صدقه دادن دارويى ثمر بخش است ، و كردار بندگان در دنيا ، فردا در پيش روى آنان جلوه گر است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عمران علیزاده)  >  ستایش خداوند متعال ( خطبه شماره 171 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به نامه مورد نظر، شماره نامه را وارد کنید
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

171.و من خطبة له (علیه السلام):

حمد الله‏

(1)الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا تُوَارِي عَنْهُ سَمَاءٌ سَمَاءً وَ لَا أَرْضٌ أَرْضاً

يوم الشورى‏

منها

(2)وَ قَدْ قَالَ قَائِلٌ إِنَّكَ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ لَحَرِيصٌ (3)فَقُلْتُ بَلْ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ لَأَحْرَصُ وَ أَبْعَدُ وَ أَنَا أَخَصُّ وَ أَقْرَبُ

(4) وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ حَقّاً لِي وَ أَنْتُمْ تَحُولُونَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ وَ تَضْرِبُونَ وَجْهِي دُونَهُ

(5)فَلَمَّا قَرَّعْتُهُ بِالْحُجَّةِ فِي الْمَلَإِ الْحَاضِرِينَ هَبَّ كَأَنَّهُ بُهِتَ لَا يَدْرِي مَا يُجِيبُنِي بِهِ‏

الاستنصار على قريش‏

(6)اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ

(7)فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ صَغَّرُوا عَظِيمَ مَنْزِلَتِيَ وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي أَمْراً هُوَ لِي

(8)ثُمَّ قَالُوا أَلَا إِنَّ فِي الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَ فِي الْحَقِّ أَنْ تَتْرُكَهُ‏.

منها في ذكر أصحاب الجمل‏

(9)فَخَرَجُوا يَجُرُّونَ حُرْمَةَ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)كَمَا تُجَرُّ الْأَمَةُ عِنْدَ شِرَائِهَا 

(10)مُتَوَجِّهِينَ بِهَا إِلَى الْبَصْرَةِ

(11)فَحَبَسَا نِسَاءَهُمَا فِي بُيُوتِهِمَا وَ أَبْرَزَا حَبِيسَ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)لَهُمَا وَ لِغَيْرِهِمَا

(12)فِي جَيْشٍ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَانِي الطَّاعَةَ وَ سَمَحَ لِي بِالْبَيْعَةِ طَائِعاً غَيْرَ مُكْرَهٍ

(13)فَقَدِمُوا عَلَى عَامِلِي بِهَا وَ خُزَّانِ بَيْتِ مَالِ الْمُسْلِمِينَ وَ غَيْرِهِمْ مِنْ أَهْلِهَا

(14)فَقَتَلُوا طَائِفَةً صَبْراً وَ طَائِفَةً غَدْراً

(15)فَوَاللَّهِ [إِنْ‏] لَوْ لَمْ يُصِيبُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا رَجُلًا وَاحِداً مُعْتَمِدِينَ لِقَتْلِهِ بِلَا جُرْمٍ جَرَّهُ

(16)لَحَلَّ لِي قَتْلُ ذَلِكَ الْجَيْشِ كُلِّهِ إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ يُنْكِرُوا وَ لَمْ يَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسَانٍ وَ لَا بِيَدٍ

(17)دَعْ مَا [إِنَّهُمْ‏] أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِثْلَ الْعِدَّةِ الَّتِي دَخَلُوا بِهَا عَلَيْهِمْ‏.


متن فارسی

از خطبه های آن حضرت است درباره ستایش خداوند متعال.

1)سپاس و ثنا خداوندی را که از او نمی پوشاند طبقه ای از آسمان طبقه دیگر را و نه طبقه ای از زمین طبقه دیگر را.

(2)و گوینده ای(مراد سعد بن وقاص است) به من گفت: ای پسر ابوطالب. تو به این امر (خلافت) حریص میباشی.

(3)به او گفتم: بخدا سوگند شما حریصتر و از استحقاق آن دورتر می باشید، و من سزوارتر و نزدکتر می­باشم.

(4)و جز این نیست که من مطالبه میکنم حقی را که مخصوص من است و شما میان من و آن حائل میشوید، و در رسیدن به آن مانع شه و از روی من میزنید.

(5)پس چون او در میان بزرگان حضر(در مجلس شوری) با دلیل و برهان کوبیدم و مغلوب کردم متنبه و متوجه شد گویا مبهوت شد و ندانست با چه به من جواب دهد.

(6)بارخدایا من به تو شکایت میکنم و از تو یاری میطلبم بر علیه قریش  کسانی که آنها را یاری کرده اند.

(7)زیرا ایشان خویشاوندی مرا قطع کردند، و مقام و منزلت بزرگ مرا کوچک نمودند، و تصمیم گرفتند با من منازعه کنند در امری(خلافت) که از آن از آن  من است.

(8)سپس گفتند: آگاه باش در حق آن است است که آنرا بگیری و در حق آن است آنرا ترک کنی(گاهی گفتند: مصلحت آن است که آنرا قبول کنی، و گاهی گفتند: فعلاً مصلحت آن است که آنرا ترک کرده به دیگری واگذاری).

از آن خطبه است در ذکر اصحاب جمل(طلحه و زبیر و یاران آنها).

(9)پس از مکه خارج شده به سوی بصره حرکت کردند در حالی حرم رسول خدا(عایشه را با خود می کشانیدند همچنانکه کنیزان را می کشانند موقع خریدن(سوار مرکبی نموده بی اختیار از شهری به شهری می برند).

(10)و همراه او ره به بصره نمودند.

(11)پس زنان خود را در خانه خود محفوظ نگهداشتند و حبس شده رسول خدا را بر آنها و دیگران آشکار نمودند.

(12)در سپاهی که نبود کسی از آنها مگر اینکه به من وعده اطاعت داده بود و بدلخواه و بدون اکراه به من بیعت کرده بود.

(13)پس وارد شدند بر عامل من در بصره(عثمان بن حنیف) و خزانه داران بیت المال مسلمانان و غیر آنها از اهل بصره.

(14)پس عده ای را با صبر کشتند(نگهبانان بیت را که چهارصد نفر بودند پنجاه نفر را گرفته و دستهای آنها را بسته عبدالله بن زبیر آنها گردند زد) و عده ای را با مکر و حیله کشتند(تمام موهای سر و روی و ابرو و مژه های عثمان بن حنیف را کنده از شهر بیرون کردند).

(15)پس بخدا سوگند اکر از مسلمانان نمی کشتند مگر یک مرد را که او را عمداً و بدون گناهی که مرتکب شده باشد می کشتند:

(16)هر آینه کشتن همه آن سپاه برایم حلال می­شد، چون آن سپاه حاضرر و ناظر قتل او بودند و اعتراض نکردند و با زبان و دست از او دفاع نکردند(چون قتل آن یک نفر از باب محاربه با خدا و ولی مسلمین می­بود و ناظران هم به جهت رضایت محارب می­شدند).

(17)بگذار این را که ایشان کشته اند از مسلمانان به تعداد اشخاصی که با آنها وارد شده بودند(به تعداد سپاه مهاجم خود از مسلمانان بصره کشته اند).

قبلی بعدی