(مردمى را در مرگ يكى از خويشاوندانشان چنين تسليت گفت) مْردن از شما آغاز نشده ، و به شما نيز پايان نخواهد يافت. اين دوست شما به سفر مى رفت، اكنون پنداريد كه به يكى از سفرها رفته ؛ اگر او باز نگردد شما به سوى او خواهيد رفت.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عبدالمحمد آیتی)  >  خطاب به خوارج ( خطبه شماره 121 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

(121) (و من كلام له ( عليه السلام  ) قاله للخوارج و قد خرج إلى معسكرهم و هم مقيمون على إنكار الحكومة فقال ( عليه السلام  )

  1. أَ كُلُّكُمْ شَهِدَ مَعَنَا صِفِّينَ
  2. فَقَالُوا مِنَّا مَنْ شَهِدَ وَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَشْهَدْ
  3. قَالَ فَامْتَازُوا فِرْقَتَيْنِ فَلْيَكُنْ مَنْ شَهِدَ صِفِّينَ فِرْقَةً وَ مَنْ لَمْ يَشْهَدْهَا فِرْقَةً
  4. حَتَّى أُكَلِّمَ كُلًّا مِنْكُمْ بِكَلَامِهِ
  5. وَ نَادَى النَّاسَ فَقَالَ
  6. أَمْسِكُوا عَنِ الْكَلَامِ وَ أَنْصِتُوا لِقَوْلِي
  7. وَ أَقْبِلُوا بِأَفْئِدَتِكُمْ إِلَيَّ
  8. فَمَنْ نَشَدْنَاهُ شَهَادَةً فَلْيَقُلْ بِعِلْمِهِ فِيهَا
  9. ثُمَّ كَلَّمَهُمْ ( عليه السلام  )بِكَلَامٍ طَوِيلٍ
  10. مِنْ جُمْلَتِهِ أَنْ قَالَ :
  11. أَ لَمْ تَقُولُوا عِنْدَ رَفْعِهِمُ الْمَصَاحِفَ حِيلَةً وَ غِيلَةً وَ مَكْراً وَ خَدِيعَةً
  12. إِخْوَانُنَا وَ أَهْلُ دَعْوَتِنَا
  13. اسْتَقَالُونَا وَ اسْتَرَاحُوا إِلَى كِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ
  14. فَالرَّأْيُ الْقَبُولُ مِنْهُمْ وَ التَّنْفِيسُ عَنْهُمْ
  15. فَقُلْتُ لَكُمْ هَذَا أَمْرٌ ظَاهِرُهُ إِيمَانٌ وَ بَاطِنُهُ عُدْوَانٌ
  16. وَ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ آخِرُهُ نَدَامَةٌ
  17. فَأَقِيمُوا عَلَى شَأْنِكُمْ
  18. وَ الْزَمُوا طَرِيقَتَكُمْ
  19. وَ عَضُّوا عَلَى الْجِهَادِ بَنَوَاجِذِكُمْ
  20. وَ لَا تَلْتَفِتُوا إِلَى نَاعِقٍ نَعَقَ إِنْ أُجِيبَ أَضَلَّ وَ إِنْ تُرِكَ ذَلَّ
  21. وَ قَدْ كَانَتْ هَذِهِ الْفَعْلَةُ وَ قَدْ رَأَيْتُكُمْ أَعْطَيْتُمُوهَا
  22. وَ اللَّهِ لَئِنْ أَبَيْتُهَا مَا وَجَبَتْ عَلَيَّ فَرِيضَتُهَا
  23. وَ لَا حَمَّلَنِي اللَّهُ ذَنْبَهَا
  24. وَ وَ اللَّهِ إِنْ جِئْتُهَا إِنِّي لَلْمُحِقُّ الَّذِي يُتَّبَعُ
  25. وَ إِنَّ الْكِتَابَ لَمَعِي مَا فَارَقْتُهُ مُذْ صَحِبْتُهُ
  26. فَلَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله و سلم )
  27. وَ إِنَّ الْقَتْلَ لَيَدُورُ عَلَى الْآباءِ وَ الْأَبْنَاءِ وَ الْإِخْوَانِ وَ الْقَرَابَاتِ
  28. فَمَا نَزْدَادُ عَلَى كُلِّ مُصِيبَةٍ وَ شِدَّةٍ إِلَّا إِيمَاناً
  29. وَ مُضِيّاً عَلَى الْحَقِّ وَ تَسْلِيماً لِلْأَمْرِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْجِرَاحِ
  30. وَ لَكِنَّا إِنَّمَا أَصْبَحْنَا نُقَاتِلُ إِخْوَانَنَا فِي الْإِسْلَامِ عَلَى مَا دَخَلَ فِيهِ مِنَ الزَّيْغِ وَ الِاعْوِجَاجِ وَ الشُّبْهَةِ وَ التَّأْوِيلِ
  31. فَإِذَا طَمِعْنَا فِي خَصْلَةٍ يَلُمُّ اللَّهُ بِهَا شَعَثَنَا
  32. وَ نَتَدَانَى بِهَا إِلَى الْبَقِيَّةِ فِيمَا بَيْنَنَا
  33. رَغِبْنَا فِيهَا وَ أَمْسَكْنَا عَمَّا سِوَاهَا

