اگر بندة خدا اجل و پايان كارش را مى ديد، با آرزو و فريب آن دشمنى مى ورزيد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عمران علیزاده)  >  هدف طلحه بن عبیدالله ( خطبه شماره 173 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

173.و من كلام له  (علیه السلام):في معنى طلحة بن عبيد الله و قد قاله حين بلغه خروج طلحة و الزبير إلى البصرة لقتاله‏

(1)قَدْ كُنْتُ وَ مَا أُهَدَّدُ بِالْحَرْبِ وَ لَا أُرَهَّبُ بِالضَّرْبِ

(2)وَ أَنَا عَلَى مَا قَدْ وَعَدَنِي رَبِّي مِنَ النَّصْرِ

(3)وَ اللَّهِ مَا اسْتَعْجَلَ مُتَجَرِّداً لِلطَّلَبِ بِدَمِ عُثْمَانَ إِلَّا خَوْفاً مِنْ أَنْ يُطَالَبَ بِدَمِهِ

(4)لِأَنَّهُ مَظِنَّتُهُ وَ لَمْ يَكُنْ فِي الْقَوْمِ أَحْرَصُ عَلَيْهِ مِنْهُ

(5)فَأَرَادَ أَنْ يُغَالِطَ بِمَا أَجْلَبَ فِيهِ لِيَلْتَبِسَ الْأَمْرُ وَ يَقَعَ الشَّكُّ.

(6)وَ وَ اللَّهِ مَا صَنَعَ فِي أَمْرِ عُثْمَانَ وَاحِدَةً مِنْ ثَلَاثٍ

(7)لَئِنْ كَانَ ابْنُ عَفَّانَ ظَالِماً كَمَا كَانَ يَزْعُمُ لَقَدْ كَانَ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يُوَازِرَ قَاتِلِيهِ وَ أَنْ يُنَابِذَ نَاصِرِيهِ.

(8)وَ لَئِنْ كَانَ مَظْلُوماً لَقَدْ كَانَ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَكُونَ مِنَ الْمُنَهْنِهِينَ عَنْهُ وَ الْمُعَذِّرِينَ فِيهِ

(9)وَ لَئِنْ كَانَ فِي شَكٍّ مِنَ الْخَصْلَتَيْنِ لَقَدْ كَانَ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَعْتَزِلَهُ وَ يَرْكُدَ جَانِباً وَ يَدَعَ النَّاسَ مَعَهُ

(10)فَمَا فَعَلَ وَاحِدَةً مِنَ الثَّلَاثِ وَ جَاءَ بِأَمْرٍ لَمْ يُعْرَفْ بَابُهُ وَ لَمْ تَسْلَمْ مَعَاذِيرُهُ‏.


متن فارسی

و از سخنان آن حضرت است درباره مقصد و هدف طلحه پسر عبیدالله.

(1)به من سفارش داده اند که آماده جنگ شوم درگذشته مرا با جنگ تهدید نمی­کردند(چون از روبرویی من می­ترسیدند) و مرا با ضرب شمشیر نمی­ترسانیدند.

(2)و من بر آنچه پروردگارم وعده داده از یاری و غلبه امیدوار هستم.

(3)و به خدا سوگند با عجله و جدّیت به خونخواهی عثمان برنخواسته است مگر از ترس آنکه خون عثمان را از او مطالبه کنند.

(4)چون او محلّ گمان و متهم بود، و در میان گروه شورشی از او حریصتر بر قتل او نبود.

(5)پس خواسته که با لشگرکشی خود بخونخواهی مردم را به غلط اندازد تا کار مشتبه شده و مردم به شک بیفتد.

(6)و بخدا سوگند درباره عثمان یکی از سه کار را که انجام یکی از آنها لازم بود انجام نداد(آن سه کار اینها است):

(7)اول اینکه اگر پسر عفان ظالم بود چنانکه طلحه قبلاً می­پنداشت پس بر او سزواربود که کشندگان او را یاری کند، وبا یاری کنندگان او بجنگد.

(8)دوم اینکه اگر عثمان مظلوم بود سزاوار طلحه این بود که دشمنانش را از او دور کند و درباره او رفع عذر و بهانه کند.

(9)سوم اینکه اگر از هردو خصلت (ظالم یا مظلوم بودن) در شک بود سزاوار این بود که گوشه نشینی اختیار کرده و او را رها کرده و با مردم بگذارد.

(10)پس هیچ یک از سه خصلت را انجام ندارد و کاری بجا آورد که راه آن شناخته نبود(تا حال کسی بیعت شکنی نکرده بود) و عذرها و بهانه هایش درباهر بیعت شکنی سالم و درست از آب درنیامد.

قبلی بعدی