سينه خردمند صندوق راز اوست و خوشرويى وسيله دوست يابى ، و شكيبايى ، گورستان پوشاننده عيب هاست . و يا فرمود : پرسش كردن وسيله پوشاندن عيب هاست ، و انسان از خود راضى ، دشمنان او فراوانند.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عبدالمحمد آیتی)  >  ویژگیهای الگوی شایسته ( حکمت شماره 281 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم

متن عربی

281.وَ قَالَ(عليه السلام ):

  1. كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللَّهِ وَ كَانَ يُعَظِّمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ
  2. وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا يَشْتَهِي مَا لَا يَجِدُ وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ
  3. وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّائِلِينَ
  4. وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثٌ غَادٍ وَ صِلُّ وَادٍ
  5. لَا يُدْلِي بِحُجَّةٍ حَتَّى يَأْتِيَ قَاضِياً
  6. وَ كَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّى يَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ
  7. وَ كَانَ لَا يَشْكُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ
  8. وَ كَانَ يَفْعَلُ مَا يَقُولُ وَ لَا يَقُولُ مَا لَا يَفْعَلُ
  9. وَ كَانَ إِنْ غُلِبَ عَلَى الْكَلَامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَى السُّكُوتِ
  10. وَ كَانَ عَلَى أَنْ يَسْمَعَ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ يَتَكَلَّمَ
  11. وَ كَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ نَظَرَ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَخَالَفَهُ
  12. فَعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثِيرِ

متن فارسی

281 .و فرمود (علیه السلام):

  1. پيش از اين مرا برادرى بود، در راه خدا كه خرد بودن دنيا در نظرش او را در چشم من بزرگ داشته بود،
  2. هرگز بنده شكم نبود. چيزى را كه نمى يافت، آرزو نمى كرد و چون مى يافت، بسيار به كار نمى برد.
  3. بيشتر روزگارش در خاموشى مى گذشت و اگر سخن مى گفت بر ديگر گويندگان غلبه مى يافت. و عطش پرسندگان را فرو مى نشاند.
  4. مردى افتاده بود و همه ناتوانش مى انگاشتند. چون زمان كوشش فرا مى رسيد، شير بيشه را مى ماند و مار بيابان را.
  5. تا نزد قاضى نمى رفت، حجت نمى آورد.
  6. كسى را كه خطا مى كرد و مى دانست عذرى دارد، تا عذرش را نمى شنيد،ملامتش نمى كرد.
  7. از درد شكوه نمى نمود، مگر آن گاه كه بهبود يافته بود.
  8. اگر كارى را مى كرد، مى گفت و اگر نمى كرد، نمى گفت.
  9. اگر در سخن مغلوب مى شد، در خاموشى مغلوب نمى شد.
  10. همواره به شنيدن حريصتر بود تا به گفتن.
  11. هرگاه دو كار براى او پيش مى آمد مى نگريست كه كدام يك از آن دو به هواى نفس نزديكتر است تا خلاف آن كند.
  12. بر شما باد به اين خويها، آنها را فرا گيريد و در فراگرفتنشان با يكديگر رقابت نماييد. اگر نتوانستيد به همه آنها برسيد، بر گرفتن اندك بهتر از ترك كردن همه است.
قبلی بعدی