- أقول الوذحة الخنفساء
- و هذا القول يومئ به إلى الحجاج
- و له مع الوذحة حديث ليس هذا موضع ذكره
متن فارسی
خطبه اى از آن حضرت (علیه السلام)
- او را فرستاد كه مردم را به راه حق دعوت كند و بر خلق گواه باشد.
- او رسالت پروردگارش به جاى آورد. نه در آن سستى كرد و نه كوتاهى.
- در راه خدا با دشمنان خدا جهاد كرد، بى آنكه ناتوانى نشان دهد يا عذر و بهانه اى بياورد.
- پيشواى هر كسى است كه پرهيزگارى گزيند
- و ديده بيناى هر كسى است كه هدايت يابد.
- و از اين خطبه
- اگر مى دانستيد چيزى را كه من مى دانم و غيب آن بر شما پوشيده است،
- سر به صحرا مى گذاشتيد
- و بر اعمال خود مى گريستيد،
- و بر سر و سينه خود مى زديد
- و اموالتان را رها مى كرديد و مى رفتيد، بى آنكه، نگهبانى يا كسى از سوى خود بر آن بگماريد
- و هر كس در انديشه خويش مى بود و به ديگرى نمى پرداخت.
- ولى هر اندرز كه شما را داده بودند از ياد برديد
- و از هر چه شما را بر حذر داشته بودند، خود را ايمن يافتيد.
- پس، فكرتان سرگشته
- و كارتان پريشان گرديد.
- دوست دارم، كه خدا ميان من و شما جدايى افكند
- و مرا به كسانى ملحق سازد كه از شما به من سزاوارترند.
- به خدا سوگند، كه مردمى بودند با انديشه هايى خجسته
- و نيكو و بردبارى بسيار
- كه سخن حق مى گفتند
- و از ستمگرى گريزان بودند.
- در راه راست پيش مى رفتند
- و طريق روشن را بشتاب مى سپردند.
- پس به جهان جاويد
- و نعمت گواراى خداوندى دست يافتند.
- آگاه باشيد، به خدا سوگند، پسر قبيله ثقيف بر شما چيره خواهد شد. مردى متكبر است كه دامنكشان مى رود و از حق رويگردان است.
- همه داراييتان را چون حيوانى كه سبزه را بچرد خواهد خورد
- و پيه تنتان را خواهد گداخت.
- بس كن اى ابو وذحه.
- من مى گويم: مراد از وذحه سرگين گردان است
- و اين اشارت است به آمدن حجاج.
- حجاج را با وذحه حكايتى است كه جاى ذكر آن در اينجا نيست.
قبلی بعدی