متن عربی
92.و من خطبة له (علیه السلام):و فيها ينبّه أمير المؤمنين على فضله و علمه و يبيّن فتنة بني أمية
(1)أَمَّا بَعْدَ حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ أَيُّهَا النَّاسُ فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ
(2)وَ لَمْ يَكُنْ لِيَجْتَرِئَ عَلَيْهَا أَحَدٌ غَيْرِي
(3)بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَيْهَبُهَا وَ اشْتَدَّ كَلَبُهَا
(4)فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي
(5)فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا [تَسْأَلُونَنِي] تَسْأَلُونِي عَنْ شَيْءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ
(6)وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً
(7)إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا
(8) وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتاً
(9)وَ لَوْ قَدْ فَقَدْتُمُونِي وَ نَزَلَتْ بِكُمْ كَرَائِهُ الْأُمُورِ وَ حَوَازِبُ الْخُطُوبِ (10)لَأَطْرَقَ كَثِيرٌ مِنَ السَّائِلِينَ وَ فَشِلَ كَثِيرٌ مِنَ الْمَسْئُولِينَ
(11)وَ ذَلِكَ إِذَا قَلَّصَتْ حَرْبُكُمْ وَ شَمَّرَتْ عَنْ سَاقٍ
(12)وَ [كَانَتِ] ضَاقَتِ الدُّنْيَا عَلَيْكُمْ ضِيقاً تَسْتَطِيلُونَ مَعَهُ أَيَّامَ الْبَلَاءِ عَلَيْكُمْ
(13)حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ لِبَقِيَّةِ الْأَبْرَارِ مِنْكُمْ
(14)إِنَّ الْفِتَنَ إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ
(15)يُنْكَرْنَ مُقْبِلَاتٍ وَ يُعْرَفْنَ مُدْبِرَاتٍ
(16)يَحُمْنَ حَوْمَ الرِّيَاحِ يُصِبْنَ بَلَداً وَ يُخْطِئْنَ بَلَداً
(17)أَلَا وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدِي عَلَيْكُمْ فِتْنَةُ بَنِي أُمَيَّةَ
(18) فَإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ مُظْلِمَةٌ عَمَّتْ خُطَّتُهَا وَ خَصَّتْ بَلِيَّتُهَا
(19)وَ أَصَابَ الْبَلَاءُ مَنْ أَبْصَرَ فِيهَا وَ أَخْطَأَ الْبَلَاءُ مَنْ عَمِيَ عَنْهَا
(20) وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَجِدُنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَكُمْ أَرْبَابَ سُوءٍ بَعْدِي
(21)كَالنَّابِ الضَّرُوسِ تَعْذِمُ بِفِيهَا وَ تَخْبِطُ بِيَدِهَا وَ تَزْبِنُ بِرِجْلِهَا وَ تَمْنَعُ دَرَّهَا
(22)لَا يَزَالُونَ بِكُمْ حَتَّى لَا يَتْرُكُوا مِنْكُمْ إِلَّا نَافِعاً لَهُمْ أَوْ غَيْرَ ضَائِرٍ بِهِمْ
(23)وَ لَا يَزَالُ بَلَاؤُهُمْ عَنْكُمْ حَتَّى لَا يَكُونَ انْتِصَارُ أَحَدِكُمْ مِنْهُمْ إِلَّا [مِثْلَ انْتِصَارِ] كَانْتِصَارِ الْعَبْدِ مِنْ رَبِّهِ وَ الصَّاحِبِ مِنْ مُسْتَصْحِبِهِ
(24) تَرِدُ عَلَيْكُمْ فِتْنَتُهُمْ [شَوْهاً] شَوْهَاءَ مَخْشِيَّةً وَ قِطَعاً جَاهِلِيَّةً
(25) لَيْسَ فِيهَا مَنَارُ هُدًى وَ لَا عَلَمٌ يُرَى
(26)نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ مِنْهَا [بِنَجَاةٍ] بِمَنْجَاةٍ وَ لَسْنَا فِيهَا بِدُعَاةٍ
(27)ثُمَّ يُفَرِّجُهَا اللَّهُ عَنْكُمْ كَتَفْرِيجِ الْأَدِيمِ بِمَنْ يَسُومُهُمْ خَسْفاً
(28)وَ يَسُوقُهُمْ عُنْفاً وَ يَسْقِيهِمْ بِكَأْسٍ مُصَبَّرَةٍ
(29)لَا يُعْطِيهِمْ إِلَّا السَّيْفَ وَ لَا يُحْلِسُهُمْ إِلَّا الْخَوْفَ
(30) فَعِنْدَ ذَلِكَ تَوَدُّ قُرَيْشٌ بِالدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا
(31)لَوْ يَرَوْنَنِي مَقَاماً وَاحِداً وَ لَوْ قَدْرَ جَزْرِ جَزُورٍ
(32)لِأَقْبَلَ مِنْهُمْ مَا أَطْلُبُ الْيَوْمَ بَعْضَهُ فَلَا [يُعْطُونَنِيهِ] يُعْطُونِيهِ.
متن فارسی
از خطبه های آن حضرت است که بعد از خاتمه جنگ نهروان ایراد نموده است.
