(آنگاه كه خبر كشته شدن محمد بن ابى بكر را به او دادند فرمود) همانا اندوه ما بر شهادت او ، به اندازه شادى شاميان است، جز آن كه از آن يك دشمن ، و از ما يك دوست كم شد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عمران علیزاده)  >  بیان انواع ایمان و هجرت ( خطبه شماره 231 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

231.و من كلام له  (علیه السلام):في الإيمان و وجوب الهجرة

أقسام الإيمان‏

(1)فَمِنَ الْإِيمَانِ مَا يَكُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِي الْقُلُوبِ

(2)وَ مِنْهُ مَا يَكُونُ عَوَارِيَّ بَيْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ (3)فَإِذَا كَانَتْ لَكُمْ بَرَاءَةٌ مِنْ أَحَدٍ فَقِفُوهُ حَتَّى يَحْضُرَهُ الْمَوْتُ

(4)فَعِنْدَ ذَلِكَ يَقَعُ حَدُّ الْبَرَاءَةِ

وجوب الهجرة

(5)وَ الْهِجْرَةُ قَائِمَةٌ عَلَى حَدِّهَا الْأَوَّلِ

(6)مَا كَانَ لِلَّهِ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ‏ حَاجَةٌ مِنْ مُسْتَسِرِّ الْإِمَّةِ وَ مُعْلِنِهَ

(7)ا لَا يَقَعُ اسْمُ الْهِجْرَةِ عَلَى أَحَدٍ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ الْحُجَّةِ فِي الْأَرْضِ

(8)فَمَنْ عَرَفَهَا وَ أَقَرَّ بِهَا فَهُوَ مُهَاجِرٌ

(9)وَ لَا يَقَعُ اسْمُ الِاسْتِضْعَافِ عَلَى مَنْ بَلَغَتْهُ الْحُجَّةُ فَسَمِعَتْهَا أُذُنُهُ وَ وَعَاهَا قَلْبُهُ‏

صعوبة الإيمان‏

(10)إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْمِلُهُ إِلَّا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ

(11)وَ لَا يَعِي حَدِيثَنَا إِلَّا صُدُورٌ أَمِينَةٌ وَ أَحْلَامٌ رَزِينَةٌ

علم الوصي‏

(12)أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي

(13)فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ

(14)قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَةٌ تَطَأُ فِي خِطَامِهَا وَ تَذْهَبُ بِأَحْلَامِ قَوْمِهَا.


متن فارسی

231. از خطبه­ های آن حضرت است در توصیف و بیان انواع ایمان و هجرت.

(1)پس یک قسم از ایمان ثابت و برقرار در دلها است.

(2)و قسمی از آن عاریه می­باشد میان قلبها و سینه­ ها تا مدت معلوم.

(3)پس اگر شما را از کسی بیزاری باشد(بدلتان نمی­چسبد، و قلبتان نمی­تواند او را باور کند چیزی در حقش نگویید و اقدامی نکنید) بلکه او را ساکت و متوقف بگذارید تا مرگش فرا رسد.

(4)پس در آن موقع برائت و بیزاری به حدّ و بجایی میرسد(ّبا پایان رسیدن عمر معلو میشود خوب بود یا بد).

(5)و مهاجرت (ترک بدیها و دست کشیدن از شرک و معصیت) بر حدّ و حکم و شرای اولش برپا است(مانند صدر اول اسلام دست برداشتن از کفر و شرک و معصیت واجب است.

(6)خدا را در اهل زمین نیای نیست خواه پنهان کننده امت باشد و خواه آشکار کننده آن.

(7)نام مهاجر به کسی واقع و اطلاق نمیشود مگر با شناخت حجت خدا در روز زمین.

(8)پس هرکس حجت خدا را بشناسد و به او اقرار و اعتراف کند او مهاجر است.

(9)و نام مستضعف اطلاق نمیشود به کسی که حجت الهی به او رسیده و آنرا با گوشش شنیده، و با قلبش حفظ نموده است(کسی که معارف الهی و برنامه­ های دینی به گوش او خورده، و از آنها آگاه شده وی از نظر علمی وعقیدتی مستضعف شمرده نمیشود و نزد خدا معذور نیست).

(10)محققاً امر ما (شناخت ما، و بطور صحیح پیروی نودن از ما) بسیار سخت و دشوار است حامل و متحمل آن نمیشود مگر بنده مؤمنی که خدا قلب او را برای ایمان امتحان و آماده نموده است.

(11)و حفظ نمیکند اخبار و احادیث ما را مگر سینه­های امانت پذیر و اندیشه و خردهای محکم و استوار.

(12)ای مردم مسائل و ندانسته­های خود را از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست دهید و درنیابید.

(13)که من براههای آسمانها از راههای زمین آشناترم.

(14)پیش از آنکه فتنه­ ای پابلند کرده و افسار خود را رهان نموده و پا روی آن بگذارد، و عقلها و اندیشه ­های قوم خود را از بین ببرد.

قبلی بعدی