خانه > ترجمه ( عبدالمحمد آیتی) > پیشگوییها ( خطبه شماره 100 )
خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
متن عربی
(100) (و من أخرى) تشتمل على ذكر الملاحم
- الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ أَوَّلٍ
- وَ الْآخِرُ بَعْدَ كُلِّ آخِرٍ
- بِأَوَّلِيَّتِهِ وَجَبَ أَنْ لَا أَوَّلَ لَهُ
- وَ بِآخِرِيَّتِهِ وَجَبَ أَنْ لَا آخِرَ لَهُ
- وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ شَهَادَةً يُوَافِقُ فِيهَا السِّرُّ الْإِعْلَانَ
- وَ الْقَلْبُ اللِّسَانَ
- أَيُّهَا النَّاسُ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي
- وَ لَا يَسْتَهْوِيَنَّكُمْ عِصْيَانِي
- وَ لَا تَتَرَامَوْا بِالْأَبْصَارِ عِنْدَ مَا تَسْمَعُونَهُ مِنِّي
- فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ
- وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ
- إِنَّ الَّذِي أُنَبِّئُكُمْ بِهِ عَنِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ ( صلى الله عليه وآله و سلم )
- مَا كَذَبَ الْمُبَلِّغُ وَ لَا جَهِلَ السَّامِعُ
- لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى ضِلِّيلٍ
- قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ
- وَ فَحَصَ بِرَايَاتِهِ فِي ضَوَاحِي كُوفَانَ
- فَإِذَا فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ
- وَ اشْتَدَّتْ شَكِيمَتُهُ
- وَ ثَقُلَتْ فِي الْأَرْضِ وَطْأَتُهُ
- عَضَّتِ الْفِتْنَةُ أَبْنَاءَهَا بِأَنْيَابِهَا
- وَ مَاجَتِ الْحَرْبُ بِأَمْوَاجِهَا
- وَ بَدَا مِنَ الْأَيَّامِ كُلُوحُهَا
- وَ مِنَ اللَّيَالِي كُدُوحُهَا
- فَإِذَا أَيْنَعَ زَرْعُهُ وَ قَامَ عَلَى يَنْعِهِ
- وَ هَدَرَتْ شَقَاشِقُهُ
- وَ بَرَقَتْ بَوَارِقُهُ
- عُقِدَتْ رَايَاتُ الْفِتَنِ الْمُعْضِلَةِ
- وَ أَقْبَلْنَ كَاللَّيْلِ الْمُظْلِمِ
- وَ الْبَحْرِ الْمُلْتَطِمِ
- هَذَا وَ كَمْ يَخْرِقُ الْكُوفَةَ مِنْ قَاصِفٍ
- وَ يَمُرُّ عَلَيْهَا مِنْ عَاصِفٍ
- وَ عَنْ قَلِيلٍ تَلْتَفُّ الْقُرُونُ بِالْقُرُونِ
- وَ يُحْصَدُ الْقَائِمُ
- وَ يُحْطَمُ الْمَحْصُودُ
متن فارسی
خطبه اى از آن حضرت (علیه السلام) مشتمل بر پيشگوييهايى
- اوست خداوندى كه اول است پيش از هر چيز كه اولش پندارند،
- آخر است بعد از هر چيز كه آخرش انگارند.
- از آن رو، كه اول است بايد كه او را آغازى نباشد
- و از آن رو كه آخر است بايد كه او را پايانى نبود.
- شهادت مى دهم، كه هيچ معبودى جز الله نيست، شهادتى كه در آن نهان و آشكار
- و دل و زبان هماهنگ اند.
- اى مردم، دشمنى با من شما را به گناه نكشاند
- و نافرمانى از من شما را به سرگشتگى دچار نسازد.
- چون چيزى از من شنويد به گوشه چشم، به انكار، به يكديگر اشارت مكنيد.
- پس سوگند به آنكه دانه را شكافته
- و جانداران را آفريده،
- كه آنچه به شما خواهم گفت، سخنى است از پيامبر امّى (صلى اللّه عليه و آله)
- آنكه اين سخن به شما مى رساند، دروغ نگويد و آنكه اين سخن شنيده، نادان نبوده است كه فهم سخن نكند.
- گويى مى بينم مردى را، در گمراهى سرآمد همه گمراهان،
- كه در شام چون زاغ بانگ مى كند.
- پرچمهايش را در اطراف كوفه برافراشته.
- چون دهان گشايد، چونان توسنى، كه لجامش را مى كشند،
- سركشى آغاز كند
- و در زمين جاى پاى محكم سازد،
- ديو فتنه، فرزندان خود را در زير دندان خرد بسايد
- و درياى دمان جنگ موجها برانگيزد،
- روزها تيره و تار گردد
- و شبها با رنج و خستگى همراه.
- چون كشته اش بارور شود و ثمره اش برسد، همانند اشتر مست از خشم،
- پاره گوشت را از كنار دهان بيرون افكند
- و بسى چون صاعقه بسوزاند
- و براى لشكرهاى فتنه علم بربندد و به راهشان اندازد
- و آنان چونان شب تاريك
- و درياى متلاطم پيش آيند.
- اى بسا، چنين توفانهايى كوفه را در هم كوبد
- و گرد بادها زير و زبرش سازد.
- پس از اندك زمانى جنگجويان، شاخ در شاخ، در هم آويزند،
- آنكه بر پا تواند ايستاد درو شود
- و آنكه دروده شده، زير پاها خرد و ناچيز گردد.
قبلی بعدی