دست نيافتن به گناه نوعى عصمت است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( علی اصغر فقیهی)  >  رياست طلبي، مانع حق گويي ( خطبه شماره 160 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم

متن عربی

160- و من کلام له (علیه السلام) لبعض أصحابه و قد سأله کیف دفعکم قومکم عن هذا المقام و أنتم أحق به فقال:
یا أَخَا بَنِی أَسَدٍ إِنَّک لَقَلِقُ الْوَضِینِ تُرْسِلُ فِی غَیرِ سَدَدٍ وَ لَک بَعْدُ ذِمَامَةُ الصِّهْرِ وَ حَقُّ الْمَسْأَلَةِ وَ قَدِ اسْتَعْلَمْتَ فَاعْلَمْ أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَینَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ (صلی الله علیه وآله) نَوْطاً فَإِنَّهَا کانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَیهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِینَ وَ الْحَکمُ اللَّهُ وَ الْمَعْوَدُ إِلَیهِ الْقِیامَةُ.
وَ دَعْ عَنْک نَهْباً صِیحَ فِی حَجَرَاتِهِ * وَ لَکنْ حَدِیثاً مَا حَدِیثُ الرَّوَاحِلِ 

وَ هَلُمَّ الْخَطْبَ فِی ابْنِ أَبِی سُفْیانَ فَلَقَدْ أَضْحَکنِی الدَّهْرُ بَعْدَ إِبْکائِهِ وَ لَا غَرْوَ وَ اللَّهِ فَیا لَهُ خَطْباً یسْتَفْرِغُ الْعَجَبَ وَ یکثِرُ الْأَوَدَ حَاوَلَ الْقَوْمُ إِطْفَاءَ نُورِ اللَّهِ مِنْ مِصْبَاحِهِ وَ سَدَّ فَوَّارِهِ مِنْ ینْبُوعِهِ وَ جَدَحُوا بَینِی وَ بَینَهُمْ شِرْباً وَبِیئاً فَإِنْ تَرْتَفِعْ عَنَّا وَ عَنْهُمْ مِحَنُ الْبَلْوَی أَحْمِلْهُمْ مِنَ الْحَقِّ عَلَی مَحْضِهِ وَ إِنْ تَکنِ الْأُخْرَی فَلا تَذْهَبْ نَفْسُک عَلَیهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما یصْنَعُونَ.


متن فارسی

 

چرا خلافت را از او گرفتند؟
خطبه ای است از امیرالمومنین علیه السلام: که آن را برای یکی از اصحابش (که از قبیله بنی اسد بود) ایراد فرمود و این در هنگامی بود که وی از آن حضرت پرسید با آنکه شما به مقام خلافت سزاوارتر از دیگرانید، چگونه و چرا قومتان از رسیدن شما به آن مقام جلوگیری کردند؟ امیرالمومنین (علیه السلام) در پاسخ فرمود: ای برادر که از قبیله بنی اسد هستی، به راستی، تنگ و تسمه زیر شکم شتر تو سست است، سخن خود را بی اراده و بی موقع و دور از صواب رها می سازی، بعد از این سخن (هنوز)، برای تو، حرمت خویشاوندی و حق پاسخ شنیدن از آنچه پرسیدی محفوظ است، همانا (در این باره) خواهان دانستن هستی، پس بدان: اما خودکامگی نسبت به ما و غلبه دیگران بر ما در این مقام، در حالی که ما از جهت نسبت، بالاتر از دیگران و بستگی ما به پیامبر صلی الله علیه و آله محکمتر از دیگران است، پس به راستی، این خودکامگی و غلبه، استبدادی بود که گروهی بر آن بخل ورزیدند، و گروهی دیگر، (برای جلوگیری از فتنه) نسبت به آن سخاوت به کار بردند و از آن چشم پوشیدند، داوری برای خداوند است و در قیامت بازگشت همه کس و همه چیز به او است.
 ودع عنک نهبا صیح فی حجر اته (داستان اموال غارت شده ای را که در هنگام غارت، در اطراف آن فریاد کشیده می شد فرو گذار (یعنی درباره گذشته امر خلافت سخن مگو) و درباره مصیبت عظیمی که پسر ابوسفیان به بار آورد (که درباره خلافت به منازعه پرداخت) سخن بگو، پس هر آینه و به راستی، روزگار، بعد از گریانیدن من، مرا به خنده آورد (که کسی مثل معاویه در برابر من قرار گیرد و دعوی خلافت کند) به خدا قسم تعجبی ندارد، چه مصیبت بزرگی است، (که از غایت بزرگی) تعجب را از میان می برد و کجیها و ناراستیها را فراوان می سازد، آن گروه، خواستند با حیله و مکر، نور خدا را از محل آن فرو نشانند و مرکز فوران آب آن را از سرچشمه ببندند.
 (و با فتنه ای که برانگیختند) میان من و خود، آب آشامیدنی را با وبا آمیختند، پس اگر محنتها و رنجهای بلاخیز از میان ما و آنها، برطرف شود (و بر خلافت و امامت استوار گردم) آن گروه را به سوی حقی خالص که هیچ شائبه ای از باطل در آن نباشد، وادار می سازم و اگر جز این پیش آید (باید گفته خداوند در نظر گرفته شود که) فلا تذهب نفسک علیهم حسرات ان الله علیم بما یصنعون (پس جان تو به علت اندوه بر گمراهی آنها، تباه نشود، همانا خدا به آنچه آنها انجام می دهند، دانا است).

قبلی بعدی