آن كه جان را با طمع ورزى بپوشاند خود را پُست كرده ، و آن كه راز سختى هاى خود را آشكار سازد خود را خوار كرده ، و آن كه زبان را بر خود حاكم كند خود را بى ارزش كرده است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( مصطفی زمانی)  >  هدف امام على عليه السلام از مبارزه ( خطبه شماره 162 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

162-  و من كلام له (عليه السلام) لبعض أصحابه و قد سأله كيف دفعكم قومكم عن هذا المقام و أنتم أحق به فقال :

يَا أَخَا بَنِي أَسَدٍ إِنَّكَ لَقَلِقُ الْوَضِينِ تُرْسِلُ فِي غَيْرِ سَدَدٍ وَ لَكَ بَعْدُ ذِمَامَةُ الصِّهْرِ وَ حَقُّ الْمَسْأَلَةِ وَ قَدِ اسْتَعْلَمْتَ فَاعْلَمْ أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ (صلى الله عليه وآله) نَوْطاً فَإِنَّهَا كَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِينَ وَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ الْمَعْوَدُ إِلَيْهِ الْقِيَامَةُ .

وَ دَعْ عَنْكَ نَهْباً صِيحَ فِي حَجَرَاتِهِ * وَ لَكِنْ حَدِيثاً مَا حَدِيثُ الرَّوَاحِلِ
وَ هَلُمَّ الْخَطْبَ فِي ابْنِ أَبِي سُفْيَانَ فَلَقَدْ أَضْحَكَنِي الدَّهْرُ بَعْدَ إِبْكَائِهِ وَ لَا غَرْوَ وَ اللَّهِ فَيَا لَهُ خَطْباً يَسْتَفْرِغُ الْعَجَبَ وَ يُكْثِرُ الْأَوَدَ حَاوَلَ الْقَوْمُ إِطْفَاءَ نُورِ اللَّهِ مِنْ مِصْبَاحِهِ وَ سَدَّ فَوَّارِهِ مِنْ يَنْبُوعِهِ وَ جَدَحُوا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ شِرْباً وَبِيئاً فَإِنْ تَرْتَفِعْ عَنَّا وَ عَنْهُمْ مِحَنُ الْبَلْوَى أَحْمِلْهُمْ مِنَ الْحَقِّ عَلَى مَحْضِهِ وَ إِنْ تَكُنِ الْأُخْرَى فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ .


متن فارسی

ص   388
يكى از اصحاب امام عليه السلام از آن حضرت پرسيد چه شد كه مردم با اين كه شما به رياست مردم شايسته تر بودى كنارت زدند حضرت در پاسخ فرمود: اى برادر بنى اسدى مضطربى در موضوعى نا مطلوب وارد شده اى تو با اين كه با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم خويشاوندى  باز سؤال ميكنى سؤال كردى من هم پاسخ مى دهم . اين استبدادى كه بر ما حاكم شد و مقام خلافت را با اين كه ما شايسته تر بوديم و بيش از ديگران به محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلم چسبيده بوديم از ما گرفت باين جهت بود كه عده اى فرصت طلب بميدان آمدند و عده اى ديگر با كمال سخاوت از آن چشم پوشيدند، قضاوت با خداست و بازگشت در روز قيامت هم بخداست . (امام
ص   389
عليه السلام شعر امرؤ القيس را خواند .) «غارتى كه در نواحى بوجود آمده ناديده بگير بلكه داستان كوچك داستان كوچ كنندگان است .» داستان پسر ابو سفيان را بياور بخدا سوگند روزگار پس از اين كه مرا گريانيده بود خندانيد، بخدا تعجبى نيست . وضع عجيبى است كه معاويه همرديف من گردد و انحراف افزايش يابد . بنى اميه تصميم گرفتند نور خدا را از سرچشمه خاموش كنند، فواره را از منبع آن بخشكانند . اينان ميان من و خودشان آب مسموم بجريان انداخته اند . اگر آشوب ميان من و بنى اميه بر طرف شد همه را به ريشه حق باز مى گردانم و اگر آشوب باقى ماند خدا مى گويد: «از غصه آنان جان نده، خدا مى داند چه مي كنند .»  

قبلی بعدی