همانا خداى سبحان روزى فقراء را در اموال سرمايه داران قرار داده است، پس فقيرى گرسنه نمى ماند جز به كاميابى توانگران ، و خداوند از آنان دربارة گرسنگى گرسنگان خواهد پرسيد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت
ناصر مکارم شیرازی
خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به نامه مورد نظر، شماره نامه را وارد کنید
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

مقدمة السيد الشريف الرضي

  1. بسم الله الرحمن الرحيم أما بعد حمد الله الذي جعل الحمد ثمنا لنعمائه
  2. و معاذا من بلائه
  3. و وسيلا إلی جنانه
  4. و سببا لزيادة إحسانه
  5. و الصلاة علی رسوله نبي الرحمة و إمام الأئمة و سراج الأمة
  6. المنتخب من طينة الكرم و سلالة المجد الأقدم
  7. و مغرس الفخار المعرق و فرع العلاء المثمر المورق
  8. و علی أهل بيته مصابيح الظلم
  9. و عصم الأمم
  10. و منار الدين الواضحة
  11. و مثاقيل الفضل الراجحة صلی الله عليهم أجمعين
  12. صلاة تكون إزاء لفضلهم و مكافأة لعملهم
  13. و كفاء لطيب فرعهم و أصلهم
  14. ما أنار فجر ساطع و خوی نجم طالع
  15. فإني كنت في عنفوان السن و غضاضة الغصن
  16. ابتدأت بتأليف كتاب في خصائص الأئمة ( عليهم السلام  ) يشتمل علی محاسن أخبارهم و جواهر كلامهم
  17. حداني عليه غرض ذكرته في صدر الكتاب و جعلته أمام الكلام
  18. و فرغت من الخصائص التي تخص أمير المؤمنين عليا ( عليه السلام  )
  19. و عاقت عن إتمام بقية الكتاب محاجزات الزمان و مماطلات الأيام
  20. و كنت قد بوبت ما خرج من ذلك أبوابا و فصلته فصولا
  21. فجاء في آخرها فصل يتضمن محاسن ما نقل عنه ( عليه السلام  ) من الكلام القصير في المواعظ و الحكم و الأمثال و الآداب دون الخطب الطويلة و الكتب المبسوطة
  22. فاستحسن جماعة من الأصدقاء و الإخوان ما اشتمل عليه الفصل المقدم ذكره
  23. معجبين ببدائعه و متعجبين من نواصعه
  24. و سألوني عند ذلك أن أبدأ بتأليف كتاب يحتوي علی مختار كلام مولانا أمير المؤمنين (عليه السلام) في جميع فنونه و متشعبات غصونه من خطب و كتب و مواعظ و آداب
  25. علما أن ذلك يتضمن من عجائب البلاغة و غرائب الفصاحة و جواهر العربية
  26. و ثواقب الكلم الدينية و الدنيوية
  27. ما لا يوجد مجتمعا في كلام و لا مجموع الأطراف في كتاب
  28. إذ كان أمير المؤمنين ( عليه السلام  ) مشرع الفصاحة و موردها
  29. و منشأ البلاغة و مولدها
  30. و منه ( عليه السلام  ) ظهر مكنونها و عنه أخذت قوانينها
  31. و علی أمثلته حذا كل قائل خطيب و بكلامه استعان كل واعظ بليغ
  32. و مع ذلك فقد سبق و قصروا و تقدم و تأخروا
  33. لأن كلامه ( عليه السلام  ) الكلام الذي عليه مسحة من العلم الإلهي و فيه عبقة من الكلام النبوي
  34. فأجبتهم إلی الابتداء بذلك عالما بما فيه من عظيم النفع و منشور الذكر و مذخور الأجر
  35. و اعتمدت به أن أبين من عظيم  قدر أمير المؤمنين ( عليه السلام  ) في هذه الفضيلة مضافة إلی المحاسن الدثرة و الفضائل الجمة
  36. و أنه ( عليه السلام  ) انفرد ببلوغ غايتها عن جميع السلف الأولين الذين إنما يؤثر عنهم منها القليل النادر و الشاذ الشارد
  37. و أما كلامه فهو البحر الذي لا يساجل و الجم الذي لا يحافل
  38. و أردت أن يسوغ لي التمثل في الافتخار به ( صلوات الله عليه  ) بقول الفرزدق
  39. أولئك آبائي فجئني بمثلهم إذا جمعتنا (يا جرير) المجامع
  40. و رأيت كلامه ( عليه السلام  ) يدور علی أقطاب ثلاثة أولها الخطب و الأوامر و ثانيها الكتب و الرسائل و ثالثها الحكم و المواعظ
  41. فأجمعت بتوفيق الله تعالی علی الابتداء باختيار محاسن الخطب ثم محاسن الكتب ثم محاسن الحكم و الأدب
  42. مفردا لكل صنف من ذلك بابا و مفصلا فيه أوراقا لتكون مقدمة لاستدراك ما عساه يشذ عني عاجلا و يقع إلي آجلا
  43. و إذا جاء شي ء من كلامه ( عليه السلام  ) الخارج في أثناء حوار أو جواب سؤال أو غرض آخر من الأغراض في غير الأنحاء التي ذكرتها و قررت القاعدة عليها نسبته إلی أليق الأبواب به و أشدها ملامحة لغرضه
  44. و ربما جاء فيما أختاره من ذلك فصول غير متسقة و محاسن كلم غير منتظمة
  45. لأني أورد النكت و اللمع و لا أقصد التتالي و النسق
  46. و من عجائبه ( عليه السلام  ) التي انفرد بها و أمن المشاركة فيها
  47. أن كلامه الوارد في الزهد و المواعظ و التذكير و الزواجر إذا تأمله المتأمل و فكر فيه المتفكر و خلع من قلبه أنه كلام مثله ( عليه السلام ) ممن عظم قدره و نفذ أمره و أحاط بالرقاب ملكه
  48. لم يعترضه الشك في أنه من كلام من لا حظ له في غير الزهادة
  49. و لا شغل له بغير العبادة
  50. قد قبع  في كسر بيت
  51. أو انقطع إلی سفح جبل
  52. لا يسمع إلا حسه و لا يری إلا نفسه
  53. و لا يكاد يوقن بأنه كلام من ينغمس في الحرب مصلتا سيفه
  54. فيقط الرقاب و يجدل الأبطال
  55. و يعود به ينطف دما و يقطر مهجا
  56. و هو مع تلك الحال زاهد الزهاد و بدل الأبدال
  57. و هذه من فضائله العجيبة و خصائصه اللطيفة التي جمع بها بين الأضداد و ألف بين الأشتات
  58. و كثيرا ما أذاكر الإخوان بها و أستخرج عجبهم منها و هي موضع للعبرة بها و الفكرة فيها
  59. و ربما جاء في أثناء هذا الاختيار اللفظ المردد و المعنی المكرر
  60. و العذر في ذلك أن روايات كلامه ( عليه السلام  ) تختلف اختلافا شديدا
  61. فربما اتفق الكلام المختار في رواية فنقل علی وجهه
  62. ثم وجد بعد ذلك في رواية أخری موضوعا غير وضعه الأول إما بزيادة مختارة أو بلفظ أحسن عبارة فتقتضي الحال أن يعاد
  63. استظهارا للاختيار و غيرة علی عقائل الكلام
  64. و ربما بعد العهد أيضا بما اختير أولا فأعيد بعضه سهوا و نسيانا لا قصدا و اعتمادا
  65. و لا أدعي مع ذلك أني أحيط بأقطار جميع كلامه ( عليه السلام) حتی لا يشذ عني منه شاذ و لا يند ناد
  66. بل لا أبعد أن يكون القاصر عني فوق الواقع إلي
  67. و الحاصل في ربقتي دون الخارج من يدي
  68. و ما علي إلا بذل الجهد و بلاغ الوسع
  69. و علی الله سبحانه نهج السبيل و رشاد الدليل إن شاء الله
  70. و رأيت من بعد تسمية هذا الكتاب بنهج البلاغة
  71. إذ كان يفتح للناظر فيه أبوابها و يقرب عليه طلابها
  72. فيه حاجة العالم و المتعلم و بغية البليغ و الزاهد
  73. و يمضي في أثنائه من عجيب الكلام في التوحيد و العدل
  74. و تنزيه الله سبحانه و تعالی عن شبه الخلق
  75. ما هو بلال كل غلة و شفاء كل علة و جلاء كل شبهة
  76. و من الله سبحانه أستمد التوفيق و العصمة
  77. و أتنجز التسديد و المعونة
  78. و أستعيذه من خطإ الجنان قبل خطإ اللسان و من زلة الكلم قبل زلة القدم و هو حسبي و نعم الوكيل

 

مقدمه سيد رضی

چرا نهج البلاغه را جمع  آوری كردم

  1. پس از ستايش خداوندی كه حمد را بهای نعمتها
  2. و پناهگاه از بلاها،
  3. و وسيله رسيدن به نعمت و بهشت جاويدان،
  4. و موجب افزايش احسان و كرمش قرار داده
  5. درود بر پيامبر رحمت، و پيشوای رهبران الهی و چراغ روشنی بخش امت
  6. كه ريشه های وجودش بزرگواری، و شاخسار آن شخصيت و عظمت با سابقه،
  7. و سرچشمه پيدايش وجودش سراسر افتخار، و شجره اصل و نسبش پر پرك پر ثمر بوده است
  8. بر اهل بيتش چراغهای روشنی بخش تاريكيها،
  9. و وسيله نجات امتها،
  10. و نشانه های روشن دين،
  11. و مركز ثقل فضيلت و برتری درود بر همه آنها باد
  12. درودی كه با فضل و بزرگواری آنها برابری كند.
  13. پاداش اعمال آنها قرار گيرد
  14. پاداشی كه مناسب با پاكيزگی اصل و فرع آنها است
  15. درود بر آنها باد تا زمانی كه سفيده صبح گريبان شب را می شكافد و ستارگان طلوع و غروب می كنند
  16. من در آغاز جوانی و طراوت زندگی
  17. دست به تاليف كتابی در «خصائص و ويژگيهای ائمه عليهم السلام» زدم كه مشتمل بر خبرهای جالب و سخنان بر جسته آنها بود
  18. انگيزه اين عمل را در آغاز آن كتاب يادآور شده ام و آن را آغاز سخن قرار داده ام
  19. پس از گرد آوردن خصائص امير مؤمنان (علیه السلام)
  20. مشكلات و حوادث روزگار از اتمام بقيه كتاب مرا بازداشت
  21. من آن كتاب را مبوب نموده و بفصلهای مختلفی تقسيم كرده بودم،
  22. در پايان آن فصلی بود كه متضمن سخنان جالب امام (علیه السلام) بود از سخنان كوتاه در مواعظ، حكم، امثال و آداب نه خطبه های طولانی و نه نامه های گسترده
  23. برخی از دوستان آن را جالب و شگفت انگيز از جنبه های گوناگون دانستند
  24. و از من خواستند كتابی تاليف كنم كه سخنان برگزيده امير مؤمنان (علیه السلام) در جميع فنون و بخشهای مختلف، از خطبه ها، نامه ها، مواعظ و ادب در آن گرد آيد
  25. زيرا می دانستند اين كتاب متضمن شگفتيهای بلاغت و نمونه های ارزنده فصاحت و جواهر سخنان عرب
  26. و نكات درخشان از سخنان دينی و دنيوی خواهد بود
  27. كه در هيچ كتابی جمع آوری نشده و در هيچ نوشته ای تمام جوانب آن گردآوری نگرديده
  28. چه اين كه امير مؤمنان منشا فصاحت است
  29. و منبع بلاغت و پديد آورنده
  30. آن  مكنونات بلاغت بوسيله او آشكار گرديده، و قوانين و اصول آن از او گرفته شده،
  31. تمام خطباء و سخنرانان به او اقتداء نموده، و همه واعظان بليغ از سخن او استمداد جسته اند
  32. با اين همه او هميشه پيشرو است آنها دنباله رو، او مقدم است آنها موخر،
  33. زيرا سخن او كلامی است كه آثار علم الهی و رائحه سخن پيامبر به همراه دارد
  34. من خواسته آنها را اجابت كردم و اين كار را شروع نمودم، در حالی كه يقين داشتم سود و نفع معنوی آن بسيار است، و بزودی همه جا را تحت سيطره خود قرار خواهد داد و اجر آن ذخيره آخرت خواهد بود
  35. منظورم اين بود كه علاوه بر فضائل بی شمار ديگر، بزرگی قدر و شخصيت امير مؤمنان را از اين نظر روشن سازم،
  36. و او تنها فردی است كه از ميان تمام گذشتگان كه سخنی از آنها بجا مانده به آخرين مرحله فصاحت و بلاغت رسيده
  37. گفتار او اقيانوسی است ناپيدا كرانه كه سخن هيچ بليغی به پايه آن نمی رسد
  38. من خواستم در اين مورد در افتخار به امام (علیه السلام) به قول شاعر معروف «فرزدق» متمثل شوم كه: در مورد افتخار به پدران خود به شخصی به نام «جرير» خطاب می كند:
  39. اولئك آبائی فجئنی بمثلهم            اذا جمعتنا يا جرير المجامع
  40. «ای جرير اينها پدران و نياكان منند اگر می توانی در آن هنگام كه در مجمعی گرد آمديم همانند آنها را برای خود بر شمار»
  41. ديدم سخنان آن حضرت بر مدارسه اصل می چرخد: نخست خطبه ها و اوامر، دوم نامه ها و رسائل و سوم كلمات حكمت آميز و مواعظ،
  42. من با توفيق الهی تصميم گرفتم.
  43. ابتداء خطبه ها پس از آن نامه ها، و سپس كلمات حكمت آميز جالب آن حضرت را جمع كنم،
  44. به هر كدام از آنها بابی را اختصاص دادم و صفحاتی ويژه آن گردانيدم تا اين كه اين مقدمه ای باشد برای بدست آوردن آنچه به آن دست رسی ندارم (و ممكن است) در آينده به آن برسم
  45. و هر گاه سخنی از آن حضرت در مورد بحث و مناظره يا پاسخ سؤال و يا منظور ديگری بود كه به آن دست يافتم ولی جزء هيچ يك از اين سه بخش نبود آن را در مناسبترين و نزديكترين بخش قرار دادم،
  46. و بسا در ميان آنچه برگزيده ام فصول غير منظم و سخنان جالب غير مرتبی آمده،
  47. اين بخاطر آن است كه من نكته ها و جملات درخشان آن حضرت را جمع می كنم و منظورم حفظ تمام پيوندها و ارتباطات كلامی نيست
  48. از شگفتيهای سخن امام (علیه السلام) كه او خود در اين زمينه تنها فرد است، و شريك و همتائی در آنها ندارد
  49. اين است كه سخن آن حضرت را كه در باره زهد و مواعظ است هر گاه كسی تأمل كند و خود را از اين جهت بيگانه دارد كه اين سخن شخصی عظيم القدر و نافذ الامر است كه همه در برابر او سر فرود می آورند،
  50. شك و ترديد نخواهد كرد كه گوينده اين سخن كسی است كه جز در وادی زهد و پارسائی قدم نگذاشته
  51. و هيچ اشتغالی مگر عبادت نداشته است
  52. يقين ميكند كه اين سخن از كسی است كه در گوشه خانه ای تنها
  53. و دور از اجتماع يا در يكی از غارها قرار گرفته
  54. كه جز صدای خودش را نمی شنود و غير خويش ديگری را نمی بيند، و همواره مشغول عبادت می باشد
  55. و هيچگاه نمی تواند باور كند كه اين سخن كسی است كه به هنگام جنگ در دريای لشكر دشمن فرو می رفت
  56. و پهلوانان و جنگجويان نيرومند را بر زمين می افكند
  57. و او با اين حال يكی از زهاد است و يكی از افراد صالح و پاك كه نمونه ای  برايش پيدا نمی توان كرد
  58. اين است فضائل عجيب و شگفتی زا و ويژگيهای لطيف او كه جمع ميان اضداد كرده است
  59. بسيار می شد كه من در اين باره با برادران مذاكره می كردم و شگفتی آنها را از اين ويژگی خاص امام (علیه السلام) برمی انگيزانيدم و راستی اين خود جای عبرت و شايسته انديشه و فكر است
  60. اگر در اثناء سخنان انتخاب شده لفظ مردد و يا معنی مكرری آمده است
  61. عذر من در اين باره اين است كه در روايات مربوط به سخنان امام (علیه السلام) اختلاف شديدی است
  62. گاهی سخنی را در روايتی يافتم و همان طور كه بوده آن را نقل كردم
  63. سپس روايت ديگری بدستم رسيده در همان موضوع اما با روايت قبل يكسان نبوده، يا بخاطر مطالب بيشتری كه داشته، و يا بخاطر لفظ جالبتری كه در آن به كار رفته لازم بود آن را نيز بياورم
  64. اين نيز ممكن است بر اثر طولانی شدن مدت، آنچه در پيش نوشته بودم فراموش شده باشد و قسمتی از آن در اثر سهو و نسيان نه عمدا دوباره آورده شده است
  65. با اين حال ادعا نمی كنم كه من بهمه جوانب سخنان امام (علیه السلام) احاطه پيدا كرده ام بطوری كه هيچكدام از سخنان او از دستم نرفته باشد،
  66. بلكه بعيد نمی دانم كه آنچه نيافته ام بيش از آن باشد كه يافته ام
  67. و آنچه در اختيارم قرار گرفته كمتر است از آنچه بدستم نيامده
  68. اما وظيفه من غير از تلاش و كوشش و سعی فراوان برای يافتن اين گم-  شده ها نيست،
  69. و از خدا می خواهم در اين راه مرا راهنمائی كند
  70. بعد از تمام شدن كتاب چنين ديدم كه نامش را «نهج البلاغه» بگذارم
  71. زيرا اين كتاب درهای بلاغت را بروی بيننده می گشايد، و خواسته هايش را به او نزديك می سازد
  72. اين كتاب هم مورد نياز دانشمند و عالم است و هم دانشجو و متعلم، و خواسته شخص بليغ و زاهد در آن يافت می شود
  73. در اثناء كلمات امام (علیه السلام) سخنان شگفت انگيزی در مورد توحيد، عدل
  74. و تنزيه خداوند از شباهت به خلق می بينيم
  75. كه تشنگان را سيراب كرده، و پرده ها را از روی تاريكی شبهات بر می گيرد
  76. از خداوند بزرگ توفيق و نگهداری از لغزش را خواستارم،
  77. و نيز می خواهم كه به من در اين راه مقاومت و ياری بخشد
  78. و از خطای فكر پيش از خطای زبان، و از خطای سخن، پيش از لغزش قدم، به او پناه می برم او مرا كفايت می كند و بهترين حافظ و ياور است.