چون سختى ها به نهايت رسد، گشايش پديد آيد، و آن هنگام كه حلقه هاى بلا تنگ گردد آسايش فرا رسد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عمران علیزاده)  >  به یکی از کارگزارانش ( نامه شماره 41 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

41 .و من كتاب له (علیه السلام)  إلى بعض عماله‏

(1)أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي كُنْتُ أَشْرَكْتُكَ فِي أَمَانَتِي وَ جَعَلْتُكَ شِعَارِي وَ بِطَانَتِي

 (2)وَ لَمْ يَكُنْ [فِي أَهْلِي رَجُلٌ‏] رَجُلٌ مِنْ أَهْلِي أَوْثَقَ مِنْكَ فِي نَفْسِي لِمُوَاسَاتِي وَ مُوَازَرَتِي وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَيَّ

(3)فَلَمَّا رَأَيْتَ الزَّمَانَ عَلَى ابْنِ عَمِّكَ‏ قَدْ كَلِبَ وَ الْعَدُوَّ قَدْ حَرِبَ

(4) وَ أَمَانَةَ النَّاسِ قَدْ خَزِيَتْ وَ هَذِهِ الْأُمَّةَ قَدْ [فَتَكَتْ‏] فَنَكَتْ وَ شَغَرَتْ

 (5)قَلَبْتَ لِابْنِ عَمِّكَ ظَهْرَ الْمِجَنِّ

(6)فَفَارَقْتَهُ مَعَ الْمُفَارِقِينَ وَ خَذَلْتَهُ مَعَ الْخَاذِلِينَ وَ خُنْتَهُ مَعَ الْخَائِنِينَ

(7)فَلَا ابْنَ عَمِّكَ آسَيْتَ وَ لَا الْأَمَانَةَ أَدَّيْتَ

(8)وَ كَأَنَّكَ لَمْ تَكُنِ اللَّهَ تُرِيدُ بِجِهَادِكَ وَ كَأَنَّكَ لَمْ تَكُنْ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكَ

(9)وَ كَأَنَّكَ إِنَّمَا كُنْتَ تَكِيدُ هَذِهِ الْأُمَّةَ عَنْ دُنْيَاهُمْ وَ تَنْوِي غِرَّتَهُمْ عَنْ فَيْئِهِمْ
(10)فَلَمَّا أَمْكَنَتْكَ الشِّدَّةُ فِي خِيَانَةِ الْأُمَّةِ أَسْرَعْتَ الْكَرَّةَ وَ عَاجَلْتَ الْوَثْبَةَ

(11)وَ اخْتَطَفْتَ مَا قَدَرْتَ عَلَيْهِ مِنْ أَمْوَالِهِمُ الْمَصُونَةِ لِأَرَامِلِهِمْ وَ أَيْتَامِهِمُ اخْتِطَافَ الذِّئْبِ الْأَزَلِّ دَامِيَةَ الْمِعْزَى الْكَسِيرَةَ

(12)فَحَمَلْتَهُ إِلَى الْحِجَازِ رَحِيبَ الصَّدْرِ بِحَمْلِهِ غَيْرَ مُتَأَثِّمٍ مِنْ أَخْذِهِ

(13)كَأَنَّكَ لَا أَبَا لِغَيْرِكَ حَدَرْتَ إِلَى أَهْلِكَ تُرَاثَكَ مِنْ أَبِيكَ وَ أُمِّكَ

(14)فَسُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تُؤْمِنُ بِالْمَعَادِ أَ وَ مَا تَخَافُ نِقَاشَ الْحِسَابِ

(15)أَيُّهَا الْمَعْدُودُ كَانَ عِنْدَنَا مِنْ أُولِي الْأَلْبَابِ

(16)كَيْفَ تُسِيغُ شَرَاباً وَ طَعَاماً وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّكَ تَأْكُلُ حَرَاماً وَ تَشْرَبُ حَرَاماً

(17)وَ تَبْتَاعُ الْإِمَاءَ وَ تَنْكِحُ النِّسَاءَ مِنْ أَمْوَالِ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُجَاهِدِينَ

(18)الَّذِينَ أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ هَذِهِ الْأَمْوَالَ وَ أَحْرَزَ بِهِمْ هَذِهِ الْبِلَادَ

(19)فَاتَّقِ اللَّهَ وَ ارْدُدْ إِلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ أَمْوَالَهُمْ

(20)فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ أَمْكَنَنِي اللَّهُ مِنْكَ لَأُعْذِرَنَّ إِلَى اللَّهِ

(21)فِيكَ وَ لَأَضْرِبَنَّكَ بِسَيْفِي الَّذِي مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلَّا دَخَلَ‏  النَّارَ

(22)وَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَعَلَا مِثْلَ الَّذِي فَعَلْتَ مَا كَانَتْ لَهُمَا عِنْدِي هَوَادَةٌ وَ لَا ظَفِرَا مِنِّي بِإِرَادَةٍ

