بيشترين اوقات زندگى را به زن و فرزندت اختصاص مده ، زيرا اگر زن و فرزندت از دوستان خدا باشند خدا آن ها را تباه نخواهد كرد ، و اگر دشمنان خدايند ، چرا غم دشمنان خدا را مى خوري؟!
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  بیزارى از ظلم ( خطبه شماره 215 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به خطبه مورد نظر، شماره خطبه را وارد کنید
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

215.وَ مِنْ كَلام لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ

  1. وَاللّهِ لاََنْ اَبيتَ عَلى حَسَكِ السَّعْدانِ مُسَهَّداً، وَ اُجَرَّ فِى الاَْغْلالِ مُصَفَّداً،
  2. اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ اَنْ اَلْقَى اللّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ ظالِماً لِبَعْضِ الْعِبادِ،
  3. وَ غاصِباً لِشَىْء مِنَ الْحُطامِ.
  4.  وَ كَيْفَ اَظْلِمُ اَحَداً لِنَفْس يُسْرِعُ اِلَى الْبِلى قُفُولُها، وَ يَطُولُ فِى الثَّرى حُلُولُها؟!
  5. وَ اللّهِ لَقَدْ رَاَيْتُ عَقيلاً وَ قَدْ اَمْلَقَ حَتَّى اسْتَماحَنى مِنْ بُرِّكُمْ صاعاً،
  6. وَ رَاَيْتُ صِبْيانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ، غُبْرَ الاَْلْوانِ مِنْ فَقْرِهِمْ،
  7. كَاَنَّما سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ، وَ عاوَدَنى مُوَكِّداً، وَ كَرَّرَ عَلَىَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً،
  8.  فَاَصْغَيْتُ اِلَيْهِ سَمْعى فَظَنَّ اَنّى اَبيعُهُ دينى، وَ اَتَّبِـعُ قِيادَهُ مُفارِقاً طَريقَتى،
  9.  فَاَحْمَيْتُ لَهُ حَديدَةً ثُمَّ اَدْنَيْتُها مِنْ جِسْمِهِ، لِيَعْتَبِرَ بِها،
  10. فَضَجَّ ضَجيجَ ذى دَنَف مِنْ اَلَمِها، وَ كادَ اَنْ يَحْتَرِقَ مِنْ مِيْسَمِها،
  11. فَقُلْتُ لَهُ: ثَكِلَتْكَ الثَّواكِلُ يا عَقيلُ، اَتَئِنُّ مِنْ حَديدَة
  12. اَحْماها اِنْسانُها لِلَعِبِهِ، وَ تَجُرُّنى اِلى نار سَجَرَها جَبّارُها لِغَضَبِـهِ ؟!
  13. اَتَئِـنُّ مِـنَ الاَْذى وَ لا  اَئِنُّ مِـنْ لَظـى ؟!
  14. وَ اَعْجَبُ مِنْ ذلِكَ طارِقٌ طَرَقَنا بِمَلْفُوفَة فى وِعائِها،
  15. وَ مَعْجُونَة شَنِئْتُها، كَاَنَّما عُجِنَتْ بِريقِ حَيَّة اَوْ قَيْئِها،
  16. فَقُلْتُ: اَصِلَةٌ اَمْ زَكاةٌ اَمْ صَدَقَةٌ؟ فَذلِكَ مُحَرَّمٌ عَلَيْنا اَهْلَ الْبَيْتِ.
  17. فَقالَ: لاذا، وَ لا ذاكَ، وَلكِنَّها هَدِيَّةٌ. فَقُلْتُ: هَبِلَتْكَ الْهَبُولُ،
  18.  اَعَنْ دينِ اللّهِ اَتَيْتَنى لِتَخْدَعَنى؟!
  19.  اَمُخْتَبِطٌ اَنْتَ اَمْ ذُو جِنَّة اَمْ تَهْجُرُ؟!
  20. وَ اللّهِ لَوْ اُعْطيتُ الاَْقاليمَ السَّبْعَةَ بِما تَحْتَ اَفْلاكِها عَلى اَنْ اَعْصِىَ اللّهَ فى نَمْلَة اَسْلُبُها جُلْبَ شَعيرَة ما فَعَلْتُ!
  21. وَ اِنَّ دُنْياكُمْ عِنْدى لاََهْوَنُ مِنْ وَرَقَة فى فَمِ جَرادَة تَقْضَمُها!
  22. ما لِعَلِىٍّ وَ لِنَعيم يَفْنى، وَ لَذَّة لاتَبْقى؟!
  23.  نَعُوذُ بِاللّهِ مِنْ سُباتِ الْعَقْلِ،وَ قُبْحِ الزَّلَلِ، وَ بِهِ نَسْتَعينُ.

