سينه خردمند صندوق راز اوست و خوشرويى وسيله دوست يابى ، و شكيبايى ، گورستان پوشاننده عيب هاست . و يا فرمود : پرسش كردن وسيله پوشاندن عيب هاست ، و انسان از خود راضى ، دشمنان او فراوانند.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عمران علیزاده)  >  به معاویه ( نامه شماره 9 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

9. و من كتاب له (علیه السلام)  إلى معاوية

(1)فَأَرَادَ قَوْمُنَا قَتْلَ نَبِيِّنَا وَ اجْتِيَاحَ أَصْلِنَا

(2)وَ هَمُّوا بِنَا الْهُمُومَ وَ فَعَلُوا بِنَا الْأَفَاعِيلَ

(3)وَ مَنَعُونَا الْعَذْبَ وَ أَحْلَسُونَا الْخَوْفَ

(4)وَ اضْطَرُّونَا إِلَى جَبَلٍ وَعْرٍ وَ أَوْقَدُوا لَنَا نَارَ الْحَرْبِ

(5)فَعَزَمَ اللَّهُ لَنَا عَلَى الذَّبِّ عَنْ حَوْزَتِهِ وَ الرَّمْيِ مِنْ وَرَاءِ [حَوْمَتِهِ‏] حُرْمَتِهِ

(6)مُؤْمِنُنَا يَبْغِي بِذَلِكَ الْأَجْرَ وَ كَافِرُنَا يُحَامِي عَنِ الْأَصْلِ

(7)وَ مَنْ أَسْلَمَ مِنْ قُرَيْشٍ خِلْوٌ مِمَّا نَحْنُ فِيهِ

(8)بِحِلْفٍ يَمْنَعُهُ أَوْ عَشِيرَةٍ تَقُومُ دُونَهُ فَهُوَ مِنَ الْقَتْلِ بِمَكَانِ أَمْنٍ

(9) وَ كَانَ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ-وَ أَحْجَمَ النَّاسُ

(10)قَدَّمَ أَهْلَ بَيْتِهِ فَوَقَى بِهِمْ أَصْحَابَهُ حَرَّ السُّيُوفِ وَ الْأَسِنَّةِ

(11)فَقُتِلَ عُبَيْدَةُ بْنُ الْحَارِثِ يَوْمَ بَدْرٍ

(12)وَ قُتِلَ حَمْزَةُ يَوْمَ أُحُدٍ

(13)وَ قُتِلَ جَعْفَرٌ يَوْمَ مُؤْتَةَ

(14)وَ أَرَادَ مَنْ لَوْ شِئْتُ ذَكَرْتُ اسْمَهُ مِثْلَ الَّذِي أَرَادُوا مِنَ الشَّهَادَةِ (15)وَ لَكِنَّ آجَالَهُمْ عُجِّلَتْ وَ مَنِيَّتَهُ [أُخِّرَتْ‏] أُجِّلَتْ

(16)فَيَا عَجَباً لِلدَّهْرِ إِذْ صِرْتُ يُقْرَنُ بِي مَنْ لَمْ يَسْعَ بِقَدَمِي

(17)وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ كَسَابِقَتِي الَّتِي لَا يُدْلِي أَحَدٌ بِمِثْلِهَا

(18)إِلَّا أَنْ يَدَّعِيَ مُدَّعٍ مَا لَا أَعْرِفُهُ وَ لَا أَظُنُّ اللَّهَ يَعْرِفُهُ

(19)وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ

(20)وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ مِنْ دَفْعِ قَتَلَةِ عُثْمَانَ إِلَيْكَ

(21)فَإِنِّي نَظَرْتُ فِي هَذَا الْأَمْرِ فَلَمْ أَرَهُ يَسَعُنِي دَفْعُهُمْ إِلَيْكَ وَ لَا إِلَى غَيْرِكَ

(22)وَ لَعَمْرِي لَئِنْ لَمْ تَنْزِعْ عَنْ غَيِّكَ وَ شِقَاقِكَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ عَنْ قَلِيلٍ يَطْلُبُونَكَ

(23)لَا يُكَلِّفُونَكَ طَلَبَهُمْ فِي بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ وَ لَا جَبَلٍ  وَ لَا سَهْلٍ

(24)إِلَّا أَنَّهُ طَلَبٌ يَسُوءُكَ وِجْدَانُهُ وَ زَوْرٌ لَا يَسُرُّكَ لُقْيَانُهُ

(25) وَ السَّلَامُ لِأَهْلِهِ‏.


متن فارسی

و از نامه های آن حضرت است به سوی معاویه.

(1)پس قوم ما(قریش) خواستند پیغمبر ما را بکشند، و ما را ریشه کن نمایند.

(2)ودرباره ما تصمیم ها گرفتند، و درباره ما شرها و بدیها انجام دادند.

(3)راحتی و شیرینی ها را از ما منع و مضایقه کردند و ترس و هراس را ملازم ما نمودند.

(4)و ما را ناچار به رفتن به کوه سخت و دشوار نمودند، و آتش جنگ را در حق ما شعله ور کردند.

در سال هفتم بعثت مشرکین مکه از روبفزونی مسلمانان بیمناک شده تصمیم به کشتن رسول خدا گرفتند، چون جناب ابوطالب از جریان آگاه شد بنی هاشم و بنی عبدالمطلب را جمع نموده با زنان و اطفال به شعب ابوطالب که درّه ای در میان کوه بود پناه بردند، و شب و روز به دیدبانی و حفظ رسول گرامی پرداختند.