متن فارسی

سخنى از آن حضرت (علیه السلام)

اين سخن خطاب به خوارج است، هنگامى كه به لشكرگاهشان رفته بود و آنان، همچنان، در مورد حكميت خرده مى گرفتند.

  1. على (علیه السلام) از آنان پرسيد: آيا همه شما با ما در صفين بوده ايد
  2. گفتند: برخى بوده اند و برخى نبوده اند.
  3. على (علیه السلام) گفت: اين دو دسته از هم جدا شوند
  4. تا با هر دسته جداگانه سخن گويم.
  5. پس مردم را ندا در داد و گفت:
  6. خاموش شويد و به سخن گوش فرا دهيد
  7. و دلهايتان را متوجه من سازيد
  8. و از هر كه شهادت خواستم بايد از روى علم و آگاهى شهادت دهد.
  9. آن گاه سخن آغاز كرد و سخن به دراز كشانيد
  10. و از جمله چنين گفت:
  11. آيا آن گاه كه از روى حيله گرى و فريب و مكر و نيرنگ قرآنها را برافراشتند، شما نگفتيد،
  12. كه اينان برادران و همكيشان ما هستند
  13. كه به كتاب خدا پناه برده اند و از ما مى خواهند كه خطاهاى گذشته آنها را ببخشاييم
  14. و مصلحت آن است كه از آنان بپذيريم و اندوه از دلشان بزداييم
  15. من به شما گفتم، كه اين كارى است كه بيرونش ايمان است و درونش تجاوز و ستم.
  16. آغازش رحمت و مهربانى است و پايانش پشيمانى.
  17. شما در كار خود ثابت بمانيد
  18. و از همين راه، كه تاكنون مى رفته ايد، برويد.
  19. دندان به هم بفشاريد، به ميدان جهاد بتازيد
  20. و به آن آواز التفات مكنيد كه اگر پاسخش گويند گمراه كند و اگر نگويند سبب حقارتش شود.
  21. [ولى آن كار-  كار حكميت-  انجام پذيرفت و شما خود از كوشندگان آن بوديد.
  22. به خدا سوگند، اگر من از آن سر برمى تافتم، واجبى از من فوت نشده بود
  23. و خدا مرا به ترك آن بازخواست نمى فرمود.
  24. و اگر آن را مى پذيرفتم، سزاوار بودم كه از من پيروى كنند،
  25. زيرا كتاب خدا با من است و از آن زمان كه با آن بوده ام، از آن جدا نشده ام.]
  26. هر آينه ما با رسول الله (صلى اللّه عليه و آله) بوديم
  27. و جنگ، هر آينه، بين پدران و فرزندان و برادران و خويشاوندان دور مى زد.
  28. هر مصيبت و رنجى كه پيش مى آمد، جز بر ايمان ما
  29. و پاى فشردن ما در راه حق و تسليم بودن به فرمان او نمى افزود و، بر سوزش جراحات، شكيبايى مى ورزيديم.
  30. ولى اكنون با برادران مسلمان خود مى جنگيم زيرا تمايل به كفر و كژى در اسلامشان راه يافته، گاه دستخوش شبهه مى شوند و گاه تسليم تأويل.
  31. اگر وسيله اى باشد، كه خداوند به سبب آن پراكندگى ما را به اتحاد بدل كند
  32. و ما با آنچه باقى مى ماند كنار آييم و به يكديگر نزديك شويم،
  33. بدان وسيله رغبت كنيم و جز آن را فرو گذاريم.
قبلی بعدی