متن فارسی

از سخنان آن حضرت است در بیزارى از ظلم

  1. به خدا قسم اگر شب را به بیدارى به روى خار سَعدان به روز آرم، و با قرار داشتن غُلها و بندها به بدنم روى زمین کشیده شوم،
  2.  پیش من محبوبتر است از اینکه خدا و رسولش را در قیامت ملاقات کنم در حالى که به بعضى از مردم ستم نموده،
  3. و چیزى از مال بى ارزش دنیا غصب کرده باشم!
  4. چگونه به کسى ستم کنم براى وجودى که به سرعت به سوى کهنگى و پوسیدگى پیش مى رود، و اقامتش در زیر توده خاک طولانى مى شود؟!
  5. به خدا قسم عقیل را در اوج فقر دیدم که یک من گندم از بیت المال شما را از من درخواست داشت،
  6.  و کودکانش را از پریشانى فقر با موهاى غبارآلود و رنگهاى تیره دیدم،
  7. که گویى صورتشان را با نیل سیاه کرده بودند، عقیل به درخواستش اصرار، و سخنش را تکرار مى کرد،
  8.  من به گفتارش توجه مى کردم، و او خیال مى کرد که دینم را به او فروخته، و از راه و روشم دست برداشته و به خواسته اش تن مى دهم،
  9. در این اثنا آهن پاره اى را گداخته و به بدن او نزدیک کردم تا مایه عبرتش شود،
  10. ناگهان چون ناله بیمار از حرارت آن آهن پاره ناله زد، و نزدیک بود از آن آهن گداخته بسوزد،
  11. به او گفتم: مادران داغدار بر تو بگریند اى عقیل، آیا تو در برابر آهن پاره اى که انسانى
  12. آن را به شوخى و بازى برافروخته ناله مى زنى، ولى مرا به جانب آتشى که خداوند قهّار به جهت خشم خود افروخته مى کشانى؟!
  13.  آیا تو از این درد اندک ناله بزنى، و من از آتش سوزنده جهنم ناله نزنم؟!
  14. از سرگذشت عقیل عجیب تر برنامه شخصى است که به تاریکى شب با ارمغانى در ظرف بسته،
  15. و حلوایى که آن را خوش نداشتم و به آن بدبین بودم به طورى که انگار مى کردى آن را با آب دهان یا استفراغ مار ساخته اند نزد من آمد،
  16.  به او گفتم: این صله است یا زکات یا صدقه؟ اینها که بر ما اهل بیت حرام است.
  17.  گفت: نه این است و نه آن، بلکه هدیه است. گفتم: مادرت به عزایت بنشیند،
  18.  آمده اى از راه دین خدا، فریبم دهى؟!
  19. یا دستگاه فکر و اندیشه ات به هم خورده، یا دیوانه اى و یا بیهوده گویى؟!
  20. به خدا قسم اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمانهاى آنهاست به من بدهند تا خداوند را با ربودن پوست جوى از دهان مورچه اى معصیت کنم به چنین کارى دست نمى زنم!
  21. و بى شک دنیاى شما نزد من از برگى که در دهان ملخى است و آن را مى جود خوارتر است!
  22. على را با نعمتى که از دست مى رود و لذّتى که باقى نمى ماند چکار؟!
  23.  از خواب عقل، و زشتى لغزش به خدا پناه مى بریم، و از او یارى مى طلبیم.
قبلی بعدی