متن عربی

119.وَ مِنَ الْکَلَام‏ لَه‏ علیه السلام وَ قَدْ جَمَعَ النّاسَ وَحَضَّهُمْ عَلَى الْجِهَادِ فَسَکَتُوا مَلِیّاً فَقَالَ (علیه السلام) : مَابَالُکُمْ أَمُخْرَسُونَ أَنْتُمْ؟ فَقَالَ قَوْمٌ مِنْهُمْ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، إِنْسِرْتَ سِرْنَا مَعَکَ.فَقَالَ (علیه السلام) :

1. مَا بَالُکُمْ! لا سُدِّدْتُمْ لِرُشْدٍ!
2. وَ لا هُدِیتُمْ لِقَصْدٍ!
3. أَفِی مِثْلِ هذَا یَنْبَغِی لِی أَنْ أَخْرُجَ؟
4.  وَ إِنَّمَا یَخْرُجُ فِی مِثْلِ هذَا رَجُلُ مِمَّنْ أَرْضَاهُ مِنْ شُجْعَانِکُمْ وَ ذَوِی بَأْسِکُمْ،
5. وَ لا یَنْبَغِی لِی أَنْ أَدَعَ الْجُنْدَ وَ الْمِصْرَ،
6. وَ بَیْتَ الْمَالِ، وَ جِبَایَةَ الْاَرْضِ،
7. وَ الْقَضَاءَ بَیْنَ الْمُسْلِمیْنَ،
8. وَ النَّظَرَ فِی حُقُوقِ الْمُطَالِبینَ،
9. ثُمَّ أَخْرُجَ فِی کَتِیبَةٍ أَتْبَعُ أُخْرَى،
10.  أَتَقَلْقَلُ تَقَلْقُلَ الْقِدْحِ فِی الْجَفِیرِ الْفَارِغِ،
11. وَ إِنَّمَا أَنا قُطْبُ الرَّحَا، تَدُورُ عَلَیَّ وَ أَنَا بِمَکَانِی،
12.  فَإِذَا فَارَقْتُهُ اسْتَحَارَ مَدَارُهَا، وَ اضْطَرَبَ ثِفَالُهَا.
13. هذَا لَعَمْرُ اللّهِ الرَّأْیُ السُّوءُ!
14. وَ اللّهِ لَوْلا رَجَائِی الشَّهَادَةَ عِنْدَ لِقَائِی الْعَدُوَّ
15. وَ لَوْ قَدْ حُمَّ لِی لِقَاؤُهُ لَقَرَّبْتُ رِکابِی
16. ثُمَّ شَخَصْتُ عَنْکُمْ فَلا أَطْلُبُکُمْ مَا اخْتَلَفَ جَنُوبٌ وَ شَمَالٌ؛
17. طَعَّانِینَ عَیَّابِینَ، حَیَّادِینَ رَوَّاغِینَ.
18.  إِنَّهُ لاَغَنَاءَ فِی کَثْرَةِ عَدَدِکُمْ مَعَ قِلَّةِ اجْتِماعِ قُلُوبِکُمْ،
19. لَقَدْ حَمَلْتُکُمْ عَلَى الطَّرِیقِ الْواضِحِ الَّتی لاَیَهْلِکُ عَلَیْهَا إِلَّا هَالِکٌ،
20. مَنِ اسْتَقَامَ فَإِلَى الْجَنَّةِ،
21. وَ مَنْ زَلَّ فَإِلَى النَّارِ.

متن فارسی

119.از سخنان آن حضرت است  هنگامى که مردم را گردآورده بود و به جهاد تشویق مى کرد،و آن ها در پاسخ امام (علیه السلام) مدتى سکوت کردند فرمود: شما را چه شده است؟ مگر لال شده اید؟! (چرا جواب نمى دهید؟!) گروهى عرض کردند: اى امیرمومنان! اگر تو حرکت کنى، ما هم در رکابت خواهیم بود!(امام (علیه السلام) از این سخن برآشفت و)

1. فرمود: شما را چه شده است؟ هرگز به راه راست موفق نشوید،
2.  و هیچ گاه به مقصد نرسید!
3. آیا در چنین شرایطى سزاوار است که من شخصاً (براى مقابله با گروهى از اشرار و غارتگران شام) حرکت کنم؟!
4. (نه) در این موقع مى بایست مردى از شما که من از شجاعت و دلاورى اش راضى باشم، (به سوى دشمن) حرکت کند،
5. و براى من شایسته نیست که لشکر و شهر
6. و بیت المال و جمع آورى خراج
7. و مالیات و قضاوت میان مسلمین
8. و نظارت بر حقوق مطالبه کنندگان را رها سازم
9. و با جمعى از لشکر، به دنبال جمع دیگرى خارج شوم،
10. و همچون تیرى که در یک جعبه خالى قرار دارد از این طرف به آن طرف بیفتم.
11. من همچون قطب و محور سنگ آسیاب هستم، که باید در محل خود بمانم (و امور کشور اسلام به وسیله من گردش کند)
12. هرگاه من، (در این شرایط) ازمرکز خود دور شوم، مدار همه چیز به هم مى ریزد و نتیجه ها دگرگون مى شود.
13. به خدا سوگند! پیشنهاد شما پیشنهاد بد و نادرستى است (که براى خاموش کردن آتش هر فتنه کوچک یا بزرگى من مستقیماً وارد عمل شوم و مرکز حکومت را خالى کنم).
14. به خدا سوگند! اگر امیدم به شهادت هنگام برخورد با دشمن نبود
15.  ـ اگر چنین توفیقى نصیبم شود ـ مرکب خویش را آماده مى کردم و از شما دور مى شدم،
16. و مادامى که نسیم هاى جنوب و شمال در حرکت اند (هرگز) شما را طلب نمى کردم،
17. چرا که شما بسیار طعنه زن، عیب جو، روى گردان از حق و پرمکر و حیله هستید.
18. کثرت جمعیّت شما با قلّت اجتماع افکارتان، سودى نمى بخشد (من وظیفه خود را درباره شما انجام دادم:)
19. شما را به راه روشنى واداشتم که جز افراد ناپاک در آن هلاک نمى شوند.
20. آن کس که در این راه استقامت کرد، به بهشت شتافت
21.  و آن کس که پایش لغزید (و از جادّه منحرف گردید) به جهنّم واصل شد!