(آنگاه كه خبر كشته شدن محمد بن ابى بكر را به او دادند فرمود) همانا اندوه ما بر شهادت او ، به اندازه شادى شاميان است، جز آن كه از آن يك دشمن ، و از ما يك دوست كم شد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عمران علیزاده)  >  عمروبن عاص ( خطبه شماره 83 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

83.و من خطبة له (علیه السلام):في ذكر عمرو بن العاص‏

(1)عَجَباً لِابْنِ النَّابِغَةِ يَزْعُمُ لِأَهْلِ الشَّامِ أَنَّ فِيَّ دُعَابَةً

(2)وَ أَنِّي امْرُؤٌ تِلْعَابَةٌ أُعَافِسُ وَ أُمَارِسُ

(3)لَقَدْ قَالَ بَاطِلًا وَ نَطَقَ آثِماً

(4)أَمَا وَ شَرُّ الْقَوْلِ الْكَذِبُ إِنَّهُ لَيَقُولُ فَيَكْذِبُ

(5)وَ يَعِدُ فَيُخْلِفُ وَ يُسْأَلُ فَيَبْخَلُ وَ يَسْأَلُ فَيُلْحِفُ

(6)وَ يَخُونُ الْعَهْدَ وَ يَقْطَعُ الْإِلَّ

(7) فَإِذَا كَانَ عِنْدَ الْحَرْبِ فَأَيُّ زَاجِرٍ وَ آمِرٍ هُوَ مَا لَمْ تَأْخُذِ السُّيُوفُ مَآخِذَهَا

(8) فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ كَانَ أَكْبَرُ [أَكْبَرَ] مَكِيدَتِهِ أَنْ يَمْنَحَ [الْقَوْمَ‏] الْقَرْمَ سَبَّتَهُ

(9)أَمَا وَ اللَّهِ إِنِّي لَيَمْنَعُنِي مِنَ اللَّعِبِ ذِكْرُ الْمَوْتِ

(10)وَ إِنَّهُ لَيَمْنَعُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ نِسْيَانُ الْآخِرَةِ

(11)إِنَّهُ لَمْ يُبَايِعْ مُعَاوِيَةَ حَتَّى شَرَطَ أَنْ يُؤْتِيَهُ أَتِيَّةً

(12)وَ يَرْضَخَ لَهُ عَلَى تَرْكِ الدِّينِ رَضِيخَةً.


متن فارسی

 از سخنان آن حضرت است درباره عمروبن عاص

عمروبن عاص از دشمنان حضرت علی علیه السلام بود، چنانکه پدرش عاص از دشمنان رسول خدا بود، عمرو با معاویه بر علیه امام هم پیمان شد، و در حق آن بزرگوار تهمتها می بست، از چمله می گفت: علی بسار مزّاح است و شایسته خلافت نمی باشد.

(1)تعجب می کنم از پسر نابغه که بطور دروغ به اهل شام می گوید و به گمان ایشان میدهد که در من عادت بسیار شوخی کردن هست.

نابغه لقب مادر عمرو است که در زنا شهرت و نبوغ داشت، در اول امر کنیز بود، عبدالله بن جدعان او را خرید سپس آزادش کرد، در یک طهر ابولهب، امیّة بن خلف، هشام بن مغیره، ابوسفیان بن حرب و عاص بن وائل با او همبستر شدند، به عمرو حامله شد، پس از تولد هر نج نفر او را ادعا کردند، نابغه را حکم قرار دادن او به عاص ملحق نمود چون عاص به او انفاق می کرد، گویند: نام نابغه سلمی بود.

(2)و اینکه من مردی هستم بسیار بی کننده که بسیار مزاح و بازی می کنم حتی با زنان.

(3)مسلماً باطل گفته، و به مطلب گناه آور نطق و تکلم نموده است.

(4)آگاه باشید – در صورتی که بدترین گفتار دروغ است- او سخن می گوید ولی دروغ می گوید.

(5)وعده میدهد و تخلف می کند ، اگر از او سؤال شود بخل می کند، و اگر از او سؤال کند، اصرار می نماید.

(6)بر عهد خود خیانت می کند و پیمان خود را قطع می کند.

(7)اگر زمان جنگ فرا رسد با شدت و جدیت او نهی و امر می کند مادامی که شمشیرها جایگاه خود را نگرفته اند(شمشیرها به سرها و گردنها فرو نباید).

(8)چون شمشیرها کشیده شد بزرگترین حیله او آن بود که عورت خود را به حریف جنگی نشان دهد.

نقل می کنند در یکی از حمله های جنگ صفین عمرو یکبار متوجه شد که با امیرالمؤمنین روبرو است و شمشیر شر بار نزدیک است که به سرش فرود آید زود خود را از مرکب به زمین انداخته و پاهایش را بلند نموده و عورت خود را ظاهر ساخت، امام رو گردانید که چشمش به او نیفتد، عمرو از فرصت استفاده نمود و فرار کرد.

(9)آگاه باشید بخدا سوگند مرا از بازی و لهو و لعب مانع می شود یاد مرگ.

(10)و او را از گفتن حق مانع می شود فراموش نمودن آخرت.

(11)و او با معاویه بیعت نکرد تا آنکه با معاویه شرط نمود که به او عطا و بخششی بدهد.

(12)و به او ترک دین عطیه بزرگ بدهد. معاویه خبر دار شد که علی علیه السلام با سپاه بسیار به سوی او حرکن کرده عمرو را که در فلسطین بود بیاری خود خواست، عمرو گفت: اگر تو را یاری کنم به من چه می دهی؟ معاویه گفت: هر چه بخواهی، عمرو گفت: حکومت مصر از آن من باشد.

قبلی بعدی