سرايى است كه بلاها از هر سو گردش را گرفته و به غدر و بيوفايى شهرت يافته. نه خود همواره بر يك حال باشد و نه ساكنانش در امان و سلامت به سر برند. حالاتش گونه گون است و هر روز نوبت به يكى دهد. در آنجا شادمانى نكوهيده است و امن و آسودگى نتوان يافت.
مردم دنيا در دنيا چون هدفهايى هستند كه تيرها بر آنها مى بارند. دنيا تيرهايش را بر مردمش مى افكند و به مرگى كه بر سرشان مى فرستد، نابودشان مى كند.
بدانيد، اى بندگان خدا، شما و هر چه از اين دنيا از آن شماست، به همان راه مى رويد كه پيشينيان شما رفته اند. كسانى كه عمرهايشان درازتر از عمرهاى شما و خانه هايشان آبادتر از خانه هاى شما و آثارشان ماندگارتر از آثار شما بود.
آوازهايشان به خاموشى گراييد و باد بروتشان فرو نشست و پيكرهايشان فرسوده گرديد و سراهاشان خالى افتاد و آثارشان مندرس شد.
كاخهاى بلند و بالشهايى را كه بر آن تكيه مى زدند به صخره هاى سخت و گورهاى به هم چسبيده و لحدهاى در زمين كنده، بدل كردند. گورهايى كه آستانه اش بر ويرانى بنا گشته و بناهايش از خاك ساخته شده. مكانهايش به هم نزديك و ساكنانش دور.
در محله اى كه مردمش ترسان و هراسان اند. مردمى به ظاهر آسوده و به باطن دل مشغول. به خانه هاى خود انس نمى گيرند و چون همسايگان با يكديگر نمى پيوندند، هر چند در كنار هم اند و خانه هايشان به نزديك است.
چگونه به ديدار يكديگر توانند رفت، در حالى كه، در آسياب فرسودگى خرد شده اند و سنگها و زمين پيكرشان را خورده است.
اكنون، چنان پنداريد كه شما نيز به همان جا رخت كشيده ايد كه آنان كشيده اند و گروگان آن خوابگاهيد و آن وديعتگاهتان در كنار گرفته است.
چه خواهيد كرد، اگر كارتان به پايان رسد و زمانتان سر آيد و قبرها دهان گشايد و مردگان بيرون آيند. «آنجا هر كس هر چه كرده است پاداشش را خواهد ديد و همه را به سوى خدا مولاى حقيقيشان باز مى گردانند و همه آن بتان كه به باطل مى پرستيدند نابود مى شود.»