(23)حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُمَا وَ أُزِيحَ الْبَاطِلَ عَنْ مَظْلَمَتِهِمَا

(24)وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

(25)مَا يَسُرُّنِي أَنَّ مَا أَخَذْتَهُ مِنْ أَمْوَالِهِمْ حَلَالٌ لِي أَتْرُكُهُ مِيرَاثاً لِمَنْ بَعْدِي

(26)فَضَحِّ رُوَيْداً فَكَأَنَّكَ قَدْ بَلَغْتَ الْمَدَى وَ دُفِنْتَ تَحْتَ الثَّرَى

(27)وَ عُرِضَتْ عَلَيْكَ أَعْمَالُكَ بِالْمَحَلِّ الَّذِي يُنَادِي الظَّالِمُ فِيهِ بِالْحَسْرَةِ

(28)وَ يَتَمَنَّى الْمُضَيِّعُ فِيهِ الرَّجْعَةَ وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ‏.


متن فارسی

از نامه های آن حضرت است به یکی از کارگزارانش

(1) پس از حمد و صلوات، من ترا شریک در امانت خود قرار دادم(امارت و اداره امور مردم) و ترا لباس درونی و آستر لباس خودم نمودم.

(2)در میان خویشاوندانم در نظر من کسی از تو مطمئن تر نبود برای مواسات و یاری نمودن دراداء نموئن امانت بر من.

(3)چون دیدی که زمانه بر پسر عمویت حمله نموده و دشمن براو خشمگین و آماده جنگ شد.

(4)و امانت مردم خوار و بی ارزش شده، و به این امت حمله و خیانت شده در نتیجه از خیر و اهل آن خالی شده است.

(5)به پسر عمویت پشت سپر را برگرداندی(از یاری او دست کشیدی).

(6)از او جدا شدی همراه با جداشونده ها، و او را تنها گذاشتی با تنها گزارندگان- و به او خیانت کردی با خیانت کننده ها.

(7)پس نه با پسرعمویت مواسات کردی، و نه امانت را مراعات و اداء کردی.

(8)و گویا که تو در تلاش و جهاد خود خدا را در نظر نگرفته بودی، و گویا ترا از جانب پروردگارت دلیل و بینشی نبوده است.

(9)و گویا که تو برای دنیای این امت حیله درست میکردی و می خواستی ایشان را از غنیمت های خود بفریبی.

(10)چون فرصت حمله در خیانت امت برایت ممکن شد بزودی حمله نمودی و با عجله خیز برداشتی.

(11)و در ربودی هر قدری که دست یافتی از اموال مسلمانان ا که برای بیوه زنان و یتیمان نگهداری می شد مانند ربودن گرگ سبک پابزخون آلود در مانده را.

(12)پس آنرا با سینه باز به حجاز(مکه و مدینه) بردی بدون اینکه از بردن آن احساس گناه کنی.

(13)غیر ترا پدر مباد گویا که تو پیش خانواده ات ارث پدر و مادرت را بردی.

(14)سبحان الله مگر به معاد و بازگشت ایمان نداری، و یا از رقّت و مناقشه خدا در حساب نمی ترسی؟

(15)ای کسی که نزد ما از صاحبان عقل به شمار می آمدی.

(16)چگونه به گوارایی می نوشیدی و می خوردی در حالی که میدانی حرام می خوری و حرام می نوشی.

(17)و کنیزان می خری و زن می گیری از اموال یتیمان و نیازمندان و مؤمنان جهادگر.

(18)-مجاهدانی که خدا این اموال را به غنیمت داده و بوسیله آنها این شهرهای اسلامی را حفظ کرده است.

(19)پس از خدا بترس و اموال این اشخاص را به خودشان برگردان.

(20)اگر برنگردانی و خدا مرا بر تو متمکن سازد(بتو دست یابم) در مقابل خدا درباره تو عذر بردارم(خودم را از مسئولیت تو بیرون کنم).

(21)و ترا میزنم با شمشیرم که هیچ کس را با آن نزدم مگر اینکه داخل آتش شد.

(22)و بخدا سوگند اگر حسن و حسین انجام میدادند مانند آن کاری را که انجام داده ای برای آنها نزد من ملاحظه و سازش نبود، و از من به اراده گذشت و اغماض دست نمی یافتند.

(23)تا آنکه حق ایشان بگیرم، و ستم باطل آنها را برطرف سازم.

(24)پس یوگند به خدائی که پروردگار جهانیان است.

(25)مرا شاد نمی کند این که آنچه از مال مسلمانان گرفته ای بر من حلال باشد برای کسانی که پس از من میباشند ارث بگذارم.

(26)پس کمی شترانت را بچران گویا که به مرحله آخر رسیده و زیر خاک دفن شده ای.

(27)کارها و عملهایت به تو عرضه می شود در جایی که اشخاص ستمگر در آن ندای حسرت سر میدهند.

(28و اشخاص ضایع کننده در آن آرزوی بازگشت می کند در حالی هنگام چاره و علاج نمانده است.

قبلی بعدی