(1)پس از حمد و ثنایالهی و درود بر پیغمبر و آل، ای مردم من چشم فتنه و فساد را در آوردم و کور کردم.
(2)و کسی غیر از من بر دفع آن جرأت نداشت(چون خوارج از طرفی معروف به زهد و تقوی و از طرفی اشخاص زیاد و از جان گذشته بودند).
(3)پس از آنکه تاریکی آن موج زده و حمله آن شدت یافته بود.
(4)پس مطالب و مسائل خود را از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست بدهید.
(5)پس سوگند به آن خدائی جانم در دست او است از من سوال نمی کنید از چیزی از حال تا قیامت.
(6)و نه گروهی که صد نفر را هدایت نمایند و صد نفر را گمراه می کنند.
(7)مگر اینکه به شما خبر می دهم از دعوت کننده و خواننده آن، و از جلودار، و از راننده آن، و از محل خواب مرکبها و جای فرود آمدن بارو بنه ایشان.
(8)و از کسی که از اهل آن گروه کشته می شود، و کسی که از آنها با اجل طبیعی می میرد( از همه اینها خبر می دهیم).
(9)و اگر مرا از دست بدهید و نیابید، و کارهای بد، و پیش امدهای سخت بر شما روی آورد...
(10)در آن صورت سربزیر خواهد انداخت بسیاری از سوال کنندگان- از حیرت و بی جوابی- و سست و بی حال خواهد شد بسیاری از سوال شده ها- چون جواب سوال را نمی دانند.
(11)و آن زمانی است که جنگ شما با دشمن فشرده وشدید شود؛ و لباس را ز ساق پا بالا زند(شدت یابد و جدی تر گردد).
(12)و دنیا بر شما به قدری تنگ و سخت می شود که در آن روزهای گرفتاری را طولانی می شمارید.
(13)تا آنکه خدا فتح و پیروزی دهد بر اشخاص نیکوکار باقی مانده از شما.
(14)فتنه ها هر گاه رو آورد خود را شبیه حق کند(فتنه ها در اول ظهور به جهت ناآگاهی مردم مشتبه به حق می شود) و چون پشت کند آگاه سازد. (در آخرین روزها متوجه و آگاه شوند).
(15)موقع آمدن ناشناخته و موقع رفتن شناخته شده می باشند.
(16)مانند گردش بادها می گردند: به شهری می رسد، و از شهری می گذرد.
(17)آگاه باشید که ترسناکترین فتنه ها بر شما به نظر من فتنه بنی امیه می باشد.
(18)که آن فتنه کور ظلمانی است، منظقه آن عمومی و گرفتاری آن خصوصی است(همه شهرها را فراگیرد ولی به اشخاص مؤمن زیان می رساند).
(19)بلا دامنگیر کسانی می شود که در آن چشم باز کند، و درگذرد از کسانی که از آن چشم بپوشند.
(20)سوگن بخدا که بنی امیه را برای خود پس از زمامداران بد خواهید یافت.
(21)مانند شتر بد خلق که با دهانش گاز می گیرد و با دستش می کوبد، و با پایش لگد می اندازد، و از دوشیدن شیرش مانع می شود.
(22)از شما دست برنمی داریند تا از شما باقی نگذارند مگر آنهایی را که به ایشان سودمندند، یا به آنها ضرر ندارد.
(23)بلای آنها از شما برطرف نمی شود تا آنکه نباشد انتقام گرفتن شما از آنها مگر مانند انتقام گرفتن برده از مالک خود و تابع از متبوعش.
(24)فتنه آنها بر شما وارد می شود در قیافه کریه و ترسناک و رویه های ایام جاهلیت.
(25)در آن فتنه نشانه های از هدایت و علامت دیدنی نمی باشد.
(26)ما اهل بیت از فتنه در نجاتیم، و از دعوت کنندگان آن نمی باشم.
(27)سپس خدا آن را از شما می گشاید و برطرف می کند مانند کشادن و دور کردن پوست از گوشت، با دست کسی که با آنها (بنی امیه) معامله ذلت بار می کند(منظور بین عباس است).
(28)و ایان را با زور می راند و اداره می کند، وبا جام پر از تلخی سیراب مب کند.
(29)نمی دهد به ایشان غیر از شمشیر را، و لباس و پلاس آنها نمی کند مگر ترس و هراس را.
(30)در آن موقع قریش آرزو می کند که دنیا و آنچه در دنیا است بدهند.
(31)در مقابل اینکه مرا یکبار ببینند و لو زمانش به اندازه کشتن شتر باشد.
(32)تا بپذیرم و قبول کنم از آنها آنچه را که امروز بعض آنرا می خواهم و به من نمی دهند.
نقل شده: چون سپاه بنی عباس مروان بن محمد معروف به حمار، آخرین پادشاه بنی امیه را تعقیب نمود، در اول سپاه، عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بود مروان به کسی که در کنارش بود گفت: این شخص را به من معرفی کن، گفت: او عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس است، مروان گفت: بخدا سوگند دوست می دارم بجای او در ای نصف اول علی بن ابی طالب بود. گفت: این سخن را درباره علی می گوید با ان شجاعتش که دنیا را پر کرده است؟
گفت: علی با آن شجاعتش صاحب دین بود، و دین غیر از ملک و سلطنت است.
قبلی بعدی