(مردمى را در مرگ يكى از خويشاوندانشان چنين تسليت گفت) مْردن از شما آغاز نشده ، و به شما نيز پايان نخواهد يافت. اين دوست شما به سفر مى رفت، اكنون پنداريد كه به يكى از سفرها رفته ؛ اگر او باز نگردد شما به سوى او خواهيد رفت.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عبدالمحمد آیتی)  >  بر سر کشته طلحه و عبد الرحمان به عتاب ( خطبه شماره 209 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

 (209) (و من كلام له ( عليه السلام  ) لما مر بطلحة و عبد الرحمن بن عتاب بن أسيد و هما قتيلان يوم الجمل

  1. لَقَدْ أَصْبَحَ أَبُو مُحَمَّدٍ بِهَذَا الْمَكَانِ غَرِيباً أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أَكْرَهُ أَنْ تَكُونَ قُرَيْشٌ قَتْلَى تَحْتَ بُطُونِ الْكَوَاكِبِ أَدْرَكْتُ وِتْرِي مِنْ بَنِي عَبْدِ مَنَافٍ وَ أَفْلَتَنِي أَعْيَانُ بَنِي جُمَحَ.
  2. لَقَدْ أَتْلَعُوا أَعْنَاقَهُمْ إِلَى أَمْرٍ لَمْ يَكُونُوا أَهْلَهُ فَوُقِصُوا دُونَهُ .

متن فارسی

سخنى از آن حضرت (علیه السلام) در جنگ جمل بر كشته طلحه و عبد الرحمن بن عتاب بن اسيد گذشت و چنين فرمود:

  1. ابو محمد در اينجا غريب افتاده است. به خدا سوگند، كه خوش نداشتم قريش، كشته در زير نور ستارگان افتاده باشند. خونخواهى كردم از بنى عبد مناف ولى بزرگان بنى جمح از دست من گريختند.
  2. آنان براى كارى كه لايق آن نبودند گردن كشيدند، ولى گردنهايشان شكسته شد و به مقصود نرسيدند.
قبلی بعدی