چون کفار از دست یافتن به پیغمبر مأیوس شدند چهل نفر از بزرگان گرد آمده و پیمان بستند که با بنی هاشم و بنی عبدالمطلب معاشرت و معامله و مزاوجت نکنند تا پیمغبر را به ایشان تحویل بدهند، واین پیمان را در صحیفه ای نوشتند، بنی هاشم سه سال به این سختی در میان دو کوه با تنگی و گرسنگی و هراس زندگی کردند.

(5)پس خدا را ما عزم و اراده داد که از حوزه دین او دفاع و حمایت کنیم، و در کنار چیزهای محترم او مقاومت و جنگ کنیم.

(6)افراد ایمان آورده ما در دفاع و استقامت در فکربدست آوردن اجر و ثواب بودند، و اشخاص ایمان نیاورده ما از اصل وتبار و خویشاوند خود حمایت می کردند(همه بنی هاشم و بنی عبدالمطلب به احترام ابوطالب به شعب رفته از پیمغبر محافظت می کردند به جز ابولهب که با کفار بود).

(7)و کسانی که از قریش مسلمانان شده بودند از گرفتاری و ترس ما خالی و فارغ بودند.

(8)به جهت پیمانی که با آنها داشت از او دفاع می کرد، یا بخاطر قوم و قبیله اش که از او حمایت می کردند، پس این قبیل اشخاص از کشته شدن ایمن بودند.

(9)رسول خدا که رحمت خدا بر او و آلش باد، چون جنگ شدت می یافت، و مردم از اقدام و جلو رفتن باز می ایستادند.

(10)اهل بیت و کسان خود را جلو میانداخت، وبوسیله آنها اصحاب خود را از حرارت شمشیرها و نیزه ها حفط می کرد.

(11)عبیده پسر حارث در جنگ بدر کشته شد.

در جنگ بدر عبیده با عتبه روبرو شد و این هر دو سخت دلاور و شجاع بودند، عبیده تیغی بر فرق عتبه فرود آورد، عتبه هم در زیر تیغ او شمشیر بر پایعبیده افکند و ساقش را ثطع کرد، و عبیده در اثر این زخم پس از مدتی از دنیا رفت، علی علیه السلام خود را به عتبه که رمقی داشت رسانده کار او را تمام کرد.

(12)و حمزه(عموی رسول اکرم) در روز احد کشته شد(در جنگ احد جناب حمزه سرگرم جنگ و حمله بود که وحشی غلام جبیربن مطعم کمین نموده از فرصت استفاده کرده حربه خود را بسوی آن جناب پرتاب کرد که زیر شکمش نشسته و از آن طرف درآمد، آن بزرگوار بزمین افتاد و شهید شد.

(13)و جعفر-طیّار برادر امام- در جنگ موته شهید شد.

موته: نام محلی است در اراضی شام که در سال هشتم هجری در آنجا میان مسلمانان و کفار جنگی رخ داد که در این جنگ جناب جعفر علم بدست گرفته حمله سخت نمود اول دست راست او را جدا کردند، علم را بدست چپ گرفته حمله کرد، دست چپش را نیز قطع کردند، علم را با بقیه دستها نگهداشته بود که کافری شمشیری بر کمرش فرود آورده و او را شهید کرد.

(14)کسی که اگر بخواهم نامش را ذکر می کنم مانند ایشان اراده شهادت داشت(منظور خود حضرت است یعنی من هم مانند آنها طالب شهادت بودم).

(15)ولی مرگ و اجلهای آنها فرار رسیده بود- که شهید شدند-ولی مرگ او(خود امام)به تأخیر افتاده است.

(16)پس چقدر جای تعجب هست از روزگار که مرا قرین و برابر میکنند با کسی که با قدمهای من تلاش نکرده(کارهایی مانند کارهای من انجام نداده).

(17)و او را نیست مانند سابقه من که هیچ کس نمیتواند نظیر آنرا بیاورد.

(18)مگر این که ادعا کننده ای (معاویه) ادعا کند چیزی را که نمیدانم، و گمان ندارم که خدا هم آنرا بشناسید(مگر اینکه معاویه برای خود ادعای سوابقی کند که از انها نه من خبر دارم و نه خدا).

(19)حمد و ستایش خدا را به هر حال که او مصلحت میداند.

(20)و اما اینکه درخواست کردی که کشندگان عثمان را به تو دفع کنم و تحویل دهم.

(21)من در این کار فکرکردم دیدم برای من امکام ندارد آنها را به تو یا غیر تو تحویل دهم(چون ایشان هم قوی هستند وهم عد ه شان زیاد است).

(22)و بجانم سوگند اگر دست از گمراهی و دشمنی برنداری بزودی آنها را می شناسی و دریابی که ترا می-طلبند.

(23)و ترا مهلت نمیدهند که آنها را بطلبی و تعقیب کنی در صحرا و دریا، و نه در کوه و بیابان

(24)الا آنکه آن طلب و تعقیبی است که دریافت آن ترا ناراحت خواهد کرد، وزیارتی است که ملاقات آن ترا شاد نخواهد کرد.

(25)درود بر آنکه اهل آن است.

قبلی بعدی