خداى سبحان طاعت را غنيمت زيركان قرار داد آنگاه كه مردم ناتوان ، كوتاهى كنند.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( حسین استادولی)  >  درباره ی طلحه و زبیر ( خطبه شماره 137 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به نامه مورد نظر، شماره نامه را وارد کنید
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

137.و من كلام له (علیه السلام):في شأن طلحة و الزبير و في البيعة له‏

طلحة و الزبير

  1. وَ اللَّهِ مَا أَنْكَرُوا عَلَيَّ مُنْكَراً وَ لَا جَعَلُوا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ نِصْفاً .
  2. وَ إِنَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَكُوهُ وَ دَماً هُمْ سَفَكُوهُ .
  3. فَإِنْ كُنْتُ شَرِيكَهُمْ فِيهِ فَإِنَّ لَهُمْ نَصِيبَهُمْ مِنْهُ وَ إِنْ كَانُوا وَلُوهُ دُونِي فَمَا الطَّلِبَةُ إِلَّا قِبَلَهُمْ وَ إِنَّ أَوَّلَ عَدْلِهِمْ لَلْحُكْمُ عَلَى أَنْفُسِهِمْ .
  4. إِنَّ مَعِي لَبَصِيرَتِي مَا لَبَسْتُ وَ لَا لُبِسَ عَلَيَّ .
  5. وَ إِنَّهَا لَلْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ فِيهَا الْحَمَأُ وَ الْحُمَّةُ وَ الشُّبْهَةُ [الْمُغْدَفَةُ] الْمُغْدِفَةُ .
  6. وَ إِنَّ الْأَمْرَ لَوَاضِحٌ وَ قَدْ زَاحَ الْبَاطِلُ عَنْ‏ نِصَابِهِ وَ انْقَطَعَ لِسَانُهُ عَنْ شَغْبِهِ .
  7. وَ ايْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ لَا يَصْدُرُونَ عَنْهُ بِرِيٍّ وَ لَا يَعُبُّونَ بَعْدَهُ فِي حَسْيٍ‏.
    أمر البيعة
    منه‏
  8. فَأَقْبَلْتُمْ إِلَيَّ إِقْبَالَ الْعُوذِ الْمَطَافِيلِ عَلَى أَوْلَادِهَا تَقُولُونَ الْبَيْعَةَ الْبَيْعَةَ.
  9. قَبَضْتُ كَفِّي فَبَسَطْتُمُوهَا وَ [نَازَعْتُكُمْ‏] نَازَعَتْكُمْ يَدِي فَجَاذَبْتُمُوهَا.
  10. اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا قَطَعَانِي وَ ظَلَمَانِي وَ نَكَثَا بَيْعَتِي وَ أَلَّبَا النَّاسَ عَلَيَّ فَاحْلُلْ مَا عَقَدَا وَ لَا تُحْكِمْ لَهُمَا مَا أَبْرَمَا وَ أَرِهِمَا الْمَسَاءَةَ فِيمَا أَمَّلَا وَ عَمِلَا .
  11. وَ لَقَدِ اسْتَثَبْتُهُمَا قَبْلَ الْقِتَالِ وَ اسْتَأْنَيْتُ بِهِمَا أَمَامَ الْوِقَاعِ فَغَمَطَا النِّعْمَةَ وَ رَدَّا الْعَافِيَةَ.

متن فارسی

از یک سخن آن حضرت درباره ی  طلحه و زبیر و بیعت خود

درباره ی  طلحه و زبیر

  1. به خدا سوگند کار ناپسندی را بر من خرده نگرفتند، و میان من و خودشان انصاف ندادند.
  2. آنان خواستار حقی هستند که خود رها کرده اند، و از خونی دم می زنند که خود ریخته اند.
  3. اگر در ریختن آن خون شریکشان بوده  ام آنان نیز به نوبه ی  خود در آن سهیم اند، اگر بدون شرکت من عهده دار آن بوده اند باید تنها خودشان انتقام پس بدهند، و نخستین رفتار عادلانه شان آن است که بر ضد خویش حکم کنند.
  4. قطعاً من بصیرت خود را به همراه دارم، نه کسی را به اشتباه انداخته ام و نه خود به اشتباه افتاده ام.
  5. اینان همان گروه متجاوزی هستند که میان  شان لجن (حقد و کینه) و زهر عقرب (آزار و کشتار[1]) و شبهه ی  تاریک است.
  6. البته حقیقت امر روشن است، و باطل از ریشه برکنده شده و زبانش  از فتنه انگيزى بریده گشته.
  7. به خداسوگند حوضی برایشان پر کنم که خود آبکش آنان باشم، نه سیراب از آن به در آیند، و نه از آن پس، از گودالی دیگر آب توانند نوشید!
    درباره ی  بیعت خود
  8. پس مانند ماده شتران تازه زا که به سوی فرزندانشان می شتابند به من روی آوردید، و دم از بیعت می زدید!
  9. دستم را بستم شما باز کشودید، دستم را عقب کشیدم شما پیش کشیدید.
  10. خدایا، این دو تن مهر خود از من بریدند و به من ستم کردند، بیعتم را شکستند و مردم را بر ضد من برانگیختند، آنچه را گره زده اند بگشا، و آنچه را رشته اند استوار مدار، و در آنچه آرزو کرده و عمل نموده اند زشتی و ناخوشی به آنان بنما.
  11. من پیش از جنگ از آنان خواستم از راه خود بر گردند، و پیش از درگیری به انتظار بازگشتشان نشستم.اما آنان این نعمت را قدر ندانستند، و دست رد بر سینه ی  عافیت زدند.

[1]  یا: می آنشان خویشاوند (زبیر) و مار زهرآلود (طلحه) است.

قبلی بعدی