خداى سبحان طاعت را غنيمت زيركان قرار داد آنگاه كه مردم ناتوان ، كوتاهى كنند.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( حسین استادولی)  >  درباره عمرو عاص ( خطبه شماره 84 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

84.و من خطبة له (علیه السلام):في ذكر عمرو بن العاص‏

1.      عَجَباً لِابْنِ النَّابِغَةِ يَزْعُمُ لِأَهْلِ الشَّامِ أَنَّ فِيَّ دُعَابَةً وَ أَنِّي امْرُؤٌ تِلْعَابَةٌ أُعَافِسُ وَ أُمَارِسُ لَقَدْ قَالَ بَاطِلًا وَ نَطَقَ آثِماً .

2.      أَمَا وَ شَرُّ الْقَوْلِ الْكَذِبُ إِنَّهُ لَيَقُولُ فَيَكْذِبُ وَ يَعِدُ فَيُخْلِفُ وَ يُسْأَلُ فَيَبْخَلُ وَ يَسْأَلُ فَيُلْحِفُ وَ يَخُونُ الْعَهْدَ وَ يَقْطَعُ الْإِلَّ .

3.      فَإِذَا كَانَ عِنْدَ الْحَرْبِ فَأَيُّ زَاجِرٍ وَ آمِرٍ هُوَ مَا لَمْ تَأْخُذِ السُّيُوفُ مَآخِذَهَا فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ كَانَ أَكْبَرُ [أَكْبَرَ] مَكِيدَتِهِ أَنْ يَمْنَحَ [الْقَوْمَ‏] الْقَرْمَ سَبَّتَهُ.

4.      أَمَا وَ اللَّهِ إِنِّي لَيَمْنَعُنِي مِنَ اللَّعِبِ ذِكْرُ الْمَوْتِ وَ إِنَّهُ لَيَمْنَعُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ نِسْيَانُ الْآخِرَةِ.

5.      إِنَّهُ لَمْ يُبَايِعْ مُعَاوِيَةَ حَتَّى شَرَطَ أَنْ يُؤْتِيَهُ أَتِيَّةً وَ يَرْضَخَ لَهُ عَلَى تَرْكِ الدِّينِ رَضِيخَةً.


متن فارسی

از یک خطبه آن حضرت  درباره عمرو عاص

  1. شگفتا از پسر نابغه (زن بدکاره) که مرا نزد شامیان اهل شوخی و مردی بازیگر می آنگارد، که پیوسته به شوخی و سربه سر این و آن گذاشتن روزگار میگذرانم!  او به باطل سخن گفته و گفتاری ناروا بر زبان آورده.
  2. زنهارا با آنکه بدترین سخن دروغ است او در حرفی که می زند دروغ می گوید و از و عدهای که می دهد تخلف می کند؛ در چیزی که از او خواهند بخل می ورزد و در چیزی که خود خواهد اصرار می دارد؛ در عهد و پیمان خیانت می کند و پیوند خود با خویشان می برد.
  3. و چون وقت کارزار فرارسد چه امر و نهی کننده ای است تا زمانی که شمشیرها بر جای خود ننشسته باشد! ولی همین که شمشیر را بر فرق خود ببیند بزرگترین نیرنگش این است که عورتش را به حریف می نمایاند.
  4. هان به خدا سوگند یاد مرگ همواره مرا از هرگونه بازی و سرگرمی باز می دارد، و فراموشی آخرت نیز او را از گفتن حق مانع می شود.
  5. وی با معاویه بیعت نکرد تا اینکه شرط نمود چیزی هم به او بدهد، و به جهت دین فروشی او بهره ی  اندکی هم در اختیار او گذارد.
قبلی بعدی