خانه > نکوهش اصحاب ( خطبه شماره 179 )
خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
متن عربی
179.وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ فى ذَمِّ اَصْحابِهِ
- اَحْمَدُ اللّهَ عَلى ما قَضى مِنْ اَمْر، وَ قَدَّرَ مِنْ فِعْل،
- وَ عَلَى ابْتِلائى بِكُمْ اَيَّتُهَا الْفِرْقَةُ الَّتى اِذا اَمَرْتُ لَمْ تُطِعْ، وَ اِذا دَعَوْتُ لَمْ تُجِبْ،
- اِنْ اُمْهِلْتُمْ خُضْتُمْ، وَ اِنْ حُورِبْتُمْ خُرْتُمْ،
- وَ اِنِ اجْتَمَعَ النّاسُ عَلى اِمام طَعَنْتُمْ، وَ اِنْ اُجِئْتُمْ اِلى مُشاقَّة نَكَصْتُمْ.
- لا اَبا لِغَيْرِكُمْ، ما تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِكُمْ وَالْجِهادِ عَلى حَقِّكُمْ؟
- الْمَوْتَ اَوِ الذُّلَّ لَكُمْ؟! فَوَاللّهِ لَئِنْ جاءَ يَوْمى ـ وَلَيَأْتِيَنّى ـ لَيُفَرِّقَنَّ بَيْنى وَ بَيْنَكُمْ وَ اَنَا لِصُحْبَتِكُمْ قال، وَ بِكُمْ غَيْرُ كَثير.
- لِلّهِ اَنْتُمْ، اَما دينٌ يَجْمَعُكُمْ؟ وَ لا حَمِيَّةٌ تَشْحَذُكُمْ؟
- اَوَ لَيْسَ عَجَباً اَنَّ مُعاوِيَةَ يَدْعُو الْجُفاةَ الطَّغامَ فَيَتَّبِعُونَهُ عَلى غَيْرِ مَعُونَة وَ لا عَطاء،
- وَ اَنَا اَدْعُوكُمْ ـ وَ اَنْتُمْ تَريكَةُ الاِْسْلامِ وَ بَقِيَّةُ النّاسِ ـ
- اِلَى الْمَعُونَةِ وَ طائِفَة مِنَ الْعَطاءِ فَتَفَرَّقُونَ عَنّى وَ تَخْتَلِفُونَ عَلَىَّ؟!
- اِنَّهُ لايَخْرُجُ اِلَيْكُمْ مِنْ اَمْرى رِضًى فَتَرْضَوْنَهُ، وَ لا سُخْطٌ فَتَجْتَمِعُونَ عَلَيْهِ.
- وَ اِنَّ اَحَبَّ ما اَنَا لاق اِلَىَّ الْمَوْتُ. قَدْ دارَسْتُكُمُ الْكِتابَ، وَ فاتَحْتُكُمُ الْحِجاجَ،
- وَ عَرَّفْتُكُمْ ما اَنْكَرْتُمْ، وَ سَوَّغْتُكُمْ ما مَجَجْتُمْ،
- لَوْ كانَ الاَْعْمى يَلْحَظُ، اَوِ النّائِمُ يَسْتَيْقِظُ. وَ اَقْرِبْ بِقَوْم مِنَ الْجَهْلِ بِاللّهِ قائِدُهُمْ مُعاوِيَةُ، وَ مُؤَدِّبُهُمُ ابْنُ النّابِغَةِ!
متن فارسی
از خطبه هاى آن حضرت است در نکوهش اصحابش
- خداى را حمد مى کنم بر امرى که گذشت، و از کارى که مقدّر نمود،
- و بر مبتلا شدنم به شما اى مردمى که چون فرمان دهم، اطاعت نکنید و هرگاه دعوت نمایم، به اجابتم برنخیزید،
- اگر مهلتتان دهند، در سخن باطل فرو مى روید و اگر با شما بجنگند، ناتوانى نشان مى دهید،
- اگر مردم دور امام برحقّى را بگیرند، به آنان طعنه مى زنید و اگر ناچار به کار دشوارى شوید، عقبگرد مى کنید.
- دشمنتان بى پدر باد، براى پیروزى خود و جهاد بر حقّتان انتظار چه چیزى را مى برید؟
- مرگ یا ذلّت؟! به خدا قسم اگر مرگم برسد ـ که مى رسد ـ بین من و شما جدایى مى اندازد، در حالى که از همنشینى با شما نفرت دارم و با شما بودن به صورتى است که گویى تنهایم.
- شگفتا از شما! آیا دینى نیست که بر محور خود شما را جمع کند؟ و حمیّتى نیست که شما را آماده کار نماید؟
- آیا عجیب نیست که معاویه ستمگران فرومایه را دعوت مى کند و آنان بدون دریافت کمک و حقوق از او اطاعت مى نمایند،
- و من شما را ـ که بازمانده اسلام و باقیمانده مسلمانان هستید ـ
- به گرفتن کمک و قسمتى از حقوق بیت المال دعوت مى نمایم؛ ولى از دورم پراکنده مى شوید و با من مخالفت مى ورزید.
- دستورى موردپسند از من به شما نمى رسد که همگى بپسندید و دستورى ناپسند نمى رسد که همگى بر ناپسندى آن اجتماع کنید.
- قطعاً محبوبترین چیزى که دوست دارم با آن روبرو شوم، مرگ است. کتاب خدا را به شما آموختم، راه دلیل و برهان را به رویتان گشودم،
- آنچه را نمى شناختید، به شما شناساندم، آنچه را از دهان بیرون مى انداختید، به مذاقتان گوارا کردم،
- اى کاش کور مى دید، و خفته بیدار مى شد! چه نزدیک اند به بى معرفتى نسبت به حضرت حق، ملّتى که رهبرشان معاویه و آموزگارشان پسر زن زانیه (عمروعاص) است!
قبلی